آیه 73 سوره اسراء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ ۖ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا

مشاهده آیه در سوره


<<72 آیه 73 سوره اسراء 74>>
سوره : سوره اسراء (17)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و نزدیک بود که کافران تو را فریب داده و از آنچه به تو وحی کردیم (که به بتان هیچ اعتنا مکن) غافل شوی و چیز دیگر بر ما فرابندی، آن‌گاه یقینا مشرکان تو را دوست خود می‌گرفتند.

و نزدیک بود که تو را از آنچه به تو وحی کردیم، بلغزانند تا غیر آن را از روی افترا به ما نسبت دهی و در این صورت، تو را دوست خود می گرفتند.

و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‌ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند.

نزديك بود تو را از آنچه بر تو وحى كرده بوديم منحرف سازند تا چيز ديگرى جز آن را به دروغ به ما نسبت كنى، آنگاه با تو دوستى كنند.

نزدیک بود آنها تو را (با وسوسه‌های خود) از آنچه بر تو وحی کرده‌ایم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی؛ و در آن صورت، تو را به دوستی خود برمیگزینند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They were about to beguile you from what Allah has revealed to you so that you may fabricate something other than that against Us, whereat they would have befriended you.

And surely they had purposed to turn you away from that which We have revealed to you, that you should forge against Us other than that, and then they would certainly have taken you for a friend.

And they indeed strove hard to beguile thee (Muhammad) away from that wherewith We have inspired thee, that thou shouldst invent other than it against Us; and then would they have accepted thee as a friend.

And their purpose was to tempt thee away from that which We had revealed unto thee, to substitute in our name something quite different; (in that case), behold! they would certainly have made thee (their) friend!

معانی کلمات آیه

يفتنونك: فتنه: امتحان. «ليفتنونك» حتما به فتنه اندازند تو را.[۱]

نزول

درباره نزول آیه اقوالى ذکر نموده اند: اول سعید بن جبیر گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله در خانه کعبه استلام حجرالاسود می‌فرمود. مشرکین مکه او را مانع شدند و گفتند: از تو دست برنداریم تا اصنام و بت هاى ما را نیز استلام نمائى. بر دل رسول خدا صلی الله علیه و آله گذشت که اگر بت هاى آن‌ها را استلام کند و دلش مطمئن به ایمان به خدا باشد باکى نخواهد بود زیرا به این وسیله از عبادت استلام هم باز نخواهد ماند، سپس این آیه نازل گردید.[۲]

دوم قتادة گوید: قریش شبى با پیامبر خلوت کردند و به او گفتند: تو سید و بزرگ ما مى باشید و او را تعظیم و تکریم نمودند و خواستند بدین وسیله او را بفریبند که با آن‌ها مماشات کند تا به بعضى از مرادهاى خویش برسند، سپس این آیه نازل شد.[۳] و نیز از طریق اسحق از محمد بن ابى‌محمد او از عکرمة او از ابن عباس نقل کند که قریش مزبور امیة بن خلف و ابوجهل بن هشام و عده اى دیگر از رجال آن‌ها بوده اند.[۴]

سوم، عبداللّه بن عباس گوید طائفه ثقیف نزد پیامبر آمدند و گفتند: یا محمد سه کار را از براى ما انجام بده تا به تو ایمان بیاوریم. پیامبر فرمود آن سه کار چیست؟ گفتند: اول، این که در نماز خود رکوع و سجود را کنار بگذاریم، دوم این که بت هاى خود را نشکنیم. سوم این که ما را واگذارى که یک سال به بت هاى لات و عزّى خود برسیم. پیامبر فرمود: اما در مورد درخواست اول شما باید بدانید نمازى که در آن رکوع و سجود نباشد خیرى در آن وجود نخواهد داشت و اما در مورد درخواست سوم شما راجع بپرداختن شما به لات و عزّى نیز درست نخواهد بود ولى درخواست دوم شما که عبارت از نشکستن بت ها بدست خودتان است ممکن است برآورده شود. و نیز خواسته بودند که نسبت به سائر طوائف عرب در نزد پیامبر مشخص شوند و داراى امتیازى هم باشند و نیز می‌خواستند که امتیاز و مشخص بودن مزبور از ناحیه خداى محمد اعلام گردد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله آن‌ها را رها کرد و آب خواست و وضو ساخت، سپس گفتند: یا محمد اکنون ما را مهلت بده تا براى بت هاى خود هدیه اى بسازیم سپس به تو ایمان بیاوریم. پیامبر در فکر فرو رفت و در صدد شد که این مهلت را به آن‌ها بدهد، خداى متعال این آیه را نازل نمود.[۵]

