حسن خلق

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«حُسن خلق» دو معنا دارد: معنای عام و معنای خاص.[۱] حسن خلق به معنای عام عبارت است از مجموعه خصلت‌های پسندیده‌ای که لازم است انسان روح خود را به آن‌ها بیاراید. حسن خلق به معنای خاص عبارت است از خوش‌رویی، خوش‌رفتاری، حسن معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران.

جایگاه حسن خلق در اسلام

دین مقدس اسلام، همواره پیروان خود را به نرمخویی و ملایمت در رفتار با دیگران دعوت می‌کند و آنان را از درشتی و تندخویی باز می‌دارد. قرآن کریم در ستایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «اِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ؛[۲] به درستی که تو به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شده‌ای».

حسن خلق و گشاده‌رویی از بارزترین صفاتی است که در معاشرت‌های اجتماعی باعث نفوذ محبت شده و در تأثیر سخن اثری شگفت انگیز دارد. به همین جهت خدای مهربان، پیامبران و سفیران خود را انسان‌هایی عطوف و نرمخو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر گذارند و آنان را به سوی خود جذب نمایند. این مردان بزرگ برای تحقق بخشیدن به اهداف‌ الهی خود با برخورداری از حسن خلق و شرح صدر، چنان باملایمت و گشاده‌رویی با مردم روبرو می‌شدند که نه تنها هر انسان حقیقت‌جویی را به آسانی شیفته خود می‌ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می‌کردند بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و منقلب می‌کردند.

مصداق کامل این فضیلت، وجود مقدس رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است. قرآن کریم، این مزیت گرانبهای اخلاقی را عنایتی بزرگ از سوی ذات مقدس خداوند دانسته، می‌فرماید: «فَبِما رَحْمَة مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ‌لَو کنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لانْفَضّوُا مِنْ حَولِک؛[۳] در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرمخو شده‌ای و اگر خشن و سنگدل بودی از گردت پراکنده می‌شدند».

بسیار اتفاق می‌افتاد که افراد با قصد دشمنی و به عنوان اهانت و اذیت به حضور ایشان می‌رفتند ولی در مراجعت مشاهده می‌شد که نه تنها اهانت نکرده‌اند بلکه با کمال صمیمیت اسلام را پذیرفته و پس از آن، رسول اکرم صلی الله علیه و آله محبوب‌ترین فرد در نزد آنان به شمار می‌رفت.

ارزشی که اسلام برای انسان خوشرفتار قائل است، تنها به مؤمنان محدود نمی‌شود بلکه غیر آنان نیز اگر این فضیلت را دارا باشند، از مزایای ارزشی آن بهره‌مند می‌شوند.

در تاریخ چنین آمده است: امام علی علیه‌السلام از سوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مأمور شد تا با سه نفر که برای کشتن ایشان هم‌پیمان شده بودند، پیکار کند. آن حضرت یکی از سه نفر را کشت و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آورد. پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام را بر آن دو عرضه کرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه‌گری صادر کرد. در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و عرض کرد: خدای متعال می‌فرماید یکی از این دو نفر را که مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو کن. پیامبر نیز از قتل او صرف‌نظر کرد، وقتی علّت عفو را به فرد مزبور اعلام کردند و دانست که به خاطر داشتن این دو صفت نیکو مورد عفو الهی واقع شده، شهادتین را گفت و اسلام آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره‌اش فرمود: او از کسانی است که خوشخویی و سخاوتش او را به سمت بهشت کشانید.[۴]

همچنین رسول الله صلی الله علیه و آله فرموده اند: «أََکمَلُ المُومِنینَ ایماناً احْسَنُهم خُلْقاً».[۵] کاملترین مؤمنان از نظر ایمان کسی است که اخلاقش نیکوتر باشد. و نیز می فرماید: «... أفضلکمْ أَحْسَنُکمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَکنَافاً الَّذِینَ یأْلَفُونَ و َیؤْلَفُون»؛ برترین شما، نیکوکارترین شما از نظر اخلاق است، آنان که خود را آماده خدمت کرده و با دیگران با الفت و محبت زندگى مى کنند.[۶]

امام صادق علیه‌السلام در بیان حسن خلق فرمود: «تُلَیِّنُ جانِبَک وَ تُطَیِّبُ کلامَک وَ تَلْقی اَخاک بِبِِشرٍ حَسَنٍِ؛[۷] حسن خلق آن است که برخوردت را نرم کنی و سخنت را پاکیزه سازی و برادرت را با خوشرویی دیدار نمایی».

