آیه 95 سوره حجر

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 95 حجر)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<94 آیه 95 سوره حجر 96>>
سوره : سوره حجر (15)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

همانا ما تو را از شر استهزا کنندگان محفوظ نمودیم.

که ما [شرّ] استهزا کنندگان را از تو باز داشته‌ایم.

كه ما [شر] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد.

ما مسخره‌كنندگان را از تو باز مى‌داريم؛

ما شرّ استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد؛

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed We will suffice you against the deriders

Surely We will suffice you against the scoffers

Lo! We defend thee from the scoffers,

For sufficient are We unto thee against those who scoff,-

معانی کلمات آیه

مستهزءين: هزء و هزو: مسخره كردن، خفيف شمردن. مستهزئ: مسخره كننده. جمع آن ، مستهزءون است.[۱]

نزول

شأن نزول آیات 94 و 95:

این آیات بعد از سه سال از بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله در مکه نازل گردید و روز بعثت پیامبر روز دوشنبه بوده و على علیه السلام در روز سه‌شنبه به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد سپس خدیجه دختر خویلد زوجه رسول خدا به وى ایمان آورد.

روزى ابوطالب داخل خانه پیامبر گردید، دید پیامبر مشغول نماز است و على نیز در کنار او به خواندن نماز مشغول است. جعفر که به همراه پدرش ابوطالب به منزل پیامبر آمده بود به دستور ابوطالب در طرف چپ رسول خدا صلی الله علیه و آله به خواندن نماز مشغول گردید. در این موقع بود که پیامبر هنگام نماز، على و جعفر و زید بن حارثة و خدیجه با وى بخواندن نماز مشغول بودند و استهزاءکنندگان به رسول خدا صلی الله علیه و آله پنج نفر بودند: ولید بن مغیرة، عاص بن وائل، اسود بن مطّلب، اسود بن عبد یغوث، حارث بن طلاطله خزاعى و این آیات نازل گردید.[۲]

و نیز گویند آیه 95 درباره عده اى از شیاطین قریش آمده که پیوسته رسول خدا صلى الله علیه و آله را آزار داده و می‌رنجانیدند و مسخره می‌کردند و آن‌ها عبارت بودند از: ولید بن مغیرة و عاص بن وائل و عدى بن قیس و اسود بن مطلب و اسود بن عبد یغوث و بعضى به جاى عدى، حارث بن قیس گفته اند. همه این‌ها در مواقع مختلف به امراض گوناگون طبق نفرین پیامبر از بین رفتند.[۳]

انس بن مالک گوید: پیامبر بر عده اى از مردم مکه گذشت در حالتى که آن‌ها از پیامبر عیب‌جوئى می‌کردند و مى گفتند: این مرد گمان می‌کند که پیامبر بوده و جبرئیل با او همراه است، سپس این آیه نازل گردید.[۴]

شیخ ما بدون ذکر عنوان شأن نزول از قول سعید بن جبیر اسامى آن پنج نفر از قریش را چنین ذکر نموده است، ولید بن مغیرة، عاص بن وائل و ابوزمعة و اسود بن عبد یغوث و حرث بن عیطلة و بعضى بجاى اسود بن عبد یغوث، اسود بن عبدالمطلب گفته اند و خداوند همه آن‌ها را نابود ساخت.[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ «94»

پس آنچه را بدان مأمور شده‌اى آشكار كن و از مشركان اعراض نما (و به آنان اعتنا نكن).

إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ «95»

همانا ما تو را از (شرّ) استهزا كنندگان كفايت كرديم.

الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «96»

همانان كه معبود ديگرى را در كنار خداوند قرار مى‌دهند. پس به زودى حقيقت را خواهند فهميد.

نکته ها

«صدع» به معنى شكافتن و آشكار كردن مى‌باشد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله 3 سال مخفيانه به تبليغ مردم پرداخت و چون آيه‌ «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ» نازل شد، دعوت خود را آشكار نموده و به مردم فرمودند: اگر دعوت مرا بپذيريد، حكومت وعزّت دنيا وآخرت از آن شماست، ولى آنان حضرت را مسخره كردند و نزد ابوطالب عموى حضرت آمده و شكايت كردند كه محمد جوانان ما را فريب مى‌دهد، اگر خواهان پول و همسر و مقام است به او مى‌دهيم.

پيامبر به عموى خود فرمود: عموجان سخن من پيام الهى است و من هرگز دست بردار نيستم! كفّار از ابوطالب درخواست كردند كه محمّد را تحويل آنان نمايد، ولى او درخواست آنان را نپذيرفت. «1»

پیام ها

1- تبليغ مراحلى دارد؛ گاهى علنى است وگاهى مخفى كه بايد تقيه كرد. «فَاصْدَعْ»

2- مبلّغ نبايد به هياهوى مخالفان اعتنا كند. «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»*

3- هرگاه فرمان و مسئوليّت سختى به كسى مى‌دهيد، بايد او را حمايت وتامين‌ كنيد. «فَاصْدَعْ‌، إِنَّا كَفَيْناكَ»


«1». تفسير كنزالدقايق.

