آیه 7 سوره ص

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

مَا سَمِعْنَا بِهَٰذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَٰذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ

مشاهده آیه در سوره


<<6 آیه 7 سوره ص 8>>
سوره : سوره ص (38)
جزء : 23
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

این را (که دعوی محمّد است در توحید و یگانگی خدا) در آخرین ملّت (هم که ملّت و آیین مسیح است) نشنیده‌ایم (زیرا ملّت عیسی نیز به سه خدا و اقانیم سه گانه معتقد است)، این جز بافندگی و دروغ چیز دیگری نیست.

ما این [پرستش معبود یگانه] را در آخرین آیین [که پدرانمان بر آن بودند] نشنیده‌ایم؛ این جز دروغی ساخته شده نیست.

[از طرفى‌] اين [مطلب‌] را در آيين اخير [عيسوى هم‌] نشنيده‌ايم، اين [ادّعا] جز دروغ‌بافى نيست.

ما در اين آخرين آيين، چنين سخنى نشنيده‌ايم و اين جز دروغ هيچ نيست.

ما هرگز چنین چیزی در آیین دیگری نشنیده‌ایم؛ این تنها یک آئین ساختگی است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We did not hear of this in the latter-day creed. This is nothing but a fabrication.

We never heard of this in the former faith; this is nothing but a forgery:

We have not heard of this in later religion. This is naught but an invention.

"We never heard (the like) of this among the people of these latter days: this is nothing but a made-up tale!"

معانی کلمات آیه

  • ملة: دين و شريعت.
  • اختلاق: دروغ. راغب گويد: هر جا كه خلق در وصف كلام باشد به معنى كذب است.‏[۱]

نزول

شأن نزول آیات 1 تا 8:

محمد بن یعقوب کلینى بعد از چهار واسطه از جابر و او از امام باقر علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: ابوجهل با افرادى از قریش نزد ابوطالب آمدند و گفتند: برادرزاده ات ما و خدایان ما را آزار می‌رساند.

به او بگو که از خدایان ما دست بردارد ما نیز از خداى او دست برمی‌داریم. ابوطالب کس نزد پیامبر فرستاد و او را نزد خود طلبید. پیامبر نزد ابوطالب آمد، دید در نزد او مشرکین گرد آمده اند پس از ورود فرمود: السلام على من اتبع الهدى یعنى سلام و درود بر کسانى که از هدایت حق پیروى کنند سپس نزد ابوطالب نشست.

ابوطالب گفتار ابوجهل را به وى گفت، پیامبر فرمود: من کارى به آن‌ها ندارم جز این که آنان را به کلمه اى که سیادت آنان در ذکر و گفتار آنست دعوت می‌کنم. ابوجهل گفت: آن کلمه کدام است، فرمود: بگویند لا اله الّا اللّه.

ابوجهل با قریش پس از شنیدن آن انگشتان خود را در گوش‌هاى خویش فروبردند و گفتند: ما تا به حال چنین کلمه اى نشنیده ایم سپس این آیات نازل شد.[۲]

ابن عباس گوید: ابوطالب مریض بود، قریش نزد او آمدند در حالتى که پیامبر در نزد وى بود قریش از دست محمد نزد ابوطالب زبان به شکایت گشودند. ابوطالب به پیامبر گفت: اى برادرزاده از اینان چه می‌خواهى؟ پیامبر گفت: اى عمّ، از آن‌ها می‌خواهم که فقط یک کلمه واحدة را که به آن‌ها سیادت مى بخشد و سبب جزیه گرفتن از عجم می‌شود بر زبان جارى کنند. گفت: آن یک کلمه چیست؟ گفت: بگویند لا اله الّا اللّه.

قریش گفتند: عجیب است که ما تمام خدایان ما را به یک خدا تبدیل نمائیم سپس این آیات نازل گردید.[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ «5»

آيا او به جاى معبودهاى متعدّد، يك معبود قرار داده است؟ البتّه كه اين، چيزى بسيار عجيب است!

وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى‌ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ يُرادُ «6»

سردمداران كفر، (سخن پيامبر) را رها كردند (و به ديگران نيز گفتند:) برويد و بر پرستش خدايان خود پايدار بمانيد كه اين مقاومت شما چيز مطلوبى است.

ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ «7»

ما اين مطالب را در آيين اخير (نياكان يا آيين مسيحيّت) نشنيده‌ايم، اين آيين جز آيينى ساختگى نيست.

