سریه زید بن حارثه با قبیله بنی بدر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به دلیل حمله گروهی از مشرکین به کاروان مسلمانان و نیز اقدام و برنامه‌ریزی برای قتل پیامبر، برای حفظ آئین توحیدی اسلام، پسرخوانده خود یعنی زید بن حارثه را به فرماندهی سریه‌ای[۱] برای سرکوبی آنان اعزام فرمود.

علل وقوع سریه

در سال ششم هجرت، زِید بن حارِثه برای تجارت به سوی شام حرکت کرد و مقداری زر و نقره از اصحاب رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله به همراه او بود. او دو پوست بز را دباغی کرد و مال خود را در آنها جای داد و با گروهی از مردم به راه افتاد. وی هنگامی که به نزدیکی «وادِی‌القُری» رسید، گروهی از «بَنِی بَدر»، که جزء قبیله «فَزارِه» هستند با او روبرو شده و او و یارانش را به سختی مضروب کردند، به حدّی که گمان کردند که آنها را کشته‌اند و پس از آن تمام کالاهای آنها را به غارت بردند.[۲]

زِید بن حارِثة در این واقعه از مرگ نجات پیدا کرده، خود را به مدینه و به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رساند و ماجرای حمله به کاروان و یارانش را به پیامبر صلی الله علیه و آله گزارش داد.[۳] سپس پیامبر هم به او ماموریت یک سریه جدید را می دهد.

علاوه بر این، دلیل دیگری که برای حمله مسلمانان به قبیله بَنِی بَدر ذکر شده، آن است که «أم قرفه»، دختر رَبیعَة بن زِید،[۴] چهل تن از خویشان و نسل خویش را مأمور کرده بود تا به مدینه رفته و پیامبر صلی الله علیه و آله را به قتل برسانند.[۵]

وقایع این سریه

پیامبر صلی الله علیه و آله در رمضان سال ششم هجری[۶]، زید بن حارثه را به فرماندهی این سریّه انتخاب کرده و اعزام نمودند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمودند: روزها را کمین کرده و شبها حرکت کنند تا دشمن از حرکت آنها آگاهی پیدا نکند.[۷] آنان به همراه راهنمایی که آنان را همراهی می‌کرد، به سوی بَنِی بَدر به راه افتادند.[۸]

بَنِی بَدر که از حرکت مسلمانان آگاهی یافته بودند به سختی ترسیدند، به گونه‌ای که روزها دیده‌بانی را بر روی کوهی که مشرف بر مسلمانان بود، می‌گماشتند و نگهبان راهی را که احتمال داشت مسلمانان از آن مسیر به آنان حمله کنند را زیر نظر داشت. معمولاً او پس از این که مسیر یک روز راه را دیده‌بانی و بررسی می‌کرد، به افراد قبیله می‌گفت: آسوده باشید، تاکنون خبری نبوده تا ببینیم بعداً چه خواهد شد![۹]

هنگامی که فاصله زِید بن حارِثه و یارانش، به مسافت یک روز مانده به بَنِی بَدر رسید، راهنمای مسلمانان راه را گم کرده و راه دیگری را در پیش گرفت. زمانی که شب فرارسید، مسلمانان متوجه اشتباه خود شدند و در همان شب راه را پیدا کرده و ابتدای صبح به نزدیکی قبیله بَنِی بَدر رسیدند.

زِید بن حارِثه اصحاب خود را از تعقیب فراریان منع کرد و دستور داد که پراکنده نشوند. او از یارانش خواست تا هنگامی که او تکبیر گفت، آنان نیز تکبیر بگویند. مسلمانان پس از این که دشمن را محاصره کردند، زید تکبیر گفت و یارانش هم پس از او تکبیر گفتند. در این هنگام "سَلَمة بن أکوَع" برای جنگ بیرون آمد و مردی از بَنِی بَدر را گرفته و او را کشت. زید و یارانش نیز، "جاریه"، دختر "مالک بن حُذَیفه" و مادر او را که معروف به «امّ قرفه» بود در یکی از خانه‌ها به اسارت گرفتند و پس از آن "أمّ قرفه" بدست یکی از مسلمانان کشته شد.[۱۰] در انتها مسلمانان با غنایمی که بدست آورده بودند، راهی مدینه شدند.

گفتني است كه اين سريه، یکی از سريه هایي بود كه زيد بن حارثه، فرماندهي آن را بر عهده گرفته بود. وي سريه هاي ديگري را نيز فرماندهي كرد و سرانجام در يكي از آنها، به نام جنگ موته به شهادت رسيد.

پانویس

  1. سریه به گروهی از سپاه گفته می‌شود که به دستور رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام می‌شدند، بدون آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله همراه آنان باشد. (اندلسی‌، ابن عبدالبر؛ الدرر فی اختصار المغازی والسیر، قاهره‌، وزارت اوقاف مصر، ۱۴۱۵هـ.ق، چاپ اول، ص۱۰۳).
  2. واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۵۶۴؛ السیرة النبویة، ج۲، ص۶۱۷غ طبری، تاریخ الأمم والملو، ج۲، ص۶۴۳ .
  3. کتاب المغازی، ج۲، ص۵۶۴؛ السیرة النبویة، ج۲، ص۶۱۷؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۹؛ تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۶۴۳.
  4. کتاب المغازی، پیشین، ج۲، ص۵۶۴.
  5. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب؛ تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج۲، ص۷۱.
  6. کتاب المغازی، پیشین، ج۲ص۵۶۴ و الطبقات الکبری، پیشین، ج۲ص۶۹.
  7. کتاب المغازی، ج۲ص۵۶۴؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۹؛ تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۶۴۲.
  8. کتاب المغازی، پیشین، ج۲، ص۵۶۴.
  9. کتاب المغازی، پیشین، ج۲، ص۵۶۴.
  10. کتاب المغازی، پیشین، ج۲، ص۵۶۴ و سبل الهدی والرشاد، پیشین، ج۶، ص۹۹.

منابع

  • هادی اکبری، سریه زید بن حارثه برای کشتن ام قرفه، دانشنامه پژوهه، بازیابی: ۱۳ بهمن ۱۳۹۲.
  • المغازی محمد بن عمر واقدی، ترجمه دامغانی.