آیه 46 سوره الرحمن

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 46 الرحمن)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ

مشاهده آیه در سوره


<<45 آیه 46 سوره الرحمن 47>>
سوره : سوره الرحمن (55)
جزء : 27
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و هر که از مقام (قهر و کبریایی) خدایش بترسد او را دو باغ بهشت خواهد بود.

و برای کسی که از مقام پروردگارش [که احاطه و تسلّط او بر ظاهر و باطن هستی است] بترسد دو بهشت است.

و هر كس را كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است.

هر كس را كه از ايستادن به پيشگاه پروردگارش ترسيده باشد دو بهشت است.

و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشتی است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

For him who stands in awe of his Lord will be two gardens.

And for him who fears to stand before his Lord are two gardens.

But for him who feareth the standing before his Lord there are two gardens.

But for such as fear the time when they will stand before (the Judgment Seat of) their Lord, there will be two Gardens-

معانی کلمات آیه

  • مقام: اسم مكان است (محل ايستادن) و نيز مصدر ميمى آيد.[۱]

نزول

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ «46» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «47»

و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ (بهشتى) است. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟

ذَواتا أَفْنانٍ «48» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «49»

«1». واقعه، 17.

«2». زخرف، 71.

«3». صافّات، 45.

«4». انسان، 15.

جلد 9 - صفحه 403

باغ‌هايى داراى درختان پر شاخه و با طراوت (يا نعمت‌هاى متنوّع و گوناگون). پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟

فِيهِما عَيْنانِ تَجْرِيانِ «50» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «51»

در آن دو باغ دو چشمه هميشه جارى است. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟

فِيهِما مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ «52» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «53»

در آن دو باغ از هر ميوه‌اى دو نوع موجود است. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟

نکته ها

«أَفْنانٍ» يا جمع «فنن» به معناى شاخه تازه است و يا جمع «فان» به معناى انواع.

در بند چهلم دعاى جوشن كبير مى‌خوانيم: «يا خير المحبوبين» خداوند، بهترين محبوب است، پس ترس ما از مقام اوست، نه ذات او، مقام آگاهى و حضور و عدل و احاطه او.

خوف از مقام الهى، عامل پيشگيرى از گناه و رسيدن به بهشت است، چنانكه در آيه 40 سوره نازعات مى‌خوانيم: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‌ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى‌» آنكه از مقام پروردگارش خوف داشته و نفس خود را از هوس‌ها باز دارد، پس قطعاً بهشت موعود جايگاه اوست.

سرچشمه خوف بايد معرفت و شناخت مقام پروردگار باشد، «خافَ مَقامَ رَبِّهِ» چنان كه اشكى ارزشمند است كه بر اساس شناخت باشد. «تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ» «1» يعنى به خاطر شناخت و معرفتى كه پيدا كردند، اشك مى‌ريختند.

در سوره انسان، درباره اهل بيت عليهم السلام مى‌خوانيم كه غذاى خود را سه روز پى‌درپى به يتيم و مسكين و اسير دادند و گفتند؛ ما از پروردگار و روز قيامت مى‌ترسيم، «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» «2» و در اين آيه مى‌خوانيم: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» پس اهل بيت عليهم السلام قطعاً بهشتى هستند.

در روايات آمده است كه هركس در دنيا از خداوند خوف داشت، در آخرت در امان است و

«1». مائده، 83.

«2». انسان، 10.

جلد 9 - صفحه 404

هر كس در دنيا احساس امنيّت كرد، در آخرت در خوف است. «1»

امام صادق عليه السلام فرمود: «من علم ان الله يراه و يسمع ما يقول من خير و شر فيحجزه ذلك عن القبيح من الاعمال فذلك الذى خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى» «2» هر كس باور كند كه خداوند او را مى‌بيند و هر چه بگويد مى‌شنوند و اين ايمان، او را از كارهاى زشت بازدارد، پس او همان كسى است كه از مقام خداوند خائف بوده و نفس خود را از هوس باز داشته است.

در حديث مى‌خوانيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به امام على عليه السلام فرمود: چند چيز سبب نجات است كه يكى از آنها خوف از خداوند در نهان و آشكار است. «3»

رابطه تنگاتنگ با عالم ربّانى، سبب تقويت خوف از مقام خداوند است. در حديث مى‌خوانيم: «من مشى فى طلب العلم خطوتين و جلس عند العالم ساعتين و سمع من المعلم كلمتين اوجب الله له جنتين كما قال: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ»» «4» هر كس براى تحصيل علم دو قدم بردارد و نزد عالم دو ساعتى بنشيند و از استاد دو كلمه‌اى فرا گيرد، خداوند براى او دو باغ بهشتى واجب مى‌نمايد و آنگاه به اين آيه قرآن استناد كرد.

