آیه 50 سوره مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 50 مائده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<49 آیه 50 سوره مائده 51>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

آیا باز تقاضای تجدید حکم زمان جاهلیت را دارند؟ و کدام حکم از احکام خدا برای اهل یقین نیکوتر خواهد بود؟!

پس آیا [با وجودِ مشعل نبوّت و آیات روشن قرآن در میانشان] داوری جاهلیت را می طلبند؟! و برای قومی که یقین دارند، چه کسی در داوری بهتر از خدا است؟

آيا خواستار حكم جاهليت‌اند؟ و براى مردمى كه يقين دارند، داورى چه كسى از خدا بهتر است؟

آيا حكم جاهليت را مى‌جويند؟ براى آن مردمى كه اهل يقين هستند چه حكمى از حكم خدا بهتر است؟

آیا آنها حکم جاهلیّت را (از تو) می‌خواهند؟! و چه کسی بهتر از خدا، برای قومی که اهل یقین هستند، حکم می‌کند؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Do they seek the judgement of [pagan] ignorance? But who is better than Allah in judgement for a people who have certainty?

Is it then the judgment of (the times of) ignorance that they desire? And who is better than Allah to judge for a people who are sure?

Is it a judgment of the time of (pagan) ignorance that they are seeking? Who is better than Allah for judgment to a people who have certainty (in their belief)?

Do they then seek after a judgment of (the days of) ignorance? But who, for a people whose faith is assured, can give better judgment than Allah?

معانی کلمات آیه

حكم الجاهلية: حكم جاهليت همان است كه به موجب جهل حكم شود نه به موجب علم. اگر مراد از آن حكم بت پرستان باشد، باز همين مراد است.

يوقنون: يقن (بر وزن خطر و عقل): واضح شدن. ايقان: تحقيق كردن و بيقين رسيدن. «يوقنون» يقين مى آورند يا يقين پيدا مى كنند.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول آیات 49 و 50:

ابن اسحق از ابن عباس روايت كند كه كعب بن اسيد و عبدالله بن صوريا و شاس بن قيس كه از سران يهود بودند، گفتند: نزد محمد برويم شايد بتوانيم او را فريب بدهيم لذا نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمدند و گفتند: يا محمد تو خودت مي‌دانى كه ما از اشراف و دانشمندان يهود مى باشيم ما اگر بخواهيم از تو پيروى كنيم به خاطر ما تمام يهوديان از تو پيروى خواهند نمود و از اين حيث مخالفتى نخواهند كرد ولى بين ما و بعضى از طوائف ما خصومت و دشمنى است.

مي‌خواهيم تو را براى خود حكم قرار بدهيم به شرط اين كه به نفع ما و بر ضرر آن‌ها قضاوت بنمائى، اگر چنين كارى را براى ما انجام بدهى به تو ایمان آورده و پيروى مي‌نمائيم، پيامبر از اين كار امتناع فرمود و اين دو آيه به همين مناسبت نازل گرديد[۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ «50»

آيا آنان حكم جاهليّت را مى‌طلبند؟ براى اهل ايمان و يقين، داورى چه كسى از خدا بهتر است؟

نکته ها

بهترين قانون، آن است كه قانون‌گذار شرايط زير را داشته باشد:

  • از تمام اسرار هستى و انسان، در حال و آينده آگاه باشد.
  • هيچ هدف انتفاعى نداشته باشد.
  • هيچ لغزش عمدى و سهوى نداشته باشد.
  • از هيچ قدرتى نترسد.
  • خير خواه همه باشد.

