آیه 4 سوره کافرون

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 4 کافرون)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمۡ

مشاهده آیه در سوره


<<3 آیه 4 سوره کافرون 5>>
سوره : سوره کافرون (109)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

نه من هرگز خدایان باطل شما را عبادت می‌کنم.

و نه من آنچه را شما پرستیده اید، می پرستم،

و نه آنچه پرستيديد من مى‌پرستم.

و من پرستنده چيزى كه شما مى‌پرستيد نيستم.

و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‌اید می‌پرستم،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

nor will I worship what you have worshipped,

Nor am I going to serve that which you serve,

And I shall not worship that which ye worship.

And I will not worship that which ye have been wont to worship,

معانی کلمات آیه

«مَا»: آن عبادت و پرستش که. ما، مصدریّه است.

نزول

شأن نزول آیات 1 تا 6:

«شیخ طوسى» گویند: ابن عباس گوید: این سوره در جواب جماعتى از قریش نازل شده که به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته بودند، یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و ما متقابلاً یک سال خداى تو را عبادت می‌نمائیم سپس این سوره آمد و نیز درباره آن‌ها آیه 64 سوره زمر «أَفَغَیرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیهَا الْجاهِلُونَ» نازل گردید.

و نیز گویند: ولید بن مغیرة و عاص بن وائل و اسود بن مطلب و امیة بن خلف به پیامبر گفته بودند ما و شما عبادت خدایان متعدد خود و خداى واحد تو را دست به دست مى چرخانیم تا این که دشمنى و کینه ما با شما از بین برود سپس این سوره نازل گردید.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ «1» لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ «2» وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «3» وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ «4» وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «5» لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ «6»

بگو: اى كافران! من نمى‌پرستم آنچه شما مى‌پرستيد. و نه شما مى‌پرستيد آنچه من مى‌پرستم. و نه من مى‌پرستم آنچه را شما پرستش كرده‌ايد. و نه شما مى‌پرستيد آنچه را من مى‌پرستم. (حال كه چنين است) آيين شما براى خودتان و آيين من براى خودم.

نکته ها

در شأن نزول اين سوره آمده است كه بعضى از سران قريش به پيامبر گفتند: اى محمّد تو يك سال از آيين ما پيروى كن، ما سال بعد از تو پيروى مى‌كنيم. آنگاه هر كدام بهتر بود آن را ادامه مى‌دهيم، اما پيامبر نپذيرفت. گفتند: لااقل خدايان ما را مسّ كن و تبرّك بجوى تا ما نيز خداى ترا بپرستيم، در اين هنگام اين سوره نازل شد.

كلمه‌ «قُلْ» اندكى از كينه كفار نسبت به پيامبر مى‌كاهد، زيرا مى‌فهمند كه سركارشان با خداست و پيامبر تنها مأمور است.

گاهى بايد مخالفان را به حال خود رها كرد و گفت: «لَكُمْ دِينُكُمْ» چنانكه در سوره قصص آيه 55 مى‌خوانيم: «لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ» و اين نوعى تحقير و تهديد است نه اجازه براى هر نوع عمل و عقيده.

جلد 10 - صفحه 621

در مواردى از قرآن تكرار براى تأكيد است، نظير: «كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» «1» و «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ» «2» در اين سوره نيز تكرار مى‌تواند براى تأكيد باشد تا مشركان از تسليم شدن مسلمانان قطع اميد كنند و مى‌تواند براى تلقين استقامت به مؤمنان باشد تا در مواضع خود پايدار بمانند.

خبر از ايمان نياوردن گروهى از كفار، بارها در قرآن مطرح شده است، از جمله آنها آيه ششم سوره بقره و آيه هفتم سوره يس است كه با صراحت مى‌فرمايد: «فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»*

پیام ها

1- پيامبر اكرم امين وحى است و هر چه به او نازل شود بازگو مى‌كند. «قُلْ»

2- مسلمانان بايد در برابر پيشنهادات غير منطقى، صريح و قاطع پاسخ بگويند و دشمنان را از خود مأيوس نمايند. «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»

3- به نام وحدت، نبايد از اصول و ارزشها سرپيچى كرد. «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»

4- دنياى كفر بايد از تسليم شدن مسلمانان مأيوس باشد. لا أَعْبُدُ ... وَ لا أَنا عابِدٌ

5- اعلام برائت از كفار بايد مكرّر و مؤكّد و علنى باشد. «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»

6- در دين معامله نكنيد، با دشمن سازش و مداهنه نكنيد و در برابر تكرار پيشنهادهاى نابجا، شما نيز موضع خود را قاطعانه تكرار كنيد. لا أَعْبُدُ ... لا أَنْتُمْ عابِدُونَ‌ ... وَ لا أَنا عابِدٌ ...

7- به خاطر جذب ديگران، دست به هر كارى نزنيد. لا أَعْبُدُ ... وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ‌

8- قرآن از غيب خبر مى‌دهد. حتى يك نفر از پيشنهاد دهندگان، حاضر به اسلام آوردن نشد. «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ»

9- پايدارى و قاطعيّت، شرط رهبرى است. وَ لا أَنا عابِدٌ ...

10- عبادت و بندگى خدا، ملاك تمايز مؤمن از كافر است. يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ‌ ... لا أَنْتُمْ‌

«1». تكاثر، 3 و 4.

«2». مدّثر، 19 و 20.

جلد 10 - صفحه 622

عابِدُونَ ما أَعْبُدُ»

11- انسان در انتخاب دين آزاد است نه مجبور. «لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ»

12- بايد صف‌ها از هم جدا شود، حق از باطل و كفر از ايمان متمايز شود. «لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ»

13- معبود هر كس، بيانگر دين و آيين اوست. لا أَنا عابِدٌ ... لا أَنْتُمْ عابِدُونَ‌ ... لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ‌

«والحمدللّه ربّ العالمين‌

جلد 10 - صفحه 624

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ «4»

وَ لا أَنا عابِدٌ: و نيستم من پرستنده و عبادت كننده هرگز، ما عَبَدْتُّمْ‌:

آنچه پرستش نموديد در زمان سلف. يعنى در زمان جاهليت عبادت اصنام نمى‌كردم، پس چگونه اميد داريد در زمان اسلام عبادت اصنام كنم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ «1» لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ «2» وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «3» وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ «4»

وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «5» لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ «6»

ترجمه‌

بگو اى كافران‌

عبادت نميكنم آنچه را عبادت ميكنيد

و نه شما عبادت كنندگانيد آنرا كه عبادت ميكنم‌

و نه من عبادت كننده‌ام آنچه را عبادت كرديد

و نه شما عبادت كنندگانيد آنرا كه عبادت ميكنم‌

از آن شما باشد دين شما و از آن من است دين من.

تفسير

در امالى نقل نموده كه جمعى از قريش كه از آن جمله عتبة بن ربيعه و اميّة بن خلف و وليد بن مغيره و عاص بن سعد بودند سر راه را بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گرفته عرضه داشتند بيا عبادت كنيم ما معبود تو را و عبادت كن تو معبود ما را تا با هم شريك باشيم در امر اگر حق با ما باشد تو به بهره خود رسيده‌اى و اگر حق با تو باشد ما بهره خود را برده‌ايم پس خداوند اين سوره را نازل فرمود و ظاهرا مفاد سوره شريفه آنست كه بگو اى پيغمبر در جواب كفار مكّه كه چنين پيشنهادى نموده‌اند اى كسانيكه منكر توحيد خدائيد من بعد از اين عبادت نميكنم آنچه را شما عبادت ميكنيد چون فعل مضارع منفى ظاهر در استقبال است و نه شما عبادت كنندگانيد فعلا خداى يگانه را كه معبود من است چون اسم فاعل ظاهر در حال و متلبّس به مبدء است و نه من عبادت كننده‌ام فعلا خدايان شما را و براى اشاره باصرار آنها بر كفر و اينكه ممكن است در آتيه و لو بعد از فتح و ظفر اسلام آنها موحّد شوند ثانيا تكرار فرموده كه و نه شما عبادت كنندگانيد فعلا خداى يگانه را اين معنى بنظر حقير رسيده ولى مفسرين اين فرق را بين تعبير بمضارع و اسم‌

