آیه 53 سوره فرقان

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَحْجُورًا

مشاهده آیه در سوره


<<52 آیه 53 سوره فرقان 54>>
سوره : سوره فرقان (25)
جزء : 19
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و او خدایی است که دو دریا را به هم درآمیخت که این آب گوارا و شیرین و آن دیگر شور و تلخ است، و بین این دو آب (در عین به هم آمیختن) واسطه و حایلی قرار داد که همیشه از هم منفصل و جدا باشند.

و اوست که دو دریا را به هم آمیخت، این خوش طعم و گوارا، و این شور و تلخ است، و میان آن دو مانع و حایل و سدّی نفوذناپذیر و استوار قرار داد [تا به هم مخلوط نشوند.]

و اوست كسى كه دو دريا را موج‌زنان به سوى هم روان كرد: اين يكى شيرين [و] گوارا و آن يكى شور [و] تلخ است؛ و ميان آن دو، مانع و حريمى استوار قرار داد.

اوست كه دو دريا به هم بياميخت: يكى شيرين و گوارا و ديگرى شورابى سخت گزنده. و ميان آن دو مانعى و سدى استوار قرار داد.

او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد؛ یکی گوارا و شیرین، و دیگر شور و تلخ؛ و در میان آنها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گویی هر یک به دیگری می‌گوید:) دور باش و نزدیک نیا!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

It is He who merged the two seas: this one sweet and agreeable, and that one briny and bitter, and between the two He set a barrier and a forbidding hindrance.

And He it is Who has made two seas to flow freely, the one sweet that subdues thirst by its sweetness, and the other salt that burns by its saltness; and between the two He has made a barrier and inviolable obstruction.

And He it is Who hath given independence to the two seas (though they meet); one palatable, sweet, and the other saltish, bitter; and hath set a bar and a forbidding ban between them.

It is He Who has let free the two bodies of flowing water: One palatable and sweet, and the other salt and bitter; yet has He made a barrier between them, a partition that is forbidden to be passed.

معانی کلمات آیه

  • مرج: طبرسى و راغب مرج را آميختن گفته‌‏اند. و نيز به معنى فرستادن آيد گويند: «مرجت الدابة»: حيوان را به چراگاه فرستادم عذب: گوارا.
  • فرات: بسيار گوارا. «الفرات اعذب المياه».
  • ملح: شور «اجاج»: تلخ، آبى كه از كثرت شورى به تلخى زند.
  • برزخ: واسطه و حائل ميان دو چيز.
  • حجر: آن به معنى منع است ولى در اينجا به معنى مانع مى‌‏باشد (مصدر به معنى فاعل).[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً «53»

و او خدايى است كه دو دريا را به هم پيوست، اين يكى شيرين و گوارا و آن ديگرى شور و تلخ و ميان اين دو حايلى قرار داد كه هميشه از هم جدا باشند.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «مَرَجَ» به معناى مخلوط كردن و دو دريا را روان ساختن است تا بيكديگر برسند. «1» «عَذب»، يعنى گوارا و «فُراتٌ» به آب بسيار گوارا متمايل به شيرين مى‌گويند.

«مِلْحٌ» يعنى شور و «أُجاجٌ» يعنى آب بسيار شور كه متمايل به تلخى باشد.

پیام ها

1- خدايى كه اجازه نمى‌دهد آب گوارا و آب شورى كه در كنار يكديگرند با هم مخلوط شوند، چگونه اجازه مى‌دهد حقّ و باطل و كفر وايمان، آميخته شوند؟ فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً ... مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ‌ ...