نکته ها

«عُجابٌ» به چيز بسيار عجيب گويند. «انطلاق» به معناى رفتنى است كه با جدايى از فردى همراه باشد. «اخْتِلاقٌ» به معناى ساختگى بودن چيزى است كه سابقه نداشته باشد، يعنى اينها را از خودبافته و پرداخته و خلق كرده است.

«ملأ» به گروهى گويند كه نام و عنوان آنها چشم‌گير و چشم‌پركن باشد.

مراد كفّار از «الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ» دين حضرت مسيح است كه آخرين دين آسمانى قبل از اسلام بوده، زيرا آنان قائل به تثليث بوده‌اند.

ممكن است مراد از «إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ يُرادُ» اين باشد كه اين دعوت به توحيد، همان سيادت و آقايى است كه خواست ومراد پيامبر است واگر نظام بت‌پرستى برچيده شود رهبر موحّدين پيامبر خواهد شد كه اراده او همين است. او با دعوت به توحيد به فكر آقائى بر شماست. «1»

«1». تفسير الميزان.

جلد 8 - صفحه 82

پیام ها

1- اولين اقدام پيامبر، نفى معبودهاى دروغين و اثبات خداى يكتاست. «جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً»

2- كفّار هم در توحيد گرفتار بودند، «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً» هم در نبوّت، «عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»- آيه‌ى قبل- و هم در معاد. «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ» «1»

3- براى اكثر مردم، دست برداشتن از عقايد ديرينه و توجّه به افكار جديد سخت و شگفت‌آور است. «أَ جَعَلَ‌- لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ»

4- گاهى باطل چنان اوج و قدرت مى‌گيرد كه سخن حقّ سخنى عجيب و غير قابل قبول مى‌شود. «هذا لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ»

5- سردمدارانِ كفر، براى نفوذ كلام خود، اول خودشان به انحراف مى‌روند و بعد به ديگران سفارش رفتن مى‌كنند. انْطَلَقَ الْمَلَأُ ... أَنِ امْشُوا

6- در ميان كفّار، گروهى عامل انحراف و سرسختى ديگران هستند. «وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا»

7- كفّار را از گفتار و رفتارشان بشناسيم:

الف) شبهه‌افكنى و فتنه‌جويى. أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ ... لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ‌- عَجِبُوا

ب) دور كردن مردم از اجتماعات حقّ. «امْشُوا»

ج) به جاى دعوت به تفكّر، دعوت به تعصّب و مقاومت. «اصْبِرُوا»

د) تكيه بر آيين نياكان يا طرح آيين ديگران در برابر اسلام. «ما سَمِعْنا بِهذا»

8- كفّار براى دعوت ديگران از گرايش‌هاى آنان سوء استفاده مى‌كنند. «اصْبِرُوا عَلى‌ آلِهَتِكُمْ»

9- هر نوع پايدارى و صبرى پسنديده نيست. «اصْبِرُوا عَلى‌ آلِهَتِكُمْ» چنانكه هر نوع‌

«1». اسراء، 49.

جلد 8 - صفحه 83

نوآورى محكوم نيست تا گفته شود. بِهذا ... اخْتِلاقٌ‌

10- پيامبران، صبر را در راه خدا قرار مى‌دهند. «وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ» و كفّار، صبر را در راه بت‌ها. «اصْبِرُوا عَلى‌ آلِهَتِكُمْ»

11- سردمداران كفر، پايدارى بر انحراف را تبليغ و ترويج مى‌كنند. «إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ يُرادُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ «7»

ما سَمِعْنا بِهذا: و نشنيده‌ايم اينكه او مى‌گويد از يگانگى خدا و خلع شرك، فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ: در ملت باز پسين، يعنى كيش عيسى عليه السلام كه آخرين ملل است، چه نصارى به تثليث قائلند نه به توحيد، يا ملتى كه پدران خود را در آن يافته‌ايم، يا نشنيده بوديم كه توحيد در آخر الزمان حادث شود. إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ‌: نيست اين توحيد كه او گويد مگر بر بافتنى از پيش خود، يعنى كذبى است كه خود بربافته.

چون اشراف قريش خود را اشرف از حضرت مى‌دانستند، لذا اختصاص نبوت و قرآن را به حضرت انكار نموده گفتند:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى‌ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ يُرادُ «6» ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ «7» أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ «8» أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ «9» أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ «10»

ترجمه‌

و روان شدند جماعت اشراف از آنها گفتند كه برويد و شكيبائى ورزيد بر معبودهاتان همانا اين چيزى است كه خواسته ميشود

نشنيديم اينرا در كيش اخير نيست اين مگر ساختگى و دروغ‌

آيا فرستاده شد بر او قرآن از ميان ما بلكه آنها در ترديدى از كلام منند بلكه هنوز نچشيده‌اند عذاب مرا

آيا نزد آنها است خزانه‌هاى رحمت پروردگارت كه غالب بخشاينده است‌

يا براى آنها است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آندو است پس بايد كه بالا روند بوسائلى.

