مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

حضرت خضر علیه السلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از حضرت خضر عليه السلام)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حضرت خضر علیه‌السلام، یکی از اولیاء خدا یا پیامبران معاصر حضرت موسی علیه‌السلام بوده است. قرآن کریم بدون اینکه نام حضرت خضر را ذکر کند، از او به عنوان بنده خدا که مورد رحمت و عنایت واقع شده و به او علم لدنی داده شده یاد نموده و داستان همراهی موسی علیه‌السلام با او برای بهره گیری از علم او را بیان می کند.

مطابق با روایات، از آنجا که حضرت خضر از آب حیات نوشیده، تا قیامت عمری جاودانه یافته است. در برخی از روایات نیز به ملاقات های ائمه علیهم‌السلام با خضر علیه‌السلام اشاره شده است.

حضرت خضر در قرآن

نام حضرت خضر در قرآن کریم نیامده است و این نامی است که روایات به کار برده اند، برای بنده صالحی که در آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف ماجرایى اسرارآمیز درباره دیدار حضرت موسى علیه‌السلام با او حکایت شده است. توصیف قرآن کریم از او حکایت از جایگاه رفیع او در نزد خدا دارد:

«عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَینَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا»؛ او یکی از بندگان ما بود که رحمت خود را به سوی او فرستادیم و از نزد خویش به او علم آموختیم. (سوره کهف/۶۵)

مطابق با آنچه در قرآن آمده، حضرت موسى به همراه جوانى که در منابع اسلامى یوشع بن نون، خواهرزاده و جانشین موسى دانسته شده است، به سوى مجمع‌البحرین مى‌رود. در آنجا وقتى موسى از همراهش مى‌خواهد که ماهى‌اى را که با خود برداشته بودند براى خوردن بیاورد، وى خبر مى‌دهد که ماهى زنده شده و به دریا رفته و او فراموش کرده است بگوید. موسی می گوید آنجا همان مقصدى است که ما در طلب آن بودیم و از همان راهى که آمده بودند بازمى‌گردند و در راه بنده‌اى را مى‌یابند که خدا از جانب خود «رحمت» و «علم» به او عطا کرده است.

موسى از او (خضر) اجازه همراهى مى‌خواهد و پاسخ مى‌شنود که تو نمى‌توانى همپاى من صبر کنى. با اصرار موسى و به شرط اینکه او از کارهایى که مى‌کند سؤال نکند همراه هم به راه مى‌افتند. در راه سوار کشتى مى‌شوند و خضر شروع به سوراخ کردن آن مى‌کند. موسى به این کار اعتراض مى‌کند و با توبیخ خضر، یعنى یادآورى همان نکته که به وى هشدار داده بود، مواجه مى‌شود. در ادامه مسیر نوجوانى را مى‌بینند و خضر بى‌مقدمه او را مى‌کشد. مجددا موسى از خضر انتقاد مى‌کند و با توبیخ دوم خضر روبه‌رو مى‌شود. در ادامه راه وارد قریه‌اى مى‌شوند که اهالى‌اش از غذا دادن به آنها ابا مى‌کنند و خضر در آنجا دیوارى در حال ریزش را بازسازى مى‌کند. بار دیگر موسى بر خضر خرده مى‌گیرد و این‌بار خضر به موسى مى‌گوید که دیگر باید از هم جدا شویم. اما براى آگاه ساختن موسى، علت کارهاى سه‌گانه‌اش را توضیح مى‌دهد: سبب سوراخ کردن کشتى این بود که آن کشتى به چند بینوا تعلق داشت و معیوب کردن آن موجب مى‌شد که پادشاه از غصب آن صرف‌نظر کند؛ کشتن نوجوان براى آن بود که مبادا پدر و مادر مؤمنش را به کفر وادارد؛ در زیر آن دیوار نیز گنجى متعلق به دو نوجوان یتیم از پدرى نیکوکار قرار داشت که بازسازى آن موجب مى‌شد آن دو پس از سن بلوغ به حقشان برسند.[۱]