جلد 4 - صفحه 484

4- حمايت خداوند، قطعى است. «كَفَيْناكَ»

5- سخن حقّ ومنطقى، هرگز بى‌مخالف نيست. «الْمُسْتَهْزِئِينَ»

6- اگر اينها تو را مسخره مى‌كنند نگران و دل‌آزرده مباش، زيرا اينها حرمت خدا را هم نگاه نداشته‌اند. «يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»

7- كسانى كه به سراغ غير خدا مى‌روند، به اشتباه خود پى‌خواهند برد. «فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ (95)

إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ‌: بدرستى كه ما كفايت كرديم تو را شرّ

«1» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 174.

«2» تفسير برهان جلد 2، صفحه 55.

جلد 7 - صفحه 150

مستهزئان. حاصل اين آيات آنكه: قيام كن به اظهار دعوت در آنچه مأمور هستى، و از كسى مترس كه ما كفايت كنيم تو را شرّ دشمنان، چنانكه كفايت نموديم شرّ مستهزئان را.

تفسير برهان‌ «1»: على بن ابراهيم فرمايد: اين آيه شريفه در مكه نازل شد سه سال بعد از بعثت در روز دوشنبه، و حضرت على عليه السّلام روز سه شنبه اسلام اختيار نمود، بعد خديجه دختر خويلد، ابو طالب با جعفر وارد، در حالتى كه پيغمبر مشغول نماز، و على عليه السّلام به طرف او، ابو طالب فرمود به جعفر كه: با پسر عم خود نماز گزار. جعفر دست راست ايستاد.

چون دو سال گذشت اين آيه نازل شد، و مستهزئان به پيغمبر پنج نفر بودند «2»: وليد بن مغيره، عاص بن وائل، اسود بن عبد المطلب، اسود بن عبد يغوث، حارث بن قيس طلاطله. روزى حضرت در مسجد الحرام نشسته، اين پنج نفر وارد و استهزاء نموده، به طواف مشغول شدند. جبرئيل گفت: مرا فرمودند شرّ اينها را دفع كنم. اشاره كرد به ساق وليد، و به كف پاى عاص، و به بينى حارث، و به صورت اسود، و به چشم اسود بن مطلب؛ و هر پنج نفر هلاك شدند در يك ساعت، هر كدام به دردى، و در موقع هلاكت صدا مى‌زد (قتلنى ربّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) اما وليد، تيرى به جامه‌اش بند، و از شدت تكبر اعتنا ننموده به ساق او رفته، مجروح و به جهنم واصل. و خارى به پاى عاص فرو رفته، و از بينى حارث قيح جارى، و اسود بن قيس مستسقى و تمام بدنش ورم، و چشم اسود كور شد، آيه شريفه آمد (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ) بدرستى كه ما كفايت كرديم تو را شرّ مستهزئين.

«1» تفسير برهان جلد 2، صفحه 357.

«2» مجمع البيان، جلد 3، صفحات 346 و 347.

جلد 7 - صفحه 151


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (94) إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ (95) الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (96) وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ (97) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ (98)

وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (99)

ترجمه‌

پس آشكار قيام كن بآنچه مأمور شوى و روى گردان از مشركان‌

همانا ما كفايت كنيم از تو استهزاء كنندگانرا

آنانكه قرار ميدهند با خدا خداى ديگرى را پس زود باشد كه بدانند

و بتحقيق ميدانيم كه تو تنگ ميشود سينه‌ات بآنچه ميگويند

پس تسبيح كن بستايش پروردگارت و باش از سجده كنندگان‌

و پرستش كن پروردگارت را تا برسد تو را مرگ.

تفسير

در اكمال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پنج سال در خفاء بود و براى ترس از كفّار مكتوم داشت و اظهار نفرمود امر خود را و على عليه السّلام‌