تفسير

در كافى از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره در شأن نزول اين آيات قريب بآنچه در آيات سابقه از مجمع اخيرا نقل شد كه بمفسّرين نسبت داده بود با مختصر اختلافى روايت نموده و قمّى ره اضافه فرموده كه قريش گفتند اگر احتياج بمال برادرزاده تو را وادار باين ادعاء نموده ما براى او آنقدر مال جمع‌آورى مينمائيم كه ثروتمندترين ما شود و سلطنت ميدهيم او را بر خودمان و چون حضرت ابو طالب اينمعنى را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله اظهار فرمود حضرت جوابيرا كه از مجمع بعنوان روايت نقل شد فرمود و اين آيات نازل شد و بنابراين خداوند متعال بيان فرموده اعراض آنها را از مجلس حضرت ابو طالب و آنكه چون بيرون آمدند با خود ميگفتند برويد و ثابت قدم باشيد در دينتان و صبر نمائيد بر پرستش و ستايش بتانتان براى تقرّب بخدا با اينمرد مكالمه نمودن فائده ندارد آنچه بايد بسر ما بيايد خواهد آمد اين گرفتارى براى ما خواسته شده يا اين رياست خواسته هر كسى است اختصاص بمحمّد ندارد چنانچه در تفسير انّ هذا لشي‌ء يراد ذكر شده ولى بنظر حقير مراد آنستكه اين ثبات قدم و صبر در حمايت از دين چيزى است كه بايد مطلوب و مراد هر عاقلى باشد و در هر حال‌

جلد 4 صفحه 459

گفتند ما چنين چيزى كه بايد عبادت خداوند يگانه را نمود در ملّت اخيره نصارى كه قائل بسه معبودند يا در دين پدران خودمان كه ملّت آخر الزّمان است نيافتيم اينكه محمّد ميگويد فقط دينى است كه خودش اختراع نموده و از پيش خود ساخته و پرداخته است آيا در ميان ما قريش چه مزيّت مالى و ثروتى براى او هست كه بايد كتاب آسمانى براى او نازل شود و براى ما نشود با اينكه در بين قريش اشخاص متشخّص‌تر از او زياد است و اين دليل است بر قصور نظر آنها از درك كمالات معنوى و انحصار توجّه آنان بمال و جاه دنيوى در نتيجه حسد و تكبّر و عناد كه نميخواستند از يكنفر از كسان خودشان كه از حيث مال و جاه بآنها نميرسد تمكين نمايند لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده كه اينها تأمّل و تفكّر در آيات قرآن ننمودند تا يقين كنند كه آن حق و آورنده آن پيغمبر بر حق است بلكه در شك و ترديدند از صحّت معانى و استحكام مبانى قرآن و نبوّت تو براى تقليد و تعصّب از دين آباء خود و هنوز طعم عذاب الهى را نچشيده‌اند تا تمكين نمايند از حق و يقين كنند بصدق مواعيد الهيه و خواهى نخواهى مسلمان شوند و آيا تصوّر ميكنند كه خداوند كليد خزائن رحمت و نعمت خود را بآنها داده كه بتوانند تو را از مال دنيا بى‌نياز كنند و خدا نتواند يا آنكه بتوانند كسيرا به مقام نبوّت برسانند كه دلخواه آنها باشد با آنكه خداوند عزيز و غالب و توانائى است كه كسى بر او غلبه نمى‌نمايد و بخشنده بى‌عوض و غرضى است كه هر چه را بهر كس بخواهد ميدهد بحسب قابليّت و بر وفق مصلحت يا مگر سلطنت آسمانها و زمين و ما بين آن دو با آنها است كه بتدبير بتوانند اسباب سلطنت تو را بر خودشان فراهم نمايند يا وسائل ارتقاء خودشان را بآسمان فراهم نموده از آنجا تدبير امور زمين را بميل خودشان بنمايند و هر كس را بخواهند بمقام نبوّت برسانند آنچه در اين دو آيه اخيره بطور ترديد ذكر شده يكى نظريّه حقير و ديگر منقول از مفسّرين است و بيانات ديگرى هم شده است كه چون لازم نديدم ذكر ننمودم از قبيل آنكه مراد باسباب ابواب آسمان يا خود آسمانها است و اللّه اعلم.