نکاتی پیرامون حسن خلق

۱. هر چند حسن خُلق در واقع مربوط به فضایل نفسانى از قبیل عدالت، شجاعت، تواضع و... مى باشد، لکن به خوش رویى و خوش رفتارى با مردم نیز حسن خلق گفته مى شود و کسانى که با مردم خوش برخورد و نیکو رفتار باشند خوش اخلاق نامیده مى شوند، زیرا این خوش رفتارى با مردم از فضیلت و سلامت روح نشأت گرفته و از پشتوانه خُلقى برخوردار است. خوش رفتارى با مردم دلیل بر بزرگوارى و شخصیت ذاتى و تواضع و روح فداکارى و گذشت و حاکى از فضیلت و سلامت روح شخص است.

۲. در آئین مقدس اسلام در کلیه مسائل فقهى، حقوقى، سیاسى و در مسائل اخلاقـى و وجدانى و در عبادات و معاملات و در یک کلمه در تمام مسائل فردى و اجتماعى، آداب و سنن فراوانى وارد شده که بسیارى از آن ها به عنوان سنّت هاى اخلاقى غیر الزامى تلقّى شده است و حال آن که مسائل اخلاقى را نیز بایستى به دو دسته الزامى و غیر الزامى تقسیم نمود و به صرف آن که یک مسئله در زمره سنّت ها و اخلاقیات آمده نباید آن را غیر الزامى دانست. مثلا وفاى به عهد، ایثار، احسان و... از مسائلى است که بعضى از درجات آن در شرایط و موقعیت هاى خاص قطعا از واجبات است. هر چند موضوع در این گونه موارد موضوع اخلاقى است، ولى رعایت آن لازم است و در حقیقت این گونه سنن پشتوانه سایر واجبات و فرایض است. چگونه ممکن است پشتوانه واجبات، امر مستحب و غیر الزامى باشد؟ چون مسائل اخلاقى از امور وجدانى است و امور وجدانى قابل تعقیب قضایى نیست، بعضى گمان کرده اند که آن ها از امور مستحبّه است. خداوند متعال در آیه شریفه «إنَّ اللّهَ یأمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاحْسانِ»[۸]، عدل و احسان را در یک ردیف قرار داده و با یک کلمه به هر دو امر مى کند. تا انسان داراى روحیه احسان و گذشت نباشد، زیر بار عدل نمى رود زیرا در برابر احسان، خودخواهى و تنگ نظرى و انحصار طلبى است و کسى که داراى چنین روحیاتى باشد براى دیگران حقّى قائل نیست تا خود را ملزم به رعایت آن بداند. بنابراین احسان زیر بناى عدل است. اصولا هر مسئله حقوقى متّکى بر یک پشتوانه وجدانى و اخلاقى است. چیزى که هست مسائل حقـوقى قـابل پیگیرى و تعقـیب قضایى است و مسائل وجدانى و اخلاقى از این نظر قابل پیگرد نیست. ولى در واقع تنها معیار و ملاک کمال براى افـراد انسان همان رعایت مسائل وجدانى و اخلاقـى و سلامت قلب او از رذائل و امراض اخلاقى مثل کبر و غرور و گمراهى از راه راست، چنان که خداوند مى فرماید: «یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ و لا بَنُونَ إلا مَنْ أَتى اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ»[۹]؛ روزى که (بعد از مرگ) هیچ مال و فرزندى نفع نمى رسانند مگر آن که کسى با قلب سالم نزد خدا آید.