جلد 5 صفحه 446

فاعل رعايت ننموده‌اند و بنابر آنكه فرقى نباشد تكرار بيش از اين ميشود و وجوهى از براى آن ذكر نموده‌اند كه خالى از مناقشه نيست بلى اين وجه كه گفته‌اند در كلام عرب تكرار در اين مقامات رائج است و شواهدى براى آن ذكر نموده‌اند صحيح است و حقير مكرّر تذكّر داده‌ام كه آن از لوازم وعظ و خطابه و انذار و ارشاد است و اينجا علاوه بر آنچه در اين مقامات براى تأكيد كلام معمول شده نكته خاص دارد كه ذكر شد و محتمل است يكى از نكات تكرار معادل شدن جمله‌اى كه براى بقاء آنها بر كفر ذكر شده باشد در عدد با دو جمله‌اى كه براى تصريح ببقاء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر عبادت حق در آتيه و حال ذكر شده چنانچه لفظ ما هم باين مناسبت در چهار جمله تكرار شده با آنكه مناسب در دو جمله‌اى كه مراد از آن ذات احديّت است لفظ من ميباشد خلاصه آنكه جور شدن اطراف كلام با هم خود امرى است كه بلغاء ملحوظ مينمايند و قمى ره در نكته تكرار و سبب نزول از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قريش به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند بيا عبادت كن خدايان ما را يك سال و ما هم عبادت ميكنيم خداى تو را يك سال و اين كلام را دو مرتبه گفتند لذا خداوند هم مانند آنها جواب گوئى فرمود از آنان حقير عرض ميكنم اين هم بملاحظه جور شدن كلام است كه لطف مخصوصى دارد و در خاتمه باز تأكيد فرموده عدم موافقت پيغمبر خود را با آنها براى آنكه بكلّى مأيوس شوند و تهديد و وعيد بر مخالفت آنها باشد و اعلام ختم مذاكرات و آمادگى براى هر گونه طرفيّت و ضدّيت كه ميفرمايد بگو از آن شما باشد دين باطل خودتان و از آن من باشد دين من كه حق است خلاصه آنكه شما دين مرا قبول ننمائيد من هم دين شما را قبول ندارم و بر دين خود ثابتم و ميكوشم تا خداوند مرا بر شما ظفر دهد در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره قل يا ايّها الكافرون و قل هو اللّه احد را در يكى از نماز هاى واجب خود خداوند او و پدر و مادرش را بيامرزد و نام او را از ديوان اشقياء محو نمايد اگر شقى باشد و در ديوان سعداء ثبت فرمايد و زنده بدارد او را با آنكه سعيد باشد و بميراند او را با آنكه سعيد باشد و مبعوث فرمايد او را با آنكه شهيد

جلد 5 صفحه 447

باشد و در مجمع و كافى از آن حضرت نقل نموده كه قل يا ايّها الكافرون را پدرم فرموده ربع قرآن است و در مجمع علاوه فرموده كه وقتى فارغ ميشد از قرائت آن ميفرمود أعبد اللّه وحده أعبد اللّه وحده و قمى ره از آن حضرت نقل نموده كه چون فارغ شدى سه مرتبه بگو دينى الاسلام و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.

جلد 5 صفحه 448

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدتُّم‌ «4»

بعضي‌ گفتند: تكرار ‌براي‌ تأكيد ‌است‌ مثل‌ اينكه‌ مي‌گويي‌: حقا حقا ‌ يا ‌ لبيك‌ لبيك‌ ‌لا‌ شريك‌ لك‌ لبيك‌ ‌ يا ‌ عبدا بعدا لمن‌ يكفر و امثال‌ اينها، بعضي‌ گفتند: اول‌ ‌براي‌ حال‌ ‌است‌ و ثاني‌ ‌براي‌ استقبال‌.

اقول‌: فرق‌ ‌است‌ ‌بين‌ صفت‌ فعل‌ و صفت‌ فاعل‌ مي‌گويي‌: زيد فاسق‌ نيست‌ فسق‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نميشود، متكبر نيست‌ تكبر نميكند و هكذا. و جمله‌ اول‌ صفت‌ فعل‌ ‌است‌:

لا أَعبُدُ ما تَعبُدُون‌َ ‌که‌ عبادت‌ صفت‌ فعل‌ ‌است‌ جمله‌ دوم‌ صفت‌ فاعل‌ ‌است‌: وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدتُّم‌ و ‌اينکه‌ ‌براي‌ استحكام‌ امر ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ امثله‌ ‌که‌ ذكر شد همين‌ مفاد ‌را‌ دارد و ‌اينکه‌ يك‌ نوع‌ فصاحت‌ ‌است‌، و همين‌ كلام‌ ‌در‌ جمله ‌بعد‌ ‌است‌:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- بار دیگر برای مأیوس کردن کامل بت‌پرستان از هرگونه سازش بر سر توحید و بت‌پرستی می‌افزاید: «و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‌اید می‌پرستم» (و لا انا عابد ما عبدتم).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. طبرانى و ابن ابى حاتم در تفاسیر خود از ابن عباس نقل کنند که قریش به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: به تو مال و ثروت زیادى می‌دهیم که ثروتمندترین افراد ما قرار بگیرى و هر چه زن بخواهى به تو می‌دهیم که از بدگوئى خدایان ما دست بردارى و در ازاء آن ما هم به خداى تو بد نخواهیم گفت و اگر حاضر نیستى عبادت ها را تقسیم مى کنیم. یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خداى تو را عبادت خواهیم نمود سپس این سوره نازل گردید و نیز عبدالرزاق در تفسیر خود از وهب و همچنین ابن المنذر در تفسیر خود از ابن جریج این موضوع را روایت کرده اند.

منابع