مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوجندل عامرى

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«ابوجندل عامری» فرزند سهیل بن عمرو، از اصحابپیامبر صلى الله علیه وآله است که پیش از صلح حدیبیه در مکه ایمان آورد. نام او در شأن نزول برخی آیات قرآن کریم ذکر شده است.

زندگی‌نامه

ابوجندل عاصى[۱] (عمرو)[۲] بن سهیل بن عمرو، از تیره بنى‌عامر[۳]، در مکه اسلام آورد و به وسیله پدرش (سهیل بن عمرو) زندانى شد.[۴] با شنیدن خبر ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به حدیبیه در سال ششم هجرى، با غُل و زنجیر از زندان گریخت و به مسلمانان پیوست.

در این زمان، قرارداد صلح حدیبیه بین پیامبر و سهیل ‌بن عمرو (پدر ابوجندل) به نمایندگى از مشرکان، به تازگى بسته شده[۵] یا به مراحل پایانى‌اش رسیده بود[۶] و سهیل، طبق یکى ‌از بندهاى آن (بازگرداندن تازه مسلمانان مکى) بازگرداندن ابوجندل را طلبید و به نقلى، کامل ‌شدن قرارداد را مشروط به آن دانست.[۷]

پیامبر صلى الله علیه و آله به ابوجندل فرمود: شکیبا باش و پاداشت را از خدا بخواه. خداوند بزودى براى تو و همراهانت گشایش خواهد کرد. ما با این قوم، ‌قرارداد صلح بسته‌ایم.[۸]

عُمَر خطاب، ابوجندل را به ‌کشتن پدرش تشویق کرد. ابوجندل پرسید: چرا ‌تو او را نمى‌کشى؟ گفت: پیامبر مرا از کشتن او ‌و غیر او نهى کرده است. وى با رد پیشنهاد عمر ‌گفت: تو براى اطاعت رسول خدا شایسته‌تر از من نیستى.[۹]

وعده پیامبر بزودى محقق شد و ابوجندل دوباره از زندان گریخت و به ابوبصیر و دیگر مسلمانان مکى پیوست که از شکنجه مشرکان مکه به عیص (منطقه‌اى در اطراف مدینه) رفته بودند و با ناامن کردن راه کاروان‌هاى تجارى قریش، آنان را به لغو آن بند واداشتند؛[۱۰] سپس ابوجندل به مدینه آمد و در تمام غزوات پیامبر شرکت کرد.[۱۱]

ابوجندل پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله، از نخستین مجاهدانى بود که به شام رفت[۱۲] و در فتح ‌یرموک[۱۳](منطقه‌اى نزدیک شام) و مَرْجُ الصُّفر[۱۴] (محلى نزدیک دمشق) شرکت جست.

ابوجندل با وجود پیشینه نیکو، در اواخر عمر دچار لغزش شد و به همراه دو تن دیگر از مجاهدانِ جبهه شام، شراب خورد و براى توجیه عملش، آیه ۹۳ سوره مائده را تأویل کرد.[۱۵]

پس به دستور عمر بر او حد جارى و پس از آن، دچار بحران روحى شد.[۱۶] عمر در نامه‌اى خطاب به وى، آیه ۴۸ سوره نساء را (در موضوع توبه) یادآورى کرد که منجر به توبه او شد.[۱۷]

ابوجندل سرانجام در سال ۱۸ هجرى در بیماری طاعون عمواس (منطقه‌اى نزدیک بیت‌المقدس) که بسیارى از سربازان سپاه اسلام را به کام مرگ فرو برد، از دنیا رفت.[۱۸]

ابوجندل در شأن نزول

مفسران در ذیل سه آیه از ابوجندل یاد کرده‌اند:

  • الف. سوره نحل، ۴۱ و ۴۲: «وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُواْ یعْلَمُونَ × الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ»؛ و کسانى که پس از ستم دیدن در راه خدا هجرت کردند در دنیا جایگاه خوبى به آن‌ها مى‌دهیم و پاداش آخرت بزرگ‌تر است اگر مى‌دانستند. کسانى که شکیبایى ورزیدند و فقط بر پروردگارشان توکل مى‌کنند.

طبرى نقل مى‌کند که نزول این دو آیه درباره ابوجندل است؛[۱۹] هر چند قرطبى پس از نقل شأن نزول مذکور، در روایتى به نقل از قتاده مى‌نویسد: آیه شامل همه اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌شود که مورد ستم واقع شدند و هجرت کردند.[۲۰]

  • ب. سوره نحل، ۱۱۰: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّک لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّک مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ اما پروردگار تو به کسانى که پس از شکنجه شدن هجرت کردند؛ سپس جنگیدند و استقامت ورزیدند، پروردگارت از آن پس آمرزنده و مهربان است».

طبرسى مى‌نویسد: گفته شده که این آیه درباره ابوجندل و گروهى از مسلمانان مکه نازل شده که بر اثر شکنجه مشرکان به بعضى از خواسته‌هاى آن‌ها تن دادند؛ سپس هجرت و جهاد ‌کردند.[۲۱]

  • ج. سوره فتح، ۲۵: «...وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیرِ عِلْمٍ»؛ و اگر (در مکه) مردان و زنان باایمانى نمى‌بودند که بدون آگاهى شما در زیر دست و پا از بین مى‌رفتند و از این راه عیب و عارى ناآگاهانه به شما مى‌رسید، (خداوند مانع این جنگ نمى‌شد).

گفته‌اند: مقصود از «رِجالٌ مُؤمِنونَ» ابوجندل و دیگر مؤمنان ضعیف در میان مشرکان مکه‌اند که خداوند براى حفظ جان آن‌ها به مسلمانان اجازه ورود به مکه نداد و به صلح حدیبیه انجامید.[۲۲]

پانویس

  1. جمهرة انساب العرب، ص‌ ۱۶۶.
  2. انساب الاشراف، ج‌ ۱۱، ص‌ ۱۰.
  3. الطبقات، ابن‌خیاط، ص‌ ۶۳‌.
  4. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴.
  5. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج‌ ۱۱، ص‌ ۱۰.
  6. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۸‌؛ الاصابه، ج‌ ۷، ص‌ ۵۹‌.
  7. همان.
  8. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۸‌؛ سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸.
  9. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۹‌.
  10. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۵؛ الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.
  11. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴؛ تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۳۰۰.
  12. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴.
  13. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص ‌۳۳۹.
  14. الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۷۴.
  15. الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.
  16. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷ـ۵۰۸‌؛ الاستیعاب، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۸.
  17. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷ـ۵۰۸‌.
  18. الطبقات، ج‌ ۷، ص‌ ۲۸۴؛ تاریخ دمشق، ج‌ ۲۵، ص‌ ۲۹۹.
  19. جامع‌البیان، مج‌ ۸‌، ج‌ ۱۴، ص ‌۱۴۳.
  20. قرطبى، ج‌ ۱۰، ص‌ ۷۱.
  21. مجمع‌البیان، ج‌ ۶‌، ص‌ ۵۹۸‌.
  22. سیره ابن ‌هشام، ج‌ ۳، ص‌ ۳۲۱؛ قرطبى، ج‌ ۱۶، ص‌ ۱۸۸.

منابع

  • سید عبدالرسول حسینى‌زاده، دائرة‌المعارف قرآن کریم، جلد ۱، صفحه ۶۳۸-۶۴۰.