منابع و پی نوشتهای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

استطاعت در حج

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اِستطاعت» که به فتوای مشهور فقیهان شیعه، شرط واجب شدنِ حجّ است، به معنای توانایی انسان برای انجام دادن مناسک حج می‌باشد. استطاعت در حج، در چهار زمینۀ مالی، بدنی، امنیتی و زمانی مطرح می‌شود.

استطاعت در لغت و اصطلاح

«استطاعت» از ریشه «ط.و.ع» و در لغت به معنای توانایی، قدرت و تمکّن و به تعبیر دقیق‌تر، فراهم بودن زمینه‌های توانایی انسان برای انجام دادن کاری است.

در اصطلاح فقهی، استطاعت به معنای توانایی انجام دادن واجبات یا تکالیف شرعی به کار می‌رود. مقصود از استطاعت در باب حج، مفهومی خاص‌تر، یعنی توانایی حج ‌‌گزاردن بر پایه ضوابط و احکام شرعی مانند داشتن توشه و وسیله سفر حج است.

تعبیر استطاعت در حج برگرفته از آیه ۹۷ سوره آل عمران است که می فرماید: «... وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا...».[۱]

شرایط استطاعت

برای تحقق استطاعت در حج، شرایطی را مطرح کرده اند:

  • فراهم بودن هزینه هاى سفر رفت و برگشت به بیت اللَّه الحرام به گونه اى متعارف و به دور از هر گونه سختى، و نیز داشتن توانایى در پرداختن نفقه خانواده در مدّت سفر.
  • داشتن نیروى بدنى لازم براى پرداختن به چنین سفرى و در کار نبودن مرضى که شخص را از رفتن به سفرى هم چون حجّ باز دارد یا چنان بر او سخت باشد که حاجى توانایى تحمّل آن را نداشته باشد.
  • نبودن مانعى در راه که شخص را از پیمودن آن باز دارد؛ مانعى همچون دزد و دشمن و نظایر آن، مگر آن که شخص بتواند بى هیچ سختى این مانع را برطرف سازد.
  • داشتن وقت کافى از هنگام استطاعت براى پیمودن مسافت و رسیدن به مکه مکرّمه و پرداختن به اعمال حجّ در وقت معین.
  • رفتن به حجّ موجب نگردد اخلال جدّى به زندگى او یا خانواده او پس از بازگشت از حجّ، وارد آید، همچون بیکار شدن.[۲]

احکام استطاعت

  • ۱. شخص نباید براى فراهم کردن استطاعت مالى تلاش زیاد بکار بندد یا به گرفتن قرض تن در دهد، ولى اگر چنین کرد و مى توانست پس از بازگشت بدون مشکل قرض خود را بپردازد، بعید نیست که حجّ بر او واجب گردد و حجّة الاسلام به حساب آید.
  • ۲. مقروضى که پس از اداى قرض -اگر زمان اداى قرض فرارسیده باشد- دیگر پولى برایش نماند، باید قرضش را بپردازد. امّا اگر فرصت داشت و مى توانست در وقت دیگرى قرض خود را بپردازد، یا طلبکار پول خود را از او طلب نکرد، یا پس از اداى قرض توانایى مالى حجّ رفتن را نیز داشت، حجّ بر او واجب است.
  • ۳. کسى که حقوقى بر عهده دارد باید آنها را بپردازد و سپس ببیند آیا باقیمانده آن براى هزینه هاى حجّ بر حسب شرایط کافى است، که در این صورت حجّ بر او واجب است، وگرنه حجّ بر او واجب نیست.
  • ۴. اگر کالایى در اختیار داشت که مى توانست آن را بفروشد به گونه اى که بر زندگیش اثر ننهد، بر او واجب است که آن را به فروش برساند و بهایش را هزینه حجّ کند.
  • ۵. اگر هزینه هاى حجّ فزونى یابد، ملاک در استطاعت، توانایى شخص است در پرداختن هزینه هاى حجّ بدون هیچ گونه سختى (عُسر و حرج) یا زیان قابل توجّه.
  • ۶. مسؤولان کاروانها و روحانیون و پزشکان و کارگران و دیگرانى که معمولاً حجّاج را همراهى مى کنند، در صورتى که حاجیان هزینه سفر ایشان را عهده دار شوند و آنها نیز به همراهى حاجیان راضى گردند، حجّ بر ایشان واجب مى گردد، البتّه مشروط بر آن که سایر شرایط استطاعت نیز در آنها گرد آید.
  • ۷. کسى که استطاعت مى یابد نباید استطاعت خویش را از میان ببرد، چنانکه اموال خود را به کسانى همچون پدر یا مادر هدیه کند که دیگر نتواند از ایشان باز ستاند، و اگر چنین کرد حجّ از او ساقط نمى گردد.
  • ۸. کسى که نیاز مبرم به ازدواج دارد و پول او تنها براى حجّ یا ازدواج کافى است، باید ازدواج را بر حجّ مقدّم دارد. مفهوم نیاز مبرم آن است که کسى از آن بهراسد که اگر ازدواج نکند به حرام مى افتد یا بیمار مى گردد یا به گرفتارى و حرج مى رسد.
  • ۹. کسى که هزینه حجّ بدو پرداخت شود و شرط گردد که با آن به حجّ رود و او از پذیرش این مال به دشوارى و حرج نیفتد باید آن را بپذیرد و حجّ گزارد.
  • ۱۰. حجّ بر کسى که بتواند بدون دشوارى به مناسک حجّ همچون سفر و جز آن اقدام کند و مانعى نداشته باشد واجب مى گردد. پس بیمارى که نمى تواند به زیارت بیت اللَّه الحرام برود، یا این کار براى او بسى دشوار باشد، حجّ از او ساقط مى گردد، اگر چه سایر شرایط وجوب حجّ را نیز داشته باشد، پس باید بهبودى را انتظار کشد تا به حجّ رود، امّا اگر بیمارى او چنان مزمن بود که امیدى به بهبودى وى نمى رود، باید نایب بگیرد و احوط آن است که نایب او از کسانى باشد که براى نخستین بار به حجّ مى رود.
  • ۱۱. اگر کسى شرایط استطاعت را یافت ولى براى رسیدن به حجّ وقت بر او تنگ بود، باید به انتظار سال آینده بنشیند، پس اگر شرایط استطاعت تغییر نیافت به حجّ مى رود.
  • ۱۲. اگر به هنگام داشتن استطاعت از رفتن به مکه سرباز زند تا آن که استطاعتش از میان برود، باید در سالهاى بعد به حجّ برود، گرچه شرایط استطاعت را نیابد، زیرا حجّ بر او ثابت گشته است.[۳]
  • ۱۳. اگر شرایط استطاعت براى شخصى موجود باشد ولى به حج نرود، حج بر او مستقر مى شود و باید بعداً هر گونه که مى تواند به حج برود؛ هر چند آن شرایط را از دست داده باشد.
  • ۱۴. مستطیع باید خودش به حج برود و حج دیگرى از او کفایت نمى کند، مگر مریض یا پیر که حج بر او مستقر شده ولى خودش نمى تواند به حج برود که در این صورت باید شخصى را به نیابت از خود به حج بفرستد.
  • ۱۵. زنى که مهریه اش به مقدار مخارج حج یا بیشتر از آن است، اگر شوهرش قدرت پرداخت مهریه را ندارد، زن حق مطالبه مهریه را ندارد و مستطیع نیست. و اگر قدرت پرداخت دارد ولی مطالبه آن مفسده ندارد، با فرض این که شوهر مخارج زندگى او را مى دهد، لازم است مهریه را طلب کند و به حج برود. و اگر قدرت پرداخت دارد و مطالبه آن براى زن مفسده دارد؛ مثلاً ممکن است به نزاع و طلاق منجر شود، مطالبه آن لازم نیست. در این صورت، زن مستطیع نیست.
  • ۱۶. زنى که شوهرش از دنیا رفته و اموالى از ارث به او رسیده که به مقدار مخارج حج است؛ اگر درآمد دیگرى ندارد که بتواند بعد از برگشتن از حج، زندگى خود را اداره کند، مستطیع نیست. اگر شغل یا راه درآمد دارد و بتواند به حج برود، باید برود؛ اما اگر به سبب مریضى یا عذر دیگرى نتواند به حج برود مستطیع نیست.
  • ۱۷. زنى که شوهرش زنده است و مخارج زندگى او را مى پردازد، ولى پس از مرگ یکى از بستگانش، اموالى از ارث به او رسیده که به مقدار مخارج حج است، مستطیع است و باید به حج برود.
  • ۱۸. اگر زنى با فروش وسایل اضافى زندگى، مانند زیورآلاتى که از نظر قیمت زیادتر از شأن اوست، مى تواند مخارج حج را تأمین کند، مثلًا گردنبند گران قیمتى دارد که مى تواند به ارزان تر تبدیل کند و با تفاوت قیمت آن، حج به جا آورد. اگر سایر شرایط را داشته باشد، مستطیع است و باید به حج برود.
  • ۱۹. زنى که خودش هزینه حج را ندارد، ولى شوهرش یا پدرش یا دیگرى تمام هزینه آن را بپردازد، واجب است قبول کند و به حج برود؛ که به آن حجّ بَذْلى گویند. حجّ بَذْلى، کفایت از حَجة الاسلام مى کند؛ یعنى اگر بعد از انجام این حج، خودش هم استطاعت مالى پیدا کرد، واجب نیست دوباره به حج برود.
  • ۲۰. زنى که افرادى را تحت تکفّل دارد و مخارج آن‌ها بر عهده اوست؛ مثل زنى که همسرش از دنیا رفته و او مخارج فرزندانش را عهده دار است، در صورتى مستطیع است که علاوه بر مخارج حج و احتیاجات زندگى، مخارج افراد تحت تکفّل خود را تا برگشت از حج داشته باشد.
  • ۲۱. اگر زن مستطیع باشد، براى رفتن به حج، اجازه شوهر شرط نیست و براى شوهر هم جایز نیست که او را از رفتن به حج منع کند. اما اگر زن بخواهد حج مستحبى به جا آورد، باید از شوهرش اجازه بگیرد.
  • ۲۲. اگر زن بتواند به تنهایى به حج برود و بر خود نترسد، شرط نیست که مَحرمى همراه او باشد؛ ولى اگر امنیت ندارد و تنها نمى تواند به حج برود، واجب است یکى از محارم یا فرد مورد اطمینانى را همراه ببرد.[۴]

پانویس

  1. "استطاعت"، ویکی حج و زیارت.
  2. الفقه الاسلامی - احکام حج، سید محمدتقی مدرسی، استطاعت حج و اقسام آن.
  3. الفقه الاسلامی - احکام حج، سید محمدتقی مدرسی، استطاعت حج و اقسام آن.
  4. احکام اقتصادى خانواده، نعمت الله یوسفیان، ص ۷۵.