2- با اراده‌ى خداوند حتّى اگر مايعات در كنار هم باشند با يكديگر مخلوط نمى‌شوند. «جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53)

بعد از آن تعداد نعمت ديگر نمايد كه دلالت تامه دارد بر قدرت كامله و مى‌فرمايد:

وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ‌: و پروردگار شما آن ذاتى است كه به حكمت شامله مجاور و ملاصق بهم ساخت دو دريا را بى‌آنكه بهم آميزد، هذا عَذْبٌ فُراتٌ‌: اين يكى آبى است شيرين و بسيار خوش كه از بسيارى خوشى دافع تشنگى است. وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ‌: و اين ديگر آب بسيار شور و تلخ، يعنى بحر فارس و روم. وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً: و قرار داد ميان اين دو دريا مانعى از قدرت خود. وَ حِجْراً مَحْجُوراً: و دورى را دور بودنى، يعنى با آنكه ملاصق يكديگرند، چنان مانعى و دورى ميان ايشان است كه هيچيك ممزوج و مخلوط به ديگرى نمى‌شود و گوئيا به ديگرى مى‌گويد كلمه‌اى را كه دشمن به دشمن مى‌گويد، و آن حجرا محجورا باشد، يعنى دور شو از من دور شدنى كه محروم و متروك از هم باشيم. خلاصه معنى آنكه: حق تعالى به قدرت كامله خود حاجزى در ميان دو دريا قرار داده تا مختلط بهم نشوند و به اقتدار تام خود منع بليغ فرموده از آنكه آب شور تلخ، فاسد نمايد آب شيرين خوش گوار را.

«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 391- انتشارات كتابفروشى اسلاميّه.

جلد 9 - صفحه 355

در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است: بدرستى كه خداوند عز و جل عرض ولايت ما فرمود بر آبها، پس هر آبى كه قبول ولايت ما نمود، شيرين و خوشگوار شد، و هر آبى كه انكار ولايت ما نمود، تلخ و شور قرار داد آن را. «1» نزد بعضى مراد به بحر عذب، نهر عظيم است مانند نيل و جيحون و دجله و سيحون، و مراد به بحر ملح ساير درياها و برزخ ميان اينها شهرها و بيابانهاست كه آن ميان آن دو واقع شده. و بنابراين تقدير قدرت در فصل و اختلاف صفت است با آنكه مقتضى طبيعت هر عنصر آنست كه متضام و متلاصق و متشابه يكديگر باشند در كيفيت‌ «2»، لكن به قدرت خلّاق عالم، اختلاف بين آنها واقع شده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً (51) فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً (52) وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53) وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً (54) وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى‌ رَبِّهِ ظَهِيراً (55)

وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (56) قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‌ رَبِّهِ سَبِيلاً (57) وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى‌ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً (58) الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً (59) وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً (60)

ترجمه‌

و اگر خواسته بوديم هر آينه برانگيخته بوديم در هر بلدى بيم دهنده‌ئى را

پس اطاعت مكن كافران را و جهاد كن با ايشان جهادى بزرگ‌

و او است آنكه روان ساخت و واگذارد دو دريا را اين شيرين است و گوارا و اين شور است و تلخ و قرار داد ميانشان حايلى و ممانعتى سخت‌

و او است آنكه آفريد از آب انسانى را پس قرار داد او را داراى نسب و سبب و باشد پروردگار تو توانا

و ميپرستند غير از خدا آنچه را كه نه نفع ميرساند بآنها و نه ضرر ميرساند آنها را و باشد كافر بر پروردگارش پشتيبان شيطان‌

و نفرستاديم تو را مگر مژده دهنده و بيم دهنده‌

بگو نميخواهم از شما بر آن مزدى مگر كار آنكه خواست فراگيرد بسوى پروردگارش راهى‌

و اعتماد كن بر خداى زنده كه نمى‌ميرد و تسبيح گوى او را بستايشش و بس است او كه باشد بگناهان بندگانش آگاه‌

آنكه آفريد آسمانها و زمين را و آنچه ميان آن دو است در شش روز پس مستولى شد بر عرش، خداى بخشنده است پس بپرس آنرا از آگاهى‌

و چون گفته شود بآنها كه سجده كنيد مر خداى بخشنده را گويند و چيست بخشنده آيا سجده كنيم براى آنچه امر ميكنى ما را و افزايد آنها را دورى.