و نیز روایت کنند که پیامبر بت ها را از مسجد بیرون برد و از قریش خواست که بت هاى خود را ترک کرده و آن را بشکنند.[۶] شیخ بزرگوار ما (شیخ طوسی) در تفسیر خود بدون عنوان شأن و نزول اشاره اى بدان نموده سپس گوید پیامبر بعد از نزول این آیه فرمود: اللّهمّ لاتکلنى الى نفسى طرفة عین؛ خدایا مرا به خودم واگذار مکن حتى به اندازه یک چشم فروبستن یا به مقدار یک چشم به هم زدن.[۷]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا «73»

و بسا نزديك بود كه تو را از آنچه به تو وحى كرديم غافل كنند تا چيز ديگرى غير از وحى را به ما نسبت دهى، و آنگاه تورا دوست خود گيرند.

نکته ها

در روايات مى‌خوانيم كه مشركان از پيامبر اكرم درخواست احترام به بت‌ها يا مهلت يكساله براى ادامه بت‌پرستى داشتند و پيامبر نزديك بود كه بپذيرد، ولى خداوند او را حفظ كرد!! اما اين روايات مردود است و با اصل عصمت و قاطعيّت پيامبر كه در آيات ديگر قرآن آمده و سيره‌ى حضرت است، سازگار نيست. «2»

صاحب تفسير اطيب‌البيان مى‌گويد: اينكه در آيه، «عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا» آمده است، نه «عما اوحينا» نشان مى‌دهد كه تلاش كفّار براى برگرداندن نظر پيامبر و عنايت او از شخص خاصّى بوده است، نه مطالب وحى شده. امّا اينكه آن شخص چه كسى بوده كه خداوند درباره‌اش وحى فرموده است؟

حديثى از امام باقر و امام كاظم عليهما السلام نقل شده كه درباره‌ى ولايت حضرت على عليه السلام است كه خداوند از طريق وحى سفارش‌هايى را به پيامبر كرد. خداوند براى توجه نكردن پيامبر به‌


«2». تفسير الميزان.

جلد 5 - صفحه 99

حسادت مردم و نپذيرفتن و تحمّل نكردن آنان، اين آيه را نازل كرد و تلاش‌هاى كفّار براى عدول و تغيير موضع پيامبر را بى‌نتيجه گذارد.

البتّه اين كلام با توجّه به كلمه‌ى‌ «الَّذِي» و حديث ياد شده قابل قبول است، به شرط آنكه مراد معرّفى حضرت على عليه السلام در مكّه باشد، چون سوره مكّى است.

پیام ها

1- كفّار براى جذب انبيا و رهبران نيز طرح و برنامه دارند. «كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ»

2- رهبران مذهبى بايد از توطئه‌هاى دشمن در جهت ايجاد سستى و تغيير در مواضع مكتبى، هوشيار باشند. «كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ»

3- اگر دوستى و ارتباط با افراد و كشورها به قيمت چشم‌پوشى از مكتب و مقدّسات باشد، بى‌ارزش است. «إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا»

4- تا مسلمانان دست از مكتب و آيين خود بر ندارند، كفّار و دشمنان، دوست واقعى آنان نخواهند شد، دشمن به كم قانع نيست، مى‌خواهد شما را از مكتب جدا كند. «إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا» «1»


«1». نظير آيه‌ى «لن ترضى عنك اليهود و لاالنّصارى حتّى تتّبع ملّتهم» يهود و نصارا از تو راضى نخواهند شد، مگر آنكه از كيش و آيين آنان پيروى كنى. بقره، 120.


تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً (73)

بعد از آن شمه‌اى از حال كفار را بيان فرمايد:

وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ‌: و بدرستى كه مشركين نزديك شدند و همت نمودند به فتنه اندازند تو را تا زايل كنند و برگردانند تو را. عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ‌:

از آنچه وحى فرموديم به سوى تو كه قرآن باشد. لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ‌: براى اينكه افترا و اختراع كنى بر ما غير آنچه وحى فرموديم به تو. وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا: و چون پيروى كنى آرزوهاى آنها را در آن هنگام، فرا گيرند تو را دوست خود. حاصل آيه آنكه: مشركين چنين قصدى دارند كه تو را از قرآن برگردانند و به غير آن وادارند، در اين صورت كه پيروى مقاصد آنها كنى، دوست و ولى آنها شوى، و از دوستى و ولايت ما خارج گردى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً (73) وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً (74) إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً (75)

ترجمه‌

و بدرستيكه نزديك شدند كه بفتنه اندازند تو را بانصراف از آنچه وحى نموديم بتو تا افترا بندى بر ما جز آنرا و آنگاه بگيرند تو را دوست‌

و اگر

جلد 3 صفحه 379

نبود آنكه ثبات داديم بتو هر آينه نزديك بود كه ميل كنى بسوى آنها مقدار كمى‌

آنگاه هر آينه ميچشانديم تو را دو چندان عذاب زندگى دنيا و دو چندان عذاب بعد از مرگ را پس نمى‌يافتى براى خود بر دفع عذاب ما ياورى.

تفسير

قريش يا ديگران از كفار نزديك بود به نيرنگ و مكر در فتنه اندازند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را و منصرف نمايند آنحضرت را از آنچه باو وحى شده بود در باب ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ساير معارف و احكام تا بيان نفرمايد آنها را يا تقرير كند امرى را كه خداوند دستور نفرموده مانند كسيكه بخداوند افترا مى‌بندد تا او را دوست بگيرند براى خودشان در نتيجه موافقت و همراهى آنحضرت با آنها و اگر نبود ملكه عصمت و حفظ الهى و قوّه قدسى، نزديك بود بمقتضاى طبع بشرى و حياء فطرى اندكى آنحضرت مايل بموافقت با خواهش آنها شود و كمى اعتماد ور كون و سكون بآراء آنها پيدا كند اگر چه با وجود قوّه عصمت و ثبات قدمى كه خداوند در راه حقّ و حقيقت باو عطا فرموده بود محال و ممتنع بود كوچكترين قدمى بر خلاف رضاى خداوند بر دارد يا ترك اولائى از او صادر شود و بر فرض محال اگر خلافى از آنحضرت العياذ باللّه صادر ميشد سزاوار بود خداوند او را عذاب فرمايد دو برابر عذاب دنيوى و دو برابر عذاب اخروى آن عمل از سايرين چون هر قدر مقام بنده رفيع‌تر و قربش بحضرت احديّت بيشتر باشد قبح عمل قبيحش زيادتر و استحقاقش براى عقوبت بيشتر است لذا گفته‌اند حسنات الابرار سيّئات المقرّبين و فائده اين خطاب عتاب آميز كه مانند ساير خطابات قرآنيه از قبيل در بتو ميگويم ديوار تو گوش كن است آنستكه سايرين بدانند اندكى موافقت و تمايل با آراء و اهويه كفّار بقدرى مبغوض الهى است كه حبيب خود را براى فرض آن اين قسم مورد عتاب قرار ميدهد خدا بداد ما و اهل اين زمان برسد كه از هيچگونه تبعيّت و تقليد از رفتار و كردار نامعقول آنها مضايقه نميكنيم و يكباره عنان عقل و شرع را از دست داده و مجذوب آراء باطله و عقائد فاسده آنها شده‌ايم و با تمام قواء بجانب دوزخ مى‌تازيم و معلوم است كسيكه مورد غضب الهى شود احدى نميتواند با او كمك كند و عذاب را از او دفع نمايد و در مجمع نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرضه داشت بار الها مرا هيچگاه يك چشم بر هم زدن بخود

جلد 3 صفحه 380

وامگذار و در آيه اخيره اصل كلام عذابا ضعفا فى الحيوة الدّنيا و عذابا ضعفا فى الممات بوده اقامه شده صفت مقام موصوف و اضافه شده بچيزى كه موصوفش اضافه بآن ميشود و ميگويند عذاب حياة و ممات. عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در روز فتح مكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مسجد را از بتها منزه فرمود و يكى از آنها در مروه بود و قريش خواهش نمودند كه او را باقى بگذارد و آنحضرت براى شرم حضورى كه داشت خواست بپذيرد و نپذيرفت و امر بشكستن او فرمود و اين آيات نازل شد و وجوه ديگرى هم در شأن نزول ذكر نموده‌اند كه با وجود روايت، حقير از نقل آنها صرف نظر نمودم و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ كادُوا لَيَفتِنُونَك‌َ عَن‌ِ الَّذِي‌ أَوحَينا إِلَيك‌َ لِتَفتَرِي‌َ عَلَينا غَيرَه‌ُ وَ إِذاً لاتَّخَذُوك‌َ خَلِيلاً (73)