۳. بسیارى از سنّت هاى اخلاقى ممکن است به تنهایى و به صورت فردى واجب نباشد ولى هنگامى که در ظرف اجتماع و در راستاى رشد و تکامل و تعالى یک جامعه ملحوظ گردد ـ یعنى به عنوان فرهنگ یک جامعه مطرح شود ـ حکم الزامى به خود مى گیرد، زیرا جامعه اى که بخواهد انسانى و اسلامى زندگى کند و زندگى با صفا و حیاتى خدا پسندانه و طیب داشته باشد باید به این گونه آداب عملا پاى بند باشد. اگر انسانى و اسلامى زیستن لازم است (که هست) پس رعایت آدابش نیز ضرورت دارد. اصولا فرهنگ جامعه و اخلاق آن با آداب و سنن درهم آمیخته و تفکیک میان آن ها نامعقول و نادرست است. جامعه بى فرهنگ، جامعه اى حیوانى و میان تهى است. در چنین جامعه اى پیوند هاى انسانى و معنوى و اجتماعى از هم گسسته و رفتار و اخلاق عمومى بى پشتوانه خواهد بود.

۴. همان طور که در عبادات از قبیل نماز، روزه، حج، خمس، زکات، امر به معروف و نهى از منکر... آدابى در ظاهر و باطن وجود دارد و بدون آن آداب عبادات مذکور هویت واقعى خود را از دست مى دهد و جز اسکلتى بى محتوا و بى قواره چیزى از آن باقى نمى ماند، همچنین در برخوردها و معاملات و قراردادهاى اجتماعى نیز سننى وارد است که بدون آن جز مبادلات صورى و حرکاتى سود جویانه فرایندى نخواهد داشت و به عبارت دیگر، با حذف این آداب و سنن، از انسان و اجتماع جز ماشینى بى روح و بى جان باقى نمى ماند و زندگى انسانى و خلیفة اللّهى او به حیات حیوانى و ماشینى تبدیل مى شود و انسان به صورت یک حیوان درنده و یا یک ماشین خودکار در مى آید.

۵. در میان این همه آداب اخلاقـى و سنّت هاى اجتماعى، آداب معاشرت و حسن برخورد با عامه مردم در اخلاق اسلامى جایگاه ویژه اى دارد که با مطالعه در آیات و اخبار، اهمیت مطلب کاملا مشهود مى شود و در این میان، احترام به شخصیت و کرامت انسان از ارزش والایى برخوردار است: «وَلَقـَدْ کرَّمْنا بَنى آدَمَ و حَمَلْناهُمْ فـِی الْبَرِّ و َالْبَحْرِ و رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ فَضَّلْناهُمْ عَلى کثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلا»؛[۱۰] ما بنى آدم را گرامى داشتیم و آن ها را در خشکى و دریا بر مرکب هاى راهوار حمل کردیم و از انواع روزی هاى پاکیزه به آن ها دادیم و بر بسیارى از خلق خود برتریشان بخشیدیم.

۶. هر چند در اخلاق اسلامى به آداب و سننى که به طور مستقیم با تهذیب روح و تزکیه در ارتباط است بیشتر اهمیت داده اند، ولى با توجّه به این که اسلام دین زندگى است و زندگى وسیله اى است براى تعالى و تکامل روحى، و در نتیجه هیچ گوشه اى از حیات انسان از حیات روحى او جدا نیست، بدین لحاظ به مسئله تهذیب و تزکیه از دیدگاه گسترده تر و شامل تر مى نگرد. به عبارت دیگر اسلام در تعالیم اجتماعى نیز انسان را در فضاى خالى و دور از واقعیت هاى حیات انسانى رها نمى سازد. پس این تصور که بُعد اجتماعى و بُعد روحانى و نفسانى، از یکدیگر جدا هستند توهّمى بیش نیست، از این رو آداب زندگى و حسن سلوک با مردم از ویژگی هاى یک مسلمان واقعى و داراى صبغه الهى و از وسایل تعالى و تزکیه جامعه اسلامى به شمار مى رود. به عبارت روشن تر، هر حکمى در اسلام داراى دو بُعد است: بُعد معنوى و بُعد اجتماعى. آداب و سنن اجتماعى نیز در عین آن که جنبه اجتماعى دارد از بُعد معنوى و عاطفى هم برخوردار است. مثلا یک مسلمان خوش اخلاق با آغاز به سلام، هم به دیگران احترام گذارده و هم با اظهار تواضع روح خود را از کبر و غرور صیقل مى دهد و با یک تیر دو هدف را نشانه مى گیرد: از طرفى پیوند اجتماعى را مستحکم کرده و از طرف دیگر بت خودخواهى را درهم مى شکند. و به همین قیاس در تمام آداب و سنن مى توان هر دو بُعد را منظور داشت، البته بشرط اینکه که انسان، اسلام را به عنوان مکتب و مبنا براى کلیه شئون خویش بداند و با این دید به زندگى نگاه کند.