جلد 4 صفحه 460

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ما سَمِعنا بِهذا فِي‌ المِلَّةِ الآخِرَةِ إِن‌ هذا إِلاَّ اختِلاق‌ٌ «7»

‌ما نشنيديم‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ دعوت‌ بتوحيد ‌در‌ آخرين‌ ملّت‌ها نيست‌ ‌اينکه‌ مگر دروغ‌بافي‌.

‌يعني‌ ‌تا‌ كنون‌ ‌حتي‌ آخرين‌ ملل‌ حق‌ ‌ يا ‌ باطل‌ اسم‌ توحيد جايي‌ نبوده‌ اما ملّت‌ آبائي‌ و اجدادي‌ ‌ما ‌که‌ اصنام‌ ‌را‌ آلهه‌ ميدانستند و ‌تا‌ كنون‌ ‌به‌ ‌ما رسيده‌ اما نصاري‌ ‌که‌ قائل‌ ‌به‌ تثليث‌ هستند يهود ‌که‌ ‌براي‌ ‌او‌ پسراني‌ قائلند مجوس‌ ‌که‌ يزدان‌ و اهرمن‌ ميگويند احدي‌ قائل‌ بتوحيد نشده‌ سرتاسر دنيا ‌از‌ قديم‌ الايام‌ ‌الي‌ كنون‌ مشرك‌ بودند ‌اينکه‌ يك‌ نفر تازه‌ درآورده‌ توحيد ‌را‌ و ‌با‌ تمام‌ ملل‌ و تمام‌ دنيا مخالف‌ ‌شده‌ نيست‌ ‌اينکه‌ مگر دروغ‌ درآوردن‌.

ما سَمِعنا بِهذا فِي‌ المِلَّةِ الآخِرَةِ جواب‌: اوّلا نشنيدن‌ دليل‌ ‌بر‌ نبودن‌ نيست‌ و ثانيا تمام‌ انبياء و اوصياء ‌آنها‌ و مؤمنين‌ بآنها و ‌لو‌ ‌در‌ طرف‌ اقليّت‌ واقع‌ شدند اوّلين‌ دعوت‌ ‌آنها‌ توحيد بوده‌، و ثالثا ‌شما‌ ‌خود‌ معترف‌ هستيد بوجود اللّه‌ و الوهيت‌ ‌او‌ و اينكه‌ خالق‌ آسمان‌ و زمين‌ و ماه‌ و خورشيد و خالق‌ ‌خود‌ شماها ‌او‌ ‌است‌ ‌پس‌ الوهيت‌ ‌او‌ ‌را‌ احدي‌ جز طبيعي‌ منكر نيست‌ ‌شما‌ بايد الوهيت‌ اصنام‌ ‌خود‌ ‌را‌ ثابت‌ كنيد چه‌ نفعي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بشما رسيده‌ و چه‌ ضرري‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ دفع‌ كرده‌اند.

إِن‌ هذا إِلَّا اختِلاق‌ٌ بايد بگوئيد ‌ان‌ ‌هذا‌ الا الحق‌ المبين‌

جلد 15 - صفحه 215

بعلاوه‌ ‌در‌ امور ضروري‌ بديهي‌ ‌اگر‌ تمام‌ عالم‌ منكر و مخالف‌ شوند نبايد قبول‌ كرد مثلا ‌اگر‌ ‌در‌ نصف‌ النهار تمام‌ عالم‌ بگويند شب‌ ‌است‌ نبايد باور كرد ‌ يا ‌ بگويند خورشيد سياه‌ و ظلمانيست‌ نبايد پذيرفت‌ و مسئله توحيد ‌از‌ ضروريات‌ و بديهيات‌ اوليه‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌در‌ حيوانات‌ و نباتات‌ و جمادات‌.

برگ‌ درختان‌ سبز ‌در‌ نظر هوشيار

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 7)- سپس برای اغفال مردم و یا قانع ساختن خویش گفتند: «ما هرگز چنین چیزی در آخرین آیین نشنیده‌ایم، این تنها یک آیین ساختگی است»! (ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ).

اگر ادعای توحید و نفی بتها واقعیتی داشت باید پدران ما با آن عظمت و شخصیت! آن را درک کرده باشند، و ما از آنها شنیده باشیم، اما این یک گفتار دروغین و بی‌سابقه است!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص200
  2. البرهان فی تفسیر القرآن.
  3. مسند احمد و صحیح نسائى و صحیح ترمذى و حاکم صاحب المستدرک.

منابع