جلد 4 صفحه 83

تفسير

خداوند متعال براى تعظيم شأن و تجليل امر و تقويت خاطر شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت فرموده اگر ميخواستيم ما در هر شهر و بلدى پيغمبرى براى انذار مردم مبعوث كنيم مى‌توانستيم و كار تو سبك ميشد ولى مقام تو اجلّ از آنستكه در عرض تو پيغمبرى باشد يا بعد از تو پيغمبرى بيايد و چون ما اين فضيلت را مخصوص بتو نموديم تو هم در مقابل بايد گوش بسخنان ياوه و توقعات بيجاى كفار ندهى و با آنها مداهنه ننمائى و جهاد نمائى بترك اطاعت آنها يا بقرآنى كه معجز بيان است با آنان جهاد بزرگيكه آن ببرهان و بيان است نه سيف و سنان و براى بيان شمّه‌ئى از قدرت خود فرموده و او است خداوندى كه دو مجمع آب زياد را كه دريا گويند سر داده و بحال خودشان واگذاشته مانند دابّه‌ئى كه صاحبش آن را سر دهد بصحرا براى چريدن و در عين حال بيد قدرت ميان آن دو آب زياد حاجب و مانعى قرار داده كه مخلوط با يكديگر نشوند گويا بزبان حال هريك از آن دو آب با ديگرى ميگويد حرام است و ممنوع كه با من مخلوط شوى بتقريبى كه در اوائل سوره از بيان حجرا محجورا گذشت و اين دو آب بقدرى با هم اختلاف دارند كه هر كس به بيند ميگويد اين بسيار گوارا و اين بسيار شور يا آن گوارا و خنك و اين شور و گرم يا آن گوارا و شيرين و اين شور و تلخ است بحسب اختلاف اهل لغت در معناى فرات و اجاج و اين در رودهاى بزرگيكه داراى آب گوارا است و وارد دريا ميشود تا مدتى محسوس است خصوصا در رود نيل و دجله كه گفته‌اند تا فرسخها باين حال باقى است حتى در رود هر از كه وارد درياى مازندران ميشود احساس شده و معلوم است كه اين بقدرتى است كه خداوند به آب در جريان داده كه خود را حفظ مينمايد و قمى ره فرموده خدا ميفرمايد حرام و محرّم است كه تغيير دهد يكى از آن دو طعم ديگرى را و از اين قبيل است آب دو چشمه مجاور هم در لاريجان كه حقير آن را مشاهده نمودم يكى آب جوش و ديگر بسيار خنك كه هر دو وارد در يك حوض ميشود تا ملائم شود و بتوان در آن فرو رفت و بالاتر از همه آب دهان و بينى و چشم است كه هر سه در روى انسان جريان پيدا ميكند از يك چشمه سرو با هم در صفات اختلاف فاحش دارند و اين از عجائب‌