جلد 3 صفحه 267

و خديجه با او بودند پس مأمور شد از جانب خدا بآنكه آشكار قيام بامر نمايد ظاهر شد و اظهار كرد امر خود را و در روايت ديگر سه سال تعيين شده و عيّاشى ره از آنحضرت اين معنى را نقل نموده و آنكه چون عرضه داشت نفس خود را بقبايل عرب تكذيب كردند آنحضرت را و گفتند دور شو از ما و قمّى ره فرموده اين آيه در مكّه نازل شد بعد از نبوّت پيغمبر بسه سال و حديث اكمال را مفصّل‌تر نقل نموده و استهزاء كنندگانرا فرموده وليد بن مغيره و عاص بن وائل و اسود بن مطّلب و اسود بن عبد يغوث و حرث بن طلاطله بودند و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه استهزاء كنندگان به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين پنج نفر نامبرده بودند و چون خداوند بآنحضرت وعده فرمود كه شرّ آنها را از او كفايت كند دانست كه ذليل شدند پس ببدترين وجهى از وجوه ميراند آنها را خدا و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام حديث مفصّلى نقل نموده كه در آن اسماء اين پنج نفر ذكر شده و آنكه همه در يكروز مردند و گفتند خداى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما را كشت وليد بن مغيره عبور نمود و در راه تيرى تراشيده و گذارده شده بود به رگ حيات آن اصابت نمود و پاره كرد و خون جارى گشت تا مرد و عاص بن وائل براى كارى از خانه بيرون رفت سنگى زير پايش غلطيد و افتاد و پاره پاره شد و مرد و اسود بن عبد يغوث باستقبال پسرش رفت و زير سايه درختى نشست و جبرئيل نازل شد و سر او را گرفت و بدرخت زد او بغلامش گفت نگذار اين شخص سر مرا بدرخت بزند غلامش گفت من كسيرا نمى‌بينم خودت سرت را بدرخت ميزنى و كشته شد و اسود بن مطّلب بنفرين پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كور شد و مرد و حرث بن طلاطله از خانه بيرون رفت و باد سام او را گرفت و سياه شد و چون بخانه برگشت كسانش او را نشناختند و در خانه راهش ندادند و او گفت من حرثم آنها قبول نكردند و بر او غضب نمودند و او را كشتند و روايت شده است كه اينها يك روز به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند اگر تا ظهر از قولت برنگشتى تو را خواهيم كشت و آنحضرت غمناك وارد خانه شد و در خانه را بروى خود بست پس در همان ساعت جبرئيل از جانب خدا نازل شد و عرض كرد يا محمّد خداوند سلام بتو سلام ميرساند و ميفرمايد اصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين يعنى اظهار كن امر خود را باهل مكّه و بخوان آنها را بايمان حضرت فرمود اى‌

جلد 3 صفحه 268

جبرئيل چه كنم با مستهزئين و تهديد آنها جواب رسيد انّا كفيناك المستهزئين حضرت فرمود آنها الساعة نزد من بودند عرض كرد كفايت كردم امر آنها را و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم علنا دعوت فرمود و قمّى ره بعد از نقل كيفيّت هلاك استهزاء كنندگان فرموده پس حضرت از خانه بيرون آمد و بر حجر اسمعيل ايستاد و مردم را بشهادت بر توحيد و رسالت خود رسما دعوت فرمود و فرمود بتها را بشكنيد تا مالك ملك عرب و عجم شويد و ببهشت برويد باز استهزاء نمودند و گفتند محمّد ديوانه شده ولى از ترس حضرت ابو طالب جرئت جسارت بيشترى ننمودند پس خلاصه مفاد آيات شريفه آنستكه خداوند پس از بيان مسئوليّت تمام فرق كفّار فرموده پس آشكار كن مأموريت خود را و اعتنائى مكن باقوال و اعمال اهل شرك ما شرّ آنها و كسانيرا كه بتو استهزاء مينمايند از تو دفع ميكنيم آنها كسانى هستند كه براى خدا شريك قرار دادند و بزودى بكيفر اعمال خودشان خواهند رسيد و ميفهمند چه خطاء بزرگى كردند ما ميدانيم تو از اقوال آنها دلتنگ ميشوى ولى رفع دلتنگى تو بخلوت با خداوند و تسبيح و حمد و سجده در پيشگاه او كه همه در نماز جمع است خواهد شد و مشغول بعبادت پروردگارت باش تا برسد بتو آن امر يقينى كه مرگ است و بهمه خواهد رسيد در مجمع روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر وقت از امرى محزون ميشد پناه ميبرد بنماز و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه گذشت.

جلد 3 صفحه 269

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا كَفَيناك‌َ المُستَهزِئِين‌َ (95)

محققا ‌ما كفايت‌ ميكنيم‌ ترا كساني‌ ‌که‌ ترا استهزاء ميكنند جادوگر مجنون‌ ساحر كذّابت‌ ميخوانند، و بالجمله‌ ‌هم‌ اذيتهاي‌ روحي‌ و جسمي‌ ميكنند إِنّا كَفَيناك‌َ ‌ما ترا ‌از‌ شر ‌آنها‌ نجات‌ ميدهيم‌ و ترا حفظ مي‌كنيم‌ و ‌بر‌ سر ‌آنها‌ مسلط مي‌نمائيم‌ المُستَهزِئِين‌َ و ‌آنها‌ ‌را‌ بقتل‌ و اسيري‌ و ذلت‌ مياندازيم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 95)- سپس خداوند برای تقویت قلب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او اطمینان می‌دهد

ج2، ص547

که در برابر استهزاء کنندگان از وی حمایت می‌کند، می‌فرماید: «ما شرّ استهزاء کنندگان را از تو دفع کردیم» (إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.
  3. تفسیر کشف الاسرار.
  4. طبرانى و بزار.
  5. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص474.

منابع