حضرت خضر در روایات

نام خضر علیه السلام:

از فرمایش امام صادق علیه السلام چنین برمی آید که خضر را خداوند به سوی قومش مبعوث کرد و او مردم را به توحید و اقرار به انبیای الهی و ایمان به کتابهایش دعوت می کرد. از معجزاتش این بود که بر هر زمین خشکی می نشست، زمین سبز و خرم می شد و دلیل نامش به خضر (سبز) نیز همین است. مطابق با برخی روایات، نام خضر "تالیا" بوده و او فرزند "ملکان بن عامر بن ارفخشد بن سام بن نوح علیه السلام" بوده است.[۲]

علم حضرت خضر:

بنابر حدیث اُبیّ بن کعب از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که در صحیح بخاری آمده است، حضرت موسی علیه السلام در میان گروهی از بنی‌اسرائیل بود که ناگهان مردی نزد او آمد و به او گفت از خود داناتر کسی را می‌شناسی؟ پاسخ داد: نه. وحی آمد که آری بنده ما خضر. موسی از خداوند راه دیدار او را پرسید. خداوند آن ماهی را نشانه او قرار داد و به او گفته شد همین که آن ماهی را گم کردی، از همان راه که رفته بودی برگرد که به زودی به او برخواهی خورد.[۳]

دست یافتن به آب حیات:

حسن بن على بن فضال گوید از امام رضا علیه السلام شنیدم فرمود براستى خضر از آب حیات نوشید و زنده است و نمیرد تا دمیدن در صور او نزد ما می‌آید و بر ما سلام می‌‏دهد و آوازش را بشنویم و خودش را نبینیم و او هرجا نامبرده شود حاضر گردد و هر کدام شما نام او را برد بر او سلام دهد. او هر سال در موسم حج حاضر گردد و همه مناسک را بجا آرد و در عرفه وقوف کند و بر دعاى مؤمنان آمین گوید و خدا بدو وحشت قائم ما را در حال غیبت بزداید و تنهائى او را مبدل به وصلت کند.[۴]

مطابق با روایتی از امام علی علیه السلام چشمه آب حیات اولین چشمه‌ای است که در زمین جوشیده است و این چشمه همان چشمه ای است که ماهی نمک‌سود موسی علیه السلام در آن جان دوباره گرفت و راه دریا را در پیش گرفت. و هیچ مرده‌‏اى نیست که آن آب به او برسد مگر آنکه زنده شود و خضر جلودار سپاه ذوالقرنین در جستجوى چشمه حیات بود و آن را یافت و از آن نوشید و ذوالقرنین آن را نیافت.‏[۵]

دعای کمیل، دعای خضر:

مطابق با روایتی، دعای معروف به دعای کمیل، دعای حضرت خضر علیه السلام است که امیرالمؤمنین علیه السلام آن را به کمیل بن زیاد آموخت. این روایت در کتاب «اقبال الاعمال» سید بن طاووس چنین آمده است:

«کمیل مى گوید: با مولایم امیرالمؤمنین در مسجد بصره نشسته بودم و اصحابش با او بودند، یکی از آنان گفت معنى قول خداى عزوجل "فیها یفرق کلّ امر حکیم" چیست؟ امام فرمود: شب نیمه شعبان است، سوگند به کسى که جان على در دست او است هیچ بنده‌اى نیست مگر این که جمیع خیر و شر براى او در این شب تا همان شب آینده مقسوم است، و هر بنده اى که این شب را احیاء کند و دعاى خضر علیه السلام را بخواند دعاى او به اجابت مى رسد، پس چون حضرت منصرف شد و مراجعت فرمود شب به خدمت او رفتم‏ همین که مرا دید پرسید که اى کمیل چه مى خواهى و چه چیز سبب آمدن تو شده است؟ گفتم یا امیرالمؤمنین به طلب دعاى خضر آمده ام. فرمود بنشین اى کمیل چون این دعا را حفظ کردى در هر شب جمعه یا در هر ماه یک بار و یا در سال یک بار و یا در عمر یک بار بخوان تا از بدى ها باز داشته شوى و یارى شده و روزى داده شوى و هرگز از آمرزش محروم نمانى، اى کمیل طول صحبت تو با ما موجب شد که چ‏نین نعمت و عطائى را به تو ببخشم».[۶]