جلد 4 صفحه 84

خلقت است كه براى كثرت مشاهده آن عظمت قدرتش از نظر محو شده و او است آن خداوندى كه آفريد انسان را از آبى كه مخمّر شد بآن طينت آدم عليه السّلام و قابل شد از براى قبول اشكال و نطفه كه آن آبى بود در اصلاب آباء و ارحام امّهات و پس از انقلاباتى بشر شد پس قرار داد خداوند او را صاحب اولاد ذكور كه نسب بآن معلوم ميشود و صاحب اولاد اناث كه مصاهرت بآن حاصل مى‌گردد يا پيوند داد بشر را با يكديگر بدو نوع نسبت يكى نسبى كه حاصل ميشود از رحميّت مانند پدر و مادر با اولاد و برادر و خواهر با يكديگر و ساير ارحام و ديگر سببى كه بمصاهرت و ازدواج حاصل ميگردد مانند زن و شوهر و داماد و عروس و برادر زن و شوهر و خواهر زن و شوهر و پدر و مادر زن و شوهر و امثال اينها عموما يا خصوص محارم از آنها باختلاف تفاسير و بيانات اهل لغت و قدرت خداوند ظاهر ميشود در خلق چنين موجود مركب از اعضاء مختلفه و طبايع متباعده و حواس متغايره از مادّه واحده و تنوّع آن بدو نوع متقابل از پيوند يكى ذاتى و ديگر عرضى با اشتراك آن دو در محرميّت يا ساير خواص و آثار در كافى از امام باقر عليه السّلام و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود خداوند تبارك و تعالى خلق فرمود آدم عليه السّلام را از آب گوارا و خلق فرمود از جنس او زوجه او را و درست نمود زوجه‌اش را از دنده زيرينش پس جارى ميشود باين دنده ميان زن و مرد سبب و نسب و بعد تزويج نمود آنزن را بآنمرد و جارى نمود ميان آن دو باين سبب مصاهرت را و اين است مراد از قول خداوند نسبا و صهرا پس نسب بسبب مردان حاصل ميشود و مصاهرت بسبب زنان و تحقيقاتى راجع بخلقت حوّا از دنده آدم عليه السّلام در اول سوره نساء گذشت و در امالى صدوق ره از انس بن مالك نقل نموده كه پرسيدم از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه آيا على عليه السّلام برادر تو است فرمود بلى عرض كردم بيان فرما چگونه او برادر تو است فرمود خداوند خلق فرمود آبى در زير عرش پيش از خلقت آدم به سه هزار سال و جاى داد آنرا در علم پنهان خود و چون خلق فرمود آدم را جارى نمود آن آبرا يو صلب آدم پس منتقل نمود آنرا بصلب شيث و هميشه آن آب منتقل ميشد از پشتى بپشتى تا جاى گرفت در پشت عبد المطلب پس خداوند آنرا دو قسمت نمود نصف آن‌

جلد 4 صفحه 85

در عبد اللّه و نصف در ابو طالب جاى گزين شد پس من از نصف آن آب و على از نصف ديگر است و على برادر من است در دنيا و آخرت پس اين آيه را تلاوت فرمود و خلاصه اين معنى را در روضة الواعظين نيز از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل نموده و مستفاد از روايات متعدده آنستكه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و بيان قرابت نسبى و سببى او با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و صهر از القاب آنحضرت است و بايد حمل بر مراد باطنى شود و اهل شرك پرستش ميكنند جز خداوند مخلوقى را كه نفع و ضرر آنها در تحت قدرت و اختيار آن نيست و كافر در برابر پروردگارش پشتيبان و كمك شيطان بوده و هست در عداوت و شرك يا كافر از نظر خداوند دور افتاده و پشت سر افكنده شده بوده و هست چنانچه فرموده‌اند و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه جنس كافر در برابر خداوند پشتيبان و كمك كافر بوده و هست و حاصل آنستكه اين جنس با يكديگر در مخالفت خداوند كمك ميكنند يا مراد آن باشد كه كافر بر خداوندش چيره و جسور بوده و خواهد بود كه احسن معانى است يا مراد آن باشد كه عبادت ميكنند بتى را كه نميتواند نفع و ضررى بآنها برساند و چنين كافر بر معبود خود غالب و نيرومند بوده و هست و مستفاد از بعضى روايات معتبره آنستكه مراد از كافر در اين آيه دومى است و مراد از رب صاحب اختيار و ولى است مانند قول خداوند اذكرنى عند ربّك و مراد از ولىّ امير المؤمنين عليه السّلام است كه صاحب اختيار دومى بوده و او پشتيبان دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام بود يا در ظاهر با آنحضرت كمك ميكرد و اينمعنى در باطن قرآن است و نفرستاده است خداوند پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله را مگر براى بشارت دادن اهل ايمان را ببهشت و ترساندن اهل عصيان را از جهنم و دستور فرموده بآن حضرت كه بفرمايد بآن مردم من مزدى از شما بر اداء رسالت كه مستفاد از ارسال بشير و نذير است نميخواهم مگر اطاعت خدا و عمل كسيكه بخواهد راهى بسوى خدا پيدا كند همين كافى است براى من چون ثواب هدايت نمودن يكنفر بنده در نزد خدا بيشتر از دنيا و ما فيها است براى آنكه كسيكه ميخواهد مردم را هدايت و ارشاد بحق و حقيقت نمايد بايد بى طمعى و استغناء مادّى خود را بمردم بفهماند تا سخنان او در قلوب آنها جاى گير شود و آنرا