اين شرايط، تنها در خداوند متعال وجود دارد، لذا قرآن مى‌فرمايد: «مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً» و هر قانون بشرى كه خلاف حكم خدا باشد، جاهلانه است. «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ» (چون اين قانون‌ها غالباً بر اساس هوا و هوس، ترس، طمع، جهل، خطا، خيال و محدوديّت علمى وضع شده است)

پیام ها

1- بعضى از مردم (مشركان، اهل كتاب) خواستار داورى پيامبر بر اساس قوانين جاهليّت بودند. «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ»

2- فسق و گناه، انسان را به سوى فرهنگ جاهلى سوق مى‌دهد. وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ‌ ... أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ

3- آنان كه با داشتن احكام الهى از آن روى مى‌گردانند و سراغ قوانين بشرى مى‌روند، در مسير جاهليّت گام برمى‌دارند. فَإِنْ تَوَلَّوْا ... أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ‌

4- زمان جاهليّت، مخصوص يك دوران نيست، هرگاه كه مردم از خدا جدا

جلد 2 - صفحه 311

شوند، دوران جاهليّت است. أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ ...

5- عقل و وجدان بهترين داور و دادگاه است. «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً»

6- آنان كه تنها چشم به قوانين بشرى دوخته‌اند و آن را راه كمال مى‌دانند، در ايمان و يقين خود شك كنند. «لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (50)

بعد از نزول آيه قصاص، يهودان گفتند: رضا نداريم به حكم تو. آيه شريفه نازل شد:

أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ‌: آيا پس حكم جاهليت را طلب مى‌كنند، كه آن ميل و مداهنه است در حكم. و مراد به جاهليت ملت جاهليت، يعنى متابعت هوى و به حكمى كه در تورات و قرآن است راضى نمى‌شوند. قول ديگر: نزول آيه در حق بنو نضير يا مراد جمعى هستند كه از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله طلب حكمى كردند كه موافق جاهليت باشد، يعنى تفاضل قصاص و ديه در قتل. و

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 105

مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً: و چه كسى است نيكوتر از خداوند سبحان از روى حكم و داورى. لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ‌: براى گروهى كه بر وجه يقين تدبر كنند و مى‌دانند كه احسن احكام، حكم اوست (استفهام انكارى) و خطاب متوجه كسانى است كه به يقين مى‌دانند كه اعدل و احسن از خداى تعالى در حكم نيست.

در كتاب كافى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه فرمود:

الحكم حكمان: حكم اللّه و حكم الجاهليّة فمن اخطأ حكم اللّه حكم بحكم الجاهليّة و قد قال اللّه عزّ و جلّ: و من احسن من اللّه حكما لقوم يوقنون. «1» يعنى:

حكم دو حكم است: حكم خدا و حكم جاهليت. پس هر كه خطا كند حكم خدا را، حكم كرده به حكم جاهليت. و بتحقيق فرمود خداى عزّ و جلّ: و كيست نيكوتر از خدا به حكم نمودن براى قومى كه بر وجه يقين مى‌دانند كه احسن احكام، حكم اوست.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (50)

ترجمه‌

آيا پس حكم زمان جاهليت را مى‌خواهند و كيست نيكوتر از خدا از جهت حكم نمودن براى گروهى كه يقين دارند.

تفسير

در تعقيب تأكيدات بليغه سابقه بر وجوب متابعت حكم خدا و حرمت اعراض از آن در مقام انكار و تعريض بر معرضان از يهود و ساير كفار ميفرمايد آنها كه‌

جلد 2 صفحه 224

پشت نمودند بحكم خدا حكم زمان جهالت و ملت نادانيرا كه قبل از اسلام بوده‌اند طالبند با آنكه سؤال كسانيكه داراى علم و يقين ميباشند آنستكه كيست آنكه حكم كند بهتر از خدا تا جواب گفته شود كه خدايست احكم الحاكمين و بنابر اين مراد آنستكه اين استفهام تقريرى از اهل يقين است و بنظر حقير حكم براى اهل يقين است زيرا جهال بحكم الهى راضى نميشوند و تقرير از جانب خدا است دقّت لازم است در كافى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه حكم دو قسم است حكم خدا و حكم جاهليت پس كسيكه خطا كند در حكم خدا حكم نموده است بحكم جاهليت چنانچه زيد بن ثابت در فرائض حكم نمود بحكم جاهليت حقير عرض مى‌كنم با اينهمه تاكيدات پس واى بحال كسانيكه بدون جهت احكام قرآن را پشت سر انداخته پيروى از قوانين پوچ و فاسد اجانب نمودند نميدانم خداوند با آنها چه معامله خواهد فرمود ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَحُكم‌َ الجاهِلِيَّةِ يَبغُون‌َ وَ مَن‌ أَحسَن‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ حُكماً لِقَوم‌ٍ يُوقِنُون‌َ (50)