و بدرستي‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ ترا فريب‌ دهند و منصرف‌ كنند ‌از‌ ‌آن‌ چيزي‌ ‌که‌ ‌ما وحي‌ فرستاديم‌ بسوي‌ تو ‌که‌ افتراء بزني‌ ‌بر‌ ‌ما ‌غير‌ آنچه‌ وحي‌ نموديم‌ ترا و ‌در‌ ‌اينکه‌ افتراء ترا دوست‌ ‌خود‌ بگيرند ‌اينکه‌ آيه شريفه‌ ‌از‌ مشكلات‌ آيات‌ ‌است‌ و مفسرين‌ ‌هر‌ كدام‌ چيزي‌ گفتند ‌که‌ تمام‌ باطل‌ و خلاف‌ عقيده‌ ‌در‌ حق‌ ‌رسول‌ اللّه‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و ‌سلّم‌ ‌است‌ زيرا حضرتش‌ بواسطه‌ مقام‌ عصمت‌ و طهارت‌ نه‌ خيال‌ ركون‌ بكفار و مشركين‌ ميكند و نه‌ ‌غير‌ آنچه‌ باو وحي‌ رسيده‌ ميگويد و نه‌ افتراء بخداوند مي‌زند و نه‌ ‌با‌ كفار خلت‌ و رفاقت‌ و محبت‌ ميكند و ‌ما اولا اشاره‌ بگفته‌هاي‌ مفسرين‌ مي‌كنيم‌ سپس‌ آنچه‌ بنظر ميآيد تذكر ميدهيم‌ و اما گفته‌هاي‌ ‌آنها‌ بعضي‌ گفتند راجع‌ باين‌ ‌بود‌ ‌که‌ حضرت‌ اراده‌ داشت‌ استلام‌ حجر كند مشركين‌ مانع‌ شدند ‌که‌ ‌تا‌ استلام‌ اصنام‌ ‌ما ‌را‌ نكني‌ نميگذاريم‌ استلام‌ حجر كني‌ حضرت‌ ‌براي‌ دفع‌ ‌آنها‌ خيال‌ كرد استلام‌ اصنام‌ ‌را‌ سپس‌ منصرف‌ شد بعضي‌ گفتند راجع‌ بشتم‌ اصنام‌ ‌بود‌ ‌که‌ گفتند ‌اگر‌ شتم‌ نكني‌ ‌ما ترا دوست‌ ‌خود‌ ميگيريم‌.

بعضي‌ گفتند چون‌ حضرت‌ اصنام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ شكست‌ ‌که‌ ‌در‌ كعبه‌ ‌بود‌ ‌آنها‌ تقاضا

جلد 12 - صفحه 289

كردند ‌که‌ صنمي‌ ‌که‌ ‌در‌ مروه‌ هست‌ نشكند بعضي‌ گفتند راجع‌ ببني‌ ثقيف‌ ‌است‌ ‌که‌ تقاضاي‌ ترك‌ صلوة و كسر اصنام‌ ‌تا‌ يك‌ سال‌ كردند بعضي‌ گفتند راجع‌ بترك‌ كسر اصنام‌ ‌بود‌ ‌تا‌ وجوهي‌ ‌که‌ بنام‌ اصنام‌ ميگرفتند وصول‌ كنند تمام‌ ‌اينکه‌ مزخرفات‌ علاوه‌ ‌بر‌ اينكه‌ تفسير برأي‌ ‌است‌ خلاف‌ مقام‌ عصمت‌ ‌است‌ ‌که‌ هرگز حضرت‌ همچه‌ خيالاتي‌ ‌در‌ ذهن‌ مباركش‌ خطور نميكند مضافا ‌به‌ اينكه‌ خلاف‌ ظاهر آيه شريفه‌ ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ اين‌ها ‌بود‌ ميفرمود عما اوحينا اليك‌ نه‌ اينكه‌ بفرمايد عَن‌ِ الَّذِي‌ أَوحَينا إِلَيك‌َ.