جلد 4 صفحه 86

حمل بر طمع بمال خودشان ننمايند و اين سيره مرضيّه همه انبياء بوده و مبلّغين اسلام هم بايد بر آن مشى نمايند و الا بياناتشان چندان موثر نخواهد شد و بنابر اين كلمه مضاف بمن شاء كه اطاعت يا عمل است محذوف شده است و گفته شده استثناء منقطع است چون اطاعت و عمل از جنس اجر نيست و بنظر حقير چون در عالم بالا قيمتى است بالاترين اجور است و نيز فرموده توكل كن بخدا و نترس از اشرار و بى نياز باش از كمك مالى و حالى بندگانيكه دوام و ثباتى براى آنها نيست آنخداوندى كه زنده و پاينده است و نمرده و نميميرد تو را بمقصد و مقصود خواهد رساند و شرّ آنها را از تو دفع خواهد فرمود و تنزيه نما او را از آنچه لايق شأن او نيست باثبات اوصاف كمال و جمال و حمد و ثناء و شكر بر نعم سابقه موجوده و لاحقه موعوده و كافى است خدا كه با خبر و مطلع از گناهان بندگانش باشد از كفر و شرك و ساير معاصى پنهان و آشكار و از گناهان آنان گردى بدامن مقدّس تو و كبريائى او نخواهد نشست آنخداوندى كه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز پس مستولى شد بر عرش و تفصيل آن در سوره اعراف گذشت و ذكرش در اين مقام شايد بمناسبت سبق امر بتوكل و تسبيح باشد كه چنين خالق قادر محيط متصرّفى لايق اتّكال و تسبيح و حمد و ثناء است و اشاره بآنكه امور بتأنّى و تدريج بايد انجام بگيرد خداوند با كمال قدرت در خلقت بتأنّى و تدريج اقدام فرموده پيغمبر هم بايد اسلام را بتأنّى و تدريج رواج دهد كه آنخدا رحمن يعنى بخشنده و مهربان است و بنابر اين الرّحمن خبر مبتداء محذوف و از اسما الحسنى است و ميشود خبر الذى باشد يعنى آنكه آسمانها و زمين را آفريد رحمن است و در مجمع نقل نموده كه يهود حكايت ميكردند از ابتداء خلقت بخلاف قرآن لذا خداوند فرموده براى محكوميّت آنها بپرس از آنچه ذكر شد در امر خلقت از شخص خبيرى كه مورد قبول آنها باشد و سؤال چنانچه متعدى بعن ميشود براى آنكه متضمّن معناى تفتيش است متعدى بباء هم ميشود براى آنكه متضمّن معناى اعتنا است و ممكن است كلمه به صله خبيرا باشد و مسئول عنه مقدر يعنى پس بپرس از خبير بآن امر كيفيت آنرا و بعضى گفته‌اند جمعى از كفار منكر بودند كه‌

جلد 4 صفحه 87

اسم رحمن بر خدا اطلاق شود لذا خدا فرموده از خبيرى كه مطلع از كتب سماوى باشد بپرس تا او تصديق كند كه چنين اسمى براى خدا در آن كتب ذكر شده و بنابر اين ضمير در كلمه به برحمن عود ميكند و معانى ديگرى هم ذكر نموده‌اند كه بنظر حقير حسنى ندارد و آنچه ظاهر و مستحسن و خالى از خلل است آنستكه گفته شود چون خداوند در آيه قبل فرموده بود كه خدا به گناهان بندگان خبير است و در اين آيه فرموده نام او رحمن است كه دلالت بر نهايت رحمت دارد ميفرمايد پس سؤال كن و بخواه حوائج خود را بوسيله نام رحمن از خداوند خبير و آگاهى كه ذكر شد و آگاهى او فوق هر آگاهى است و بنابر اين ضمير در به بأقرب مراجع خود عود نموده و باء در معناى حقيقى خود استعمال شده و مناسبت اطراف كلام و جهات مقام محفوظ است ولى نميدانم چرا آقايان از اين معناى واضح صرف نظر نموده و خود را بتكلف انداخته‌اند و گفته‌اند رحمن نامى است از خداوند كه در كتب سماوى ذكر شده ولى مشركين عرب منكر اطلاق آن بر خدا بودند لذا وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها ميفرمود سجده كنيد براى رحمن ميگفتند رحمن چيست ما او را نميشناسيم آيا هر چه تو امر ميكنى ما را براى او سجده كنيم بدون معرفت باو يا هر چه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم امر ميكند ما را براى او سجده كنيم چون يأمرنا بياء نيز قرائت شده و اين امر موجب مزيد تباعد و تنفّر آنها از سجود و ايمان و ازدياد كفر و طغيانشان ميشد و قمى ره فرموده جواب آنها الرّحمن خلق الانسان علّمه البيان است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ هُوَ الَّذِي‌ مَرَج‌َ البَحرَين‌ِ هذا عَذب‌ٌ فُرات‌ٌ وَ هذا مِلح‌ٌ أُجاج‌ٌ وَ جَعَل‌َ بَينَهُما بَرزَخاً وَ حِجراً مَحجُوراً (53)

و خداوند ‌آن‌ خدايي‌ ‌است‌ ‌که‌ رها فرمود دو دريا ‌را‌، ‌اينکه‌ دريا آب‌ گواراي‌ سرد شيرين‌ و ‌اينکه‌ دريا آب‌ شور تلخ‌ گرم‌ و قرار داد ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو دريا حاجز و مانعي‌ ‌که‌ مخلوط بيكديگر نشوند و منع‌ فرمود منع‌ شديد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ مزج‌ بيكديگر.

(وَ هُوَ الَّذِي‌ مَرَج‌َ البَحرَين‌ِ) مرج‌ ‌به‌ معني‌ ارسال‌ و رهايي‌ ‌است‌، چنانچه‌ مي‌گويي‌:

(مرجت‌ الدابة) ‌يعني‌ ‌او‌ ‌را‌ روانه‌ كردم‌ ‌براي‌ چريدن‌ ‌در‌ چراگاه‌ و راه‌ باز كردن‌، دو دريا ‌در‌ سير و حركت‌ هستند جنب‌ يكديگر، يكي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ آب‌ شيرين‌ گوارا ‌است‌ و برد و سلامت‌.

(هذا عَذب‌ٌ فُرات‌ٌ) و ديگري‌ شور و تلخ‌ و گرم‌.

(وَ هذا مِلح‌ٌ أُجاج‌ٌ) (وَ جَعَل‌َ بَينَهُما بَرزَخاً) برزخ‌ فصل‌ ‌بين‌ شيئين‌ ‌است‌، چنانچه‌ عالم‌ برزخ‌ فصل‌ ‌بين‌ دنيا و آخرت‌ ‌است‌ ‌از‌ حين‌ موت‌ ‌الي‌ يوم البعث‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ‌بين‌ دنيا و آخرت‌ جدايي‌ نيست‌، زيرا ‌به‌ مجرد فناء دنيا آخرت‌ برپا ميشود.

(وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا كَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ) نحل‌ آيه 79.