حدود حسن خلق

از جمع‌بندی آیات و روایات و سیره معصومین علیهم‌السلام بدست می‌آید. که حسن خلق از نظر آیین مقدس اسلام «ارزش ذاتی» دارد چه در برخورد با مؤمن باشد و چه در برخورد با کافر، اکنون برای روشن شدن حدود حسن خلق، موضوع را از چند جهت بررسی می‌کنیم:

الف) حسن خلق مؤمنان با یکدیگر:

بدیهی است که خوشرفتاری مؤمنان با یکدیگر، یکی از ارزش‌های والای اخلاقی به حساب می‌آید. قرآن کریم، یاران رسول اکرم صلی الله علیه و آله را به این صفت ستوده، می‌فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسوُلُ اللهِ وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الْکفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ...»؛[۱۱] محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و در میان خود مهربانند.

بر اساس این آیه، مسلمانان باید نسبت به عموم امت، مهربان و دلسوز باشند با آنان خوشرفتاری نمایند به کمکشان بشتابند در غم و شادی مردم سهیم باشند و با چهره‌ای متبسم، مؤدّب و خوشرویی با آنان روبرو شوند و از این راه سبب ترویج حسن خلق و پیوند با مردم شوند.

ب) با مجرمان و منحرفان:

جرم و انحراف با روح شریعت، سر ناسازگاری دارد و از هر کس که سر بزند زیانبار است و خردمندان موظند از آن جلوگیری کنند و عقل و شرع می‌گوید؛ خندیدن به روی مجرم، کاری نابخردانه است. بنابراین مسلمانان ـ گرچه از خصلت زیبای حسن خلق برخوردارند ـ ولی مجرمان و منحرفان، شایسته چنین موهبتی نیستند و نباید لبخند را تأیید اعمال ناشایست خود بدانند بلکه در این گونه موارد وظیفه اسلامی، عمل به نخستین مرحله نهی از منکر است که رویگردانی و نشان دادن حالت تنفر و انزجار از عمل خلاف است و اگر خلافکار با ترشرویی و گرفتگی چهره ما دست از خلاف نکشد، نوبت به امر و نهی زبانی‌ می‌رسد که البته در این مقام باید مستدل، محکم، منطقی و در عین حال با خوش خلقی و ادب، خلافکار را نصیحت و موعظه کنیم چنان که قرآن مجید می‌فرماید: «اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّک بِالْحِکمَهِ وَالْمَوْعِظَة الْحَسَنَهِ و جادِلْهُم بالَّتی هیَ اَحْسَنُ...».[۱۲]

با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آن‌ها با نیکوترین وجه، مناظره نما. در چنین مواردی باید به ذکر آیه یا روایت یا طرح قانون و مقررات یا بیان صلاح و مصلحت فرد و مملکت، همین طور بازگو کردن آثار ناهنجار گناه و خلاف و پیامدهای زیانبار آن، خلافکار را به اشتباهی که مرتکب شده واقف کرد تا آن را ترک گوید و باید دانست که حلاوت گفتار، خوشرویی، استدلال قوی و منطق در سخن و اخلاص و دلسوزی بیش از هر چیز دیگر برطرف مقابل تأثیر می‌گذارد و سبب اصلاح می‌شود.