آيا حكم‌ جاهليت‌ ‌را‌ طالب‌ هستند ‌با‌ اينكه‌ بهتر ‌از‌ ‌خدا‌ كيست‌ ‌در‌ حكم‌ نمودن‌ و ‌اينکه‌ ‌براي‌ قوميست‌ ‌که‌ داراي‌ مقام‌ يقين‌ باشند.

جلد 6 - صفحه 390

أَ فَحُكم‌َ الجاهِلِيَّةِ يَبغُون‌َ جهل‌ دو معني‌ دارد يكي‌ مقابل‌ علم‌ بمعني‌ ناداني‌ و يكي‌ مقابل‌ عقل‌ بمعني‌ حماقت‌ و خريتي‌ ‌که‌ باب‌ مفصلي‌ ‌در‌ جنود عقل‌ و جهل‌ داريم‌ ‌در‌ كافي‌ و جاهلية ‌در‌ ‌اينکه‌ مقام‌ بمعني‌ دوم‌ ‌است‌ و لذا جهل‌ ‌را‌ تعبير بشيطان‌ كردند چون‌ شيطان‌ نادان‌ نبود ولي‌ احمق‌ ‌بود‌ ‌که‌ سجده‌ بآدم‌ نكرد و تقاضاي‌ بقاء ‌تا‌ قيامت‌ ‌را‌ نمود و روز بروز ‌بر‌ عذاب‌ ‌خود‌ افزود، و جهل‌ بمعني‌ اول‌ عدم‌ ملكه‌ ‌است‌ نسبت‌ بعلم‌، و بمعني‌ دوم‌ امر وجودي‌ ‌است‌ و مخلوق‌ ‌است‌ و ضد عقل‌ ‌است‌، و نيز حمق‌ ‌غير‌ ‌از‌ جنون‌ ‌است‌ ‌که‌ آنهم‌ مقابل‌ عقل‌ ‌است‌ و تقابل‌ عدم‌ و ملكه‌ دارد و رافع‌ تكليف‌ ‌است‌ و بالجمله‌ حماقت‌ رأس‌ صفات‌ ذميمه‌ و منشأ ارتكاب‌ اعمال‌ سيئه‌ ‌است‌ و شرك‌ و كفر و فسق‌ و فجور تمام‌ ‌از‌ روي‌ حمق‌ ‌است‌ و همين‌ ‌است‌ معناي‌ حديث‌ منسوب‌ بامير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ فرمود

(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌)

عرض‌ كردند ‌پس‌ آنچه‌ ‌در‌ معاويه‌ ‌بود‌ چه‌ ‌بود‌ فرمود نكري‌ ‌که‌ منشأ ‌آن‌ حماقت‌ ‌است‌، و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌هر‌ قانوني‌ و حكمي‌ ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ قوانين‌ و احكام‌ الهي‌ ‌است‌ حكم‌ جاهلية ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ قانوني‌ ‌ يا ‌ حكمي‌ بهتر و اصلح‌ ‌بود‌ مسلما ‌او‌ ‌را‌ خداوند جعل‌ ميفرمود إِن‌َّ هذَا القُرآن‌َ يَهدِي‌ لِلَّتِي‌ هِي‌َ أَقوَم‌ُ اسري‌ ‌آيه‌ 9، لذا ميفرمايد وَ مَن‌ أَحسَن‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ حُكماً ‌که‌ عالم‌ بجميع‌ حكم‌ و مصالح‌ نوعيه‌ و شخصيه‌ ‌است‌، عزيز ‌است‌، حكيم‌ ‌است‌، بصير ‌است‌.

لِقَوم‌ٍ يُوقِنُون‌َ نه‌ اينكه‌ جعل‌ احكام‌ ‌براي‌ موقنين‌ ‌باشد‌ دون‌ غيرهم‌ بلكه‌ موقنين‌ ميدانند ‌که‌ احكام‌ و قوانين‌ و كليه‌ افعال‌ الهيه‌ تكوينيه‌ و تشريعيه‌ احسن‌ و اكمل‌ و اتم‌ و اصلح‌ ‌است‌ و ‌هر‌ چه‌ خلاف‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌از‌ روي‌ جاهلية ‌است‌ و لكن‌ اهل‌ يقين‌ بسيار بسيار كمند، ‌در‌ كافي‌ يك‌ باب‌ راجع‌ باين‌ موضوع‌ ‌از‌ اخبار نقل‌ ميفرمايد بعبارات‌ مختلفه‌

(و ‌ما ‌من‌ شيئي‌ اعز ‌من‌ اليقين‌)

(و ‌ما قسم‌ ‌في‌ ‌النّاس‌ شيئي‌ اقل‌ ‌من‌ اليقين‌)

(فما اوتي‌ ‌النّاس‌ اقل‌ ‌من‌ اليقين‌)

(و ‌لم‌ يقسم‌ ‌بين‌ ‌النّاس‌ شيئي‌ اقل‌

جلد 6 - صفحه 391

‌من‌ اليقين‌)

(و ‌لم‌ يقسم‌ ‌بين‌ العباد شيئي‌ اقل‌ ‌من‌ اليقين‌)

و يقين‌ بالاترين‌ مقام‌ ايمان‌ ‌است‌ و علامت‌ و آثار يقين‌ ‌در‌ بعض‌ اخبار چهار چيز ذكر ‌شده‌

(التوكل‌ ‌علي‌ اللّه‌ و الرضا بقضاء اللّه‌ و تفويض‌ الامر ‌الي‌ اللّه‌ و التسليم‌ لامر اللّه‌)

و حديث‌ حارثة ‌إبن‌ مالك‌ ‌إبن‌ نعمان‌ الانصاري‌ ‌با‌ حضرت‌ ‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ معروف‌ و ‌در‌ كتب‌ مسطور ‌است‌ ‌که‌ عرض‌ كرد (اصبحت‌ موقنا) حضرت‌ فرمود

(‌ما علامة يقينك‌)

عرض‌ كرد دستگاه‌ حساب‌ و بهشت‌ و جهنم‌ و اهل‌ بهشت‌ و اهل‌ جهنم‌ ‌را‌ ميبينم‌ و صداهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميشنوم‌ و قضيه‌ اصحاب‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌هم‌ معروف‌ ‌است‌ ‌که‌

‌لا‌ يمسون‌ الم‌ الحديد

و ‌بر‌ يكديگر سبقت‌ ميگرفتند ‌در‌ شهادت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه‌ 50)

در این آیه به عنوان استفهام انکاری می فرماید: آیا اینها که مدعی پیروی از کتب آسمانی هستند «انتظار دارند با احکام جاهلی و قضاوتهای آمیخته با انواع تبعیضات در میان آنها داوری کنی» (أَ فَحُکمَ الجاهِلِیةِ یبغُونَ).

«در حالی که هیچ داوری برای قومی که اهل یقین هستند، بالاتر و بهتر از حکم خدا نیست» (وَ مَن أَحسَنُ مِنَ اللّهِ حُکماً لِقَومٍ یوقِنُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.
  3. لباب النقول في اسباب النزول.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 289.

منابع