ملاقات امامان با حضرت خضر:

روایاتی نیز درباره ملاقات و دوستی ائمه اطهار علیهم السلام با حضرت خضر علیه السلام نقل شده و در بعضی روایات آنان خضر را برادر خود خطاب کرده اند. از جمله امام رضا علیه السلام فرمود: «چون رسول خدا قبض روح شد، خضر آمد و بر در خانه‏‌اى که على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نشسته و رسول خدا در کفن بود ایستاد و گفت: سلام بر شما اى اهل بیت محمد! هر جاندارى مرگ را بچشد و همانا مزد خود را در قیامت دریافت کنید، خدا را در هر از دست رفته‏‌اى جانشینى است و از هر مصیبتى تسلیتى است و از هر فوت ‏شده‌‏اى جبرانیست بدو توکل کنید و باو اعتماد کنید و از خدا براى خود و شما آمرزش خواهم. امیر المؤمنین فرمود این برادر من خضر علیه السلام است، آمده است‏ شما را در مرگ پیغمبرتان تسلیت دهد».[۷]

همچنین داود رقى نقل می کند: «دو برادر براى زیارت رفتند. یکى از آن دو بسیار تشنه شد بطورى که از روى الاغ افتاد. برادر دیگر در وحشت شد شروع به نماز و بعد دعا کرد و خدا و حضرت محمّد و امیرالمؤمنین و تمام ائمه تا حضرت صادق را بر زبان آورده کمک خواست. ناگهان دید مردى ایستاده می گوید: چه شده؟ جریان را نقل کرد یک قطعه چوب باو داده گفت بگذار در دهانش، همین کار را کرد، چشم باز کرده‏ نشست، هیچ تشنه نبود، براه افتادند و زیارت خود را نمودند برگشتند به کوفه. آن برادرى که دعا کرده بود به مدینه رفت و خدمت حضرت صادق رسید. فرمود: بنشین، حال برادرت چطور است؟ چوب را چکار کردى؟ عرض کرد: آقا وقتى برادرم به آن حال رسید چنان اندوهگین شدم که پس از زنده شدن و بازگشت روحش از شادى فراموش کردم از چوب. امام صادق علیه السّلام فرمود ساعتى که تو مبتلا بگرفتارى برادرت شدى برادرم خضر پیش من آمد بوسیله او تکه‏‌اى از چوب طوبى برایت فرستادم و آنگاه بغلام خود فرمود آن زنبیل را بیاور. زنبیل را گشود و از داخل آن همان تکه چوب را خارج نمود بمن نشان داد شناختم، باز دو مرتبه گرفت و داخل زنبیل گذارد».[۸]

پانویس

  1. رجوع کنید به سوره کهف: آیات ۶۰-۸۲
  2. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۴۹
  3. صحیح بخاری، ج ۱، کتاب العلم، حدیث ۷۴
  4. شیخ صدوق، کمال الدین، ترجمه کمره‏‌اى، ج‏۲، ص۶۱
  5. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج‏۱، ص۲۹۸
  6. نقل از ولایت تکوینى، حسن زاده آملی، ص۴۱
  7. شیخ صدوق، کمال الدین، ج‏۲، ص۳۹۱
  8. زندگانى حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ( ترجمه جلد ۴۷ بحار الأنوار)، ص۱۱۹

منابع

  • حسن زاده آملى، ولایت تکوینى‏، قم، قیام‏، ۱۳۸۷ش‏.
  • شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
  • شیخ صدوق، معانی الأخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • علامه مجلسى، زندگانى امام صادق علیه السلام: ترجمه جلد ۴۷ بحارالأنوار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۸ق.
پیامبران
پیامبران اولوالعزم
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم
سایر پیامبران
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون