مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوالبختری (عاص بن هشام)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«عاص بن هشام» معروف به «ابوالبخترى»، نام یکی از سران مشرک قریش در زمان رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بود. وی علی‌رغم مخالفت با دعوت پیامبر اکرم، همواره موضع‌گیری ملایمی نسبت به مسلمانان داشت و به همین جهت بود که پیامبر در جنگ بدر به مسلمانان دستور داد که کسی حق ندارد او را بکشد. نام ابوالبختری در شأن نزول برخی از آیات قرآن دیده می‌شود.

معرفی اجمالی

حمایت بنی هاشم از پیامبر صلی الله علیه و آله باعث شد که قریش نتوانند اقدام خشونت باری علیه ایشان انجام دهند، به همین دلیل ایشان را به جادوگرى و کهانت و جنون و شاعرى متهم کردند تا مانع پیروی مردم از ایشان شوند. یکی از آن مسخره کنندگان ابو البخترى عاص بن هشام‏ بود.[۱]

ابوالبختری اگرچه همراه با دیگر مشرکان قریش با دعوت رسول خدا مبارزه می کرد، اما اقدامات او نسبت به دیگر دشمنان از مدارا و نرمش بیشتری برخوردار بود.[۲] از جمله اینکه با طولانی شدن محاصره مسلمانان در شعب ابی طالب، ابوالبختری به همراه چند نفر دیگر پیمان نامه مشرکان درباره محاصره مسلمانان را نقض کردند.[۳] همچنین در زمانی که در دارالندوه پیشنهاد قتل رسول الله به میان آمد، او از سران قریش خواست تا به اخراج ایشان از مکه بسنده نمایند.[۴]

ابوالبختری در جنگ بدر در سپاه مشرکان حاضر بود. اما رسول خدا به ابوالبختری امان داد و مسلمانان دستور داد او را نکشند. یکی از مسلمانان به نام مجذّر بن زیاد خود را به ابوالبختری رساند و و به او اطلاع داد که رسول خدا به او امان داده است و از او خواست تا تسلیم شود. ابوالبختری از مجذر خواست تا به دوستش جناده بن ملیحه نیز امان داده شود اما مجذّر نپذیرفت و ابوالبختری خشمگین شد و به او حمله کرد، ولی به دست مجذر کشته شد.[۵]

ابوالبختری در شأن نزول

از آنجا که ابوالبختری یکی از سران مشرک قریش بود، نامش در شأن نزول چندین آیه از قرآن کریم ذکر شده است:

  • الف. برخى از مفسران نزول آیات ۹۰ تا ۹۳ از سوره حجر را درباره او و برخی دیگر از مشرکان قریش دانسته اند. در این آیات آمده است: «کما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمینَ * الَّذینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضینَ * فَوَ رَبِّک لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعینَ * عَمَّا کانُوا یعْمَلُونَ»؛ همانگونه که (عذاب را) به آن تقسیم کنندگان فرود آوردیم، آنکسان که قرآن را به چند پاره تقسیم کردند، پس سوگند به پروردگارت که از همه شان بگرد هم بازخواست کنیم، درباره کارى که می کردند.

در این آیات خداوند «مُقتسمین» را مذمت فرموده است. در باره اینکه «مقتسمین» به چه معناست و اشاره به چه افرادی دارد اقوال مختلفی بیان شده از جمله: سران کفّارند، که نیروهایى را در ایام حج بر سر جاده ‏ها و ورودى‏ هاى مکّه تقسیم مى ‏کردند، تا به مسافران بگویند که شخصى به نام محمّد (ص) ادّعاهایى دارد، مبادا به سخنان او گوش فرا دهید. آنان پیامبر را کاهن و ساحر و مجنون معرّفى مى‏ کردند. یا گروهى که قرآن را در میان خود تقسیم کردند، تا هر یک مشابه بخشى از قرآن را بیاورند. و یا کسانى که به بخشى از قرآن عمل و بخشى را رها مى‏ کردند...[۶] برخی مفسران، ابوالبخترى را یکی از «مقتسمین» دانسته اند.[۷]

  • ب. همچنین طبق برخی نقلها آیه اول سوره محمد درباره ابوالبختری و تعدادی دیگری از مشرکان مکه نازل شده است: «الَّذینَ کفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُم‏»؛ خدا اعمال کسانى را که کافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند باطل ساخته است‏.[۸]
  • ج. همچنین آیه ۳۰ از سوره انفال درباره او و همدستانش از مشرکان قریش که در دارالندوه درباره چگونگی مبارزه با رسول خدا گفتگو می کردند نازل شد[۹]: «وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرینَ»؛ و آن هنگام را به یادآور که کافران درباره تو مکرى کردند تا در بندت افکنند یا بکشندت یا از شهر بیرون سازند. آنان مکر کردند و خدا نیز مکر کرد و خدا بهترین مکرکنندگان است.

طبق برخی از نقلها، پیشنهاد اخراج رسول خدا از شهر از سوی ابوالبختری مطرح شده است.[۱۰]

  • د. طبرسی در مجمع البیان نام ابوالبختری را در زمره کسانی بیان داشته که در جنگ بدر اموالشان را برای مبارزه با مسلمانان صرف نموده و سپاه مشرکان را اطعام نمودند و آیه ۳۶ سوره انعام درباره ایشان نازل شد[۱۱]: «إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ فَسَینْفِقُونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یغْلَبُونَ وَ الَّذِینَ کفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ یحْشَرُون» کافران اموالشان را خرج مى‏ کنند تا مردم را از راه خدا بازدارند. اموالشان را خرج خواهند کرد و حسرت خواهند برد، سپس مغلوب مى ‏شوند و کافران را در جهنم گرد مى ‏آورند.
  • ه. طبق نقلی از ابن عباس، آیات ۹۰ تا ۹۵ سوره اسراء نیز درباره بوالبختری و تعدادی دیگر از مشرکان قریش نازل شد[۱۲]: «وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَک حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ ینْبُوعاً * أَوْ تَکونَ لَک جَنَّةٌ مِنْ نَخیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجیراً * أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کما زَعَمْتَ عَلَینا کسَفاً أَوْ تَأْتِی بِاللَّهِ وَ الْمَلائِکةِ قَبیلاً * أَوْ یکونَ لَک بَیتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‏ فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیک حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَینا کتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً * وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‏ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً * قُلْ لَوْ کانَ فِی الْأَرْضِ مَلائِکةٌ یمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولاً»؛ و گفتند: ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا آنکه از زمین براى ما چشمه آبى بیرون آرى. یا آنکه تو را باغى از خرما و انگور باشد که در میان آن باغ نهرهاى آب جارى گردانى. یا آنکه بنا بر پندار و دعوى خودت پاره ‏اى از آسمان را بر سر ما فرود آورى یا آنکه خدا را با فرشتگانش مقابل ما حاضر آرى. یا آنکه خانه ‏اى از زر دارا باشى یا آنکه بر آسمان بالا روى و باز هم هرگز ایمان به آسمان رفتنت نیاوریم تا آنکه بر ما کتابى نازل کنى که آن را قرائت کنیم. بگو: خداى من منزه است، آیا من فرد بشرى بیشترم که به رسالت آمده‏ ام؟ و مردم را چیزى از ایمان بازنداشت وقتى که هدایت بر آنان آمد جز این که گفتند: آیا خدا بشرى را به رسالت فرستاده است؟ بگو: اگر فرشتگان را در زمین مسکن و قرارگاه بودى ما هم فرشته ‏اى را از آسمان به رسالت بر آنها مى‏ فرستادیم.
  • و. یکی دیگر از آیاتی که نام ابوالبختری در شأن نزول آنها دیده می شود آیه ۶۶ سوره حج است[۱۳] که درباره ناسپاسى کافران و انکار نشانه‌هاى قدرت و وحدانیت خداوند از سوى ایشان است: «وَ هُوَ الَّذی أَحْیاکمْ ثُمَّ یمیتُکمْ ثُمَّ یحْییکمْ إِنَّ الْإِنْسانَ لَکفُور»؛ و اوست که شما را زنده گردانید سپس مى ‏میراند دگر باره زنده ‏تان مى ‏گرداند؛ به راستى آدمى ناسپاس است.

پانویس

  1. تاریخ‏ ابن ‏خلدون/ترجمه‏ متن، ج‏۱، ص:۳۹۶
  2. أنساب‏ الأشراف،ج‏۱،ص:۱۴۷
  3. أسدالغابة، ج‏۲، ص:۳۱۴
  4. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏۴، ص: ۸۲۶
  5. أنساب ‏الأشراف، ج‏۱، ص:۱۴۶
  6. الجامع لأحکام القرآن، ج‏۱۰، ص: ۵۸
  7. نک: الجامع لأحکام القرآن، ج‏۱۰، ص: ۵۸
  8. الجامع لأحکام القرآن، ج‏۱۶، ص: ۲۲۳
  9. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏۴، ص: ۸۲۶
  10. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏۴، ص: ۸۲۶
  11. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏۴، ص: ۸۳۲
  12. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏۶، ص: ۶۷۸
  13. الجامع لأحکام القرآن، ج‌۱۲، ص‌۶۲‌.

منابع

  • أسدالغابة فى معرفة الصحابة، عزالدین بن الأثیر (م ۶۳۰)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
  • انساب الأشراف، بلاذرى (م ۲۷۹)، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
  • تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتى، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، ۱۳۶۳ش.
  • مجمع البیان فى تفسیر القرآن‏، طبرسى، تهران: ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش‏.
  • الجامع لأحکام القرآن‏، قرطبى، تهران‏: انتشارات ناصر خسرو‏، ۱۳۶۴ش.