ج) خوش‌خلقی و پرهیز از چاپلوسی:

متأسفانه بعضی به دلیل عدم شناخت و آگاهی لازم، حسن خلق و رفتار نیکو را با تملق و چاپلوسی اشتباه می‌گیرند و به ناحق به مدح و ستایش صاحبان زور و زر می‌پردازند و در برابر آنان کرنش و کوچکی می‌کنند و شخصیت و ارزش والای انسانی خود را لگدکوب می‌سازند و با کمال وقاحت نام این رفتار ناشایست را حسن خلق و رفق و مدارا با مردم می‌گذارند، نشانه چنین کسانی آن است که وقتی به افراد عادی و تهیدست می‌رسند، گشاده‌رویی و نرمخویی را فراموش می‌کنند و حتی چهره‌ای عبوس و خشن به خود می‌گیرند. این صفت ناپسند نه تنها یک ارزش نیست بلکه گناهی بزرگ است که موجب خشم خداوند می‌شود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می‌فرماید: «اِذا مُدِحَ الْفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرشُ وَ‌ غَضِبَ الرَّبُّ؛[۱۳] هرگاه شخص فاجری ستایش شود، عرش الهی می‌لرزد و خداوند خشمگین می‌شود».

پس ضروری است که در برخوردهای اجتماعی خود، رفتار پسندیده را با چاپلوسی اشتباه نگیریم و افراد متخلفی را که گاه درصددند با چرب زبانی و چاپلوسی، حق و باطل را بر ما مشتبه کنند، طرد کرده و خود را از نیرنگ آنان ایمن سازیم.

د) خوش‌خلقی و مزاح:

یکی دیگر از موضوعات مرتبط با حسن خلق، بحث مزاح است. باید دانست که مزاح و شوخی در حدی که موجب زدودن غم و اندوه و شاد کردن مؤمن باشد و به گناه و افراط و جسارت و سخنان زشت و دور از ادب کشیده نشود، عملی پسندیده است. آنچه در این باره از پیشوایان دین به ما رسیده در همین محدوده است.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنّی لَاَمْزَحُ وَ لا اَقوُلُ اِلّا حَقّاً؛[۱۴] من شوخی می‌کنم ولی جز سخن حق نمی‌گویم».

شخصی به نام یونس شیبانی می‌گوید: حضرت امام صادق علیه‌السلام از من پرسید: مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم بسیار اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباشید، چراکه مزاح کردن از حسن‌خلق است و تو می‌توانی به وسیله آن برادر دینی‌ات را شادمان کنی. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز با افراد شوخی می‌کرد و منظورش شادکردن آنان بود».[۱۵]

هـ) حسن خلق آری، بی‌تفاوتی نه:

از نظر اسلام، حسن خلق هرگز به این معنا نیست که اگر با منکری روبرو شدیم، در برابر آن سکوت کرده، لبخند بزنیم یا در برابر اعمال زشت دیگران واکنش منفی نشان ندهیم زیرا برخورد منفی و توأم با تندی و خشونت، زمانی مذموم و ناپسند است که پای بی‌اعتنایی به دین و ارزش‌های والای آن در میان نباشد وگرنه رنجیدن نزدیکترین افراد به انسان نیز اگر به دلیل حفظ ارزش‌ها و پایبندی به آن باشد، نه تنها زشت نیست بلکه در ردیف مهمترین وظایف شرعی و از مراتب نهی از منکر است.

به فرموده امام علی علیه‌السلام: «اَمَرنا رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله اَنْ نَلْقی اَهْلَ المَعاصی بِوُجوُهٍ مُکفَهِرَّهٍ؛[۱۶] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما دستور داده است که با معصیت‌کاران با چهره‌های عبوس روبرو شویم.

آثار و فواید حسن خلق

حسن خلق دارای آثار و فواید فراوانی است. با بهره‌گیری از فرموده‌های پیشوایان بزرگوار اسلام به شمه‌ای از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

الف) آثار دنیوی:

  • پیوندهای دوستی را محکم و پایدار می‌کند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «حُسْنُ الْخُلْقِ یُثَبِّتُ الْمَوَدَّة؛[۱۷] خوشرویی دوستی را پایدار می‌کند».
  • موجب آبادی سرزمین‌ها و طول عمر می‌گردد. امام صادق علیه‌السلام در این باره فرمود: «اِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ یَعْمُرانِ الدَّیارَ‌ وَ یَزیدانِ‌ فِی الْاَعْمارِ؛ به درستی که نیکوکاری و خوش خلقی، سرزمین‌ها را آباد می‌کند و بر عمرها می‌افزاید».
  • روزی را زیاد می‌کند. به بیان امام علی علیه‌السلام: «فی سِعَة الْاَخلاقِ کنُوزُ الْاَرزاقِ؛ گنجینه‌های روزی در نرمخویی و گشاده‌رویی است».
  • موقعیت اجتماعی انسان را بهبود می‌بخشد. همان حضرت می‌فرماید: «کمْ مِنْ وَضیعٍ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلْقِهِ؛[۱۸] چه بسیار فرد بی‌مقداری که خوشرویی‌اش او را برتری بخشیده است».
  • مشکلات و ناهمواری‌های زندگی را هموار می‌سازد؛ امام علی فرمود: «مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ؛ هر کس خلقش نیکو شد، راه‌های زندگی برایش هموار می‌گردد».

ب) آثار اخروی:

  • موجب نیل به درجات عالی می‌شود؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرجاتِ الآخِرَهِ وَ اَشْرَفَ‌ الْمَنازِلِ وَ اِنَّهُ ضَعیفُ الْعِبادَهِ؛ به درستی که بنده در سایه خوش خلقی خود به درجات بزرگ و مقامات والایی در آخرت می‌رسد با آن که عبادتش ضعیف است».
  • حساب را آسان می‌کند؛ امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «حَسِّنْ خُلْقَک یُخَفِّفِ اللهُ حِسابَک؛[۱۹] اخلاقت را نیکو کن تا خداوند حسابت را آسان کند».
  • آمرزش گناهان؛ امام صادق علیه‌السلام فرمود: «اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یُمیثُ الْخَطیئَهَ کما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ؛[۲۰] به درستی که اخلاق نیکو لغزش‌ها را ذوب می‌کند همان گونه که آفتاب یخ را».
  • ورود به بهشت؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اَکثَرُ ما تَلْجُ بِهِ اُمَّتیَ الْجَنَّهَ تُقْوی اللهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ؛[۲۱] بیشترین امتیازی که امت من به سبب داشتن آن به بهشت می‌رود، تقوای الهی و خوش خلقی است».
  • حسنه و دوری از عذاب؛ امام رضا علیه السلام مى فرماید: «مَنْ تَبَسَّمَ فِی وَجْهِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ کتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ کتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً لَمْ یعَذِّبْهُ»؛ کسى که در صورت برادر مؤمن خود تبسم کند براى او، خداوند حسنه اى مى نویسد و کسى که براى او حسنه اى نوشته شود دیگر معذب نمى شود.[۲۲]

پانویس

  1. جامع السعادات، ج۱، ص۳۴۲ـ۳۴۳.
  2. سوره قلم، آیه ۴.
  3. سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  4. بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۹۰.
  5. امالی الطوسی، ص۱۴۰، ح۲۲۲.
  6. کافى، ج۲، ص۱۰۲.
  7. بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۸۹.
  8. سوره نحل، ۹۰.
  9. سوره شعراء، ۸۸ ـ ۸۹.
  10. سوره اسراء، ۷۰.
  11. سوره فتح، آیه ۲۹.
  12. سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  13. بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۵۲.
  14. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۸.
  15. اصول کافی، ج ۲، ص ۶۶۳.
  16. جامع السعادات، ج ۱، ص ۳۴۲ـ۳۴۳.
  17. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۸۹.
  18. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۹۰.
  19. بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۵۲.
  20. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۸.
  21. اصول کافی، ج۲، ص۶۶۳.
  22. مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۴۱۸.

منابع