(وَ ما أَمرُنا إِلّا واحِدَةٌ كَلَمح‌ٍ بِالبَصَرِ) قمر آيه 50 ‌در‌ جاي‌ ديگر مي‌فرمايد:

(مَرَج‌َ البَحرَين‌ِ يَلتَقِيان‌ِ بَينَهُما بَرزَخ‌ٌ لا يَبغِيان‌ِ) الرحمن‌ آيه 20 و ‌اينکه‌ برزخ‌ بمعني‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند ‌به‌ قدرت‌ نمايي‌ ‌خود‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ماء ‌را‌ تفسير و معني‌ مي‌كنند ‌به‌ جسم‌ رطب‌ سيال‌ ‌به‌ مجرد تلاقي‌ امتزاج‌ پيدا مي‌كند خداوند

جلد 13 - صفحه 638

مانع‌ قرار داده‌ ‌که‌ آب‌ شيرين‌ عذب‌ گواراي‌ سرد داخل‌ آب‌ شور تلخ‌ حار نشود.

(وَ حِجراً مَحجُوراً) حجر ‌به‌ معني‌ منع‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ دو آب‌ ممنوع‌ هستند ‌از‌ مزج‌ ‌با‌ يكديگر، و ممكن‌ ‌است‌ بگوئيم‌، چنانچه‌ مكرر بيان‌ ‌شده‌ ‌که‌ تمام‌ موجودات‌ ‌حتي‌ جمادات‌ داراي‌ شعور و ادراك‌ و معرفت‌ هستند و مأمور ‌به‌ امر پروردگار امر فرمود ‌به‌ آب‌ شيرين‌ و شور ‌که‌ ممزوج‌ ‌به‌ يكديگر نشوند و ‌آنها‌ ‌هم‌ اطاعت‌ مي‌كنند و ممنوع‌ شده‌اند ‌از‌ امتزاج‌ چنانچه‌ ‌در‌ قضيه نوح‌ خطاب‌ شد ‌به‌ زمين‌ و آسمان‌.

(وَ قِيل‌َ يا أَرض‌ُ ابلَعِي‌ ماءَك‌ِ وَ يا سَماءُ أَقلِعِي‌) هود آيه 46 و مي‌فرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 53)- دو دریای آب شیرین و شور در کنار هم! در این آیه باز به استدلال بر عظمت خداوند از طریق بیان نعمتهای او در نظام آفرینش می‌پردازد، و به تناسب بیان نزول قطرات حیاتبخش باران که در آیات قبل گذشت اشاره به مخلوط نشدن آبهای شیرین و شور کرده، می‌فرماید: «او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد، یکی گوارا و شیرین و دیگر شور و تلخ، و در میان آنها برزخی قرار داد (گویی هر یک به دیگری می‌گوید:) دور باش و نزدیک نیا» (وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً).

این آیه یکی دیگر از مظاهر شگفت‌انگیز قدرت پروردگار را در جهان آفرینش ترسیم می‌کند که چگونه یک حجاب نامرئی، و حائل ناپیدا در میان دریای شور و شیرین قرار می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد آنها با هم آمیخته شوند.

البته امروز ما این را می‌دانیم که این حجاب نامرئی همان «تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین» و به اصطلاح تفاوت «وزن مخصوص» آنها است که سبب می‌شود تا مدت مدیدی به هم نیامیزند.

ضمنا قرار گرفتن این آیه در میان آیات مربوط به «کفر» و «ایمان» ممکن است اشاره و تشبیهی در این امر نیز باشد که گاهی در یک جامعه، در یک شهر، و گاه حتی در یک خانه افرادی با ایمان که همچون آب عذب و فراتند در کنار افراد بی‌ایمان که همچون آب ملح و اجاجند، با دو طرز تفکر، دو نوع عقیده، و دو نوع عمل پاک و ناپاک، قرار می‌گیرند، بی‌آنکه به هم آمیخته شوند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص299

منابع