اما آنچه‌ بنظر ميرسد و ‌بر‌ طبق‌ ‌آن‌ اخباري‌ داريم‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر و ‌از‌ حضرت‌ كاظم‌ عليهما السّلام‌ ‌از‌ پدر بزرگوارش‌ اينكه‌ راجع‌ ‌به‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ شرحش‌ ‌در‌ بيان‌ تفسير ‌آيه‌ بيان‌ مي‌شود چون‌ حضرت‌ ‌رسول‌ ميدانست‌ ‌که‌ بسياري‌ ‌از‌ همين‌ مسلمين‌ بالاخص‌ منافقين‌ ‌با‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ عداوت‌ دارند زيرا ‌در‌ جنگ‌ها پدران‌ و برادران‌ و خويشان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كشته‌ و امر الهي‌ رسيد ‌به‌ نصب‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌بر‌ خلافت‌ حضرتش‌ ‌براي‌ اينكه‌ اين‌ها دست‌ ‌از‌ اسلام‌ برندارند قدري‌ خيال‌ توقف‌ كردند خداوند ‌براي‌ اينكه‌ بدانند ‌که‌ حضرتش‌ ‌در‌ اوامر الهي‌ كوتاهي‌ نمي‌كند ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌را‌ نازل‌ فرمود و ‌اينکه‌ توقف‌ حضرت‌ ‌هم‌ مخالفت‌ امر الهي‌ نبود زيرا وقت‌ وسعت‌ داشت‌ ‌تا‌ موقع‌ غدير خم‌ ‌که‌ ديگر متفرق‌ ميشدند و لذا ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ يا أَيُّهَا الرَّسُول‌ُ بَلِّغ‌ الايه‌ ‌در‌ سوره مائده‌ بيانش‌ مفصلا گذشت‌ وَ إِن‌ كادُوا لَيَفتِنُونَك‌َ ‌ان‌ مخففه‌ ‌از‌ مثقله‌ ‌است‌ و فاعل‌ كادوا همان‌ جماعت‌ مسلمين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آنها‌ نزديك‌ بوده‌ ‌که‌ نسبت‌ ‌به‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و سلّم‌ تفتين‌ كنند و حضرتش‌ ‌را‌ منصرف‌ كنند عَن‌ِ الَّذِي‌ أَوحَينا إِلَيك‌َ الذي‌ امير‌-‌ المؤمنين‌ ‌است‌ و وحي‌ تبليغ‌ خلافت‌ و نصب‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ لِتَفتَرِي‌َ عَلَينا غَيرَه‌ُ توقع‌ و تقاضاي‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌غير‌ ‌علي‌ ‌را‌ ‌بر‌ خلافت‌ نصب‌ كند ‌بر‌ خلاف‌ وحي‌ الهي‌ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوك‌َ خَلِيلًا ‌که‌ مي‌گفتند ‌که‌ ‌اگر‌ چنين‌ كني‌ ‌ما ترا دوست‌ ‌خود‌ اتخاذ ميكنيم‌ و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌آن‌ حضرت‌ ما يَنطِق‌ُ عَن‌ِ الهَوي‌ إِن‌ هُوَ إِلّا وَحي‌ٌ يُوحي‌ و النجم‌ ‌آيه‌ 3‌-‌ و 4 و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ميفرمايد وَ لَو تَقَوَّل‌َ عَلَينا بَعض‌َ الأَقاوِيل‌ِ لَأَخَذنا مِنه‌ُ بِاليَمِين‌ِ ثُم‌َّ

جلد 12 - صفحه 290

لَقَطَعنا مِنه‌ُ الوَتِين‌َ الحاقة ‌آيه‌ 44.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 73)- با توجه به بحثی که در آیات گذشته پیرامون شرک و مشرکان بود در اینجا به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله هشدار می‌دهد که از وسوسه‌های این گروه برحذر باشد، مبادا کمترین ضعفی در مبارزه با شرک و بت پرستی به خود راه بدهد، که باید با قاطعیت هر چه تمامتر دنبال گردد.

نخست می‌گوید: «نزدیک بود آنها تو را (با وسوسه‌های خود) از آنچه بر تو وحی کردیم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی و در آن صورت، تو را به دوستی خود برمی‌گزینند» (وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. تفاسیر روض الجنان و مجمع البیان و ابوالشیخ.
  3. تفاسیر مجمع البیان و روض الجنان.
  4. تفاسیر ابن مردویه و ابن ابى حاتم.
  5. تفاسیر روض الجنان و مجمع البیان.
  6. تفسیر عیاشى.
  7. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 506.

منابع