خوف از مقام خداوند در دنيا، وسيله درامان ماندن از همه خوف‌ها در آخرت است. چنانكه در آيات ديگر قرآن، اين عبارت تكرار شده است: «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» «5»

ميوه‌هاى بهشتى، نه زحمت چيدن دارد، «جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دانٍ» نه دسترسى به آنها زمان مى‌برد، «قُطُوفُها دانِيَةٌ» «6» نه محدوديّت دارد، «فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ» «7» و نه موسم خاص. «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ» «8»

لقمان به فرزندش سفارش كرد، آن گونه خوف الهى داشته باش كه عبادت جنّ و انس تو را آرام نكند و آن گونه به فضل خداوند اميدوار باش كه گناه ثقلين تو را مأيوس نكند. مشابه‌

«1». تفسير كنزالدقائق.

«2». تفسير نورالثقلين.

«3». تفسير كنزالدقائق.

«4». ارشادالقلوب، ج 1، ص 195.

«5». يونس، 62.

«6». حاقّه، 23.

«7». واقعه، 32.

«8». واقعه، 33.

جلد 9 - صفحه 405

اين كلام از حضرت على عليه السلام نيز نقل شده است. «1»

امام باقر عليه السلام از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى‌كند كه هيچ كس به اعمال خود تكيه نكند، بلكه تنها به فضل و رحمت خداوند تكيه كنيد. «2»

پیام ها

1- در دادگاه عدل الهى، نژاد، رنگ، شغل، سن و جنسيّت ملاك سنجش نيست. وَ لِمَنْ خافَ‌ ... جَنَّتانِ‌

2- خدا ترسى، سرچشمه‌ى حق پذيرى و عمل صالح است و لذا براى ورود به بهشت، شرط ديگرى در كنار خوف نيامده است. وَ لِمَنْ خافَ‌ ... جَنَّتانِ‌

3- ذات خداوند، منشأ رحمت است. توجّه انسان به مقام و جايگاه خداوند در نظام هستى و دادگاه قيامت، موجب دقّت در رفتار و گفتار و پيشگيرى از وقوع جرم و گناه مى‌شود. «خافَ مَقامَ رَبِّهِ»

4- در تربيت، بايد تهديد و تشويق در كنار هم باشد. هذِهِ جَهَنَّمُ‌ ... جَنَّتانِ‌

5- در بهشت هم فراوانى هست، «مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ» هم تنوّع، «زَوْجانِ» و هم در دسترس بودن. «جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دانٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ (46)

بعد از ذكر وعيد، بيان وعد را فرمايد.

وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ‌: براى كسى كه بترسد از ايستادن نزد پروردگار خود، يعنى محضر موقف حساب و بدان جهت ترك معاصى نمايد، جَنَّتانِ‌: دو بهشت است. يا آنكه مراد به مقام قيام او سبحانه باشد بر بندگان. پس معنى آنكه كسى كه بترسد از آنكه خدا شاهد و حافظ اعمال اوست و به جهت آن بر معصيت جسارت ننمايد، او را دو جاى در بهشت است؛ و لذا در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام در اين آيه شريفه قال:

من علم انّ اللّه يراه و يسمع ما يقول و يعلم ما يعمله من خير او شرّ فيحجزه ذلك عن القبيح من الاعمال فذلك الّذى خاف مقام ربّه و نهى النّفس عن الهوى‌ «1».

فرمود: هر كه بداند بدرستى كه خداى بيند او را و مى‌شنود آنچه مى‌گويد و مى‌داند آنچه بجا آورد او از خير يا شر، پس مانع شود او را اين علم از اعمال قبيحه، پس آن آن كس است آنكه ترسد مقام پروردگارش را و نهى نموده نفس خود را از هوى.

ابن بابويه رحمه اللّه- در من لا يحضر- در مناهى نبى صلّى اللّه عليه و آله:

من عرضت له فاحشة او شهوة فاجتنبها من مخافة اللّه تعالى حرّم اللّه عليه النّار و امنه من الفزع الاكبر و انجز له ما وعده فى كتابه فى قوله تعالى‌ «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» «2».

«1» به نقل از نور الثقلين، ج 5، ص 196، ح 48.

«2» به نقل از نور الثقلين، ج 5، ص 197، ح 49.

جلد 12 - صفحه 426

هر كه عارض شود براى او فاحشه يا شهوت حرامى، پس اجتناب نمايد آن را از ترس خداى تعالى، حرام فرمايد بر او آتش را و مأمون گرداند او را از فزع اكبر و انجاز فرمايد براى او آنچه را وعده فرموده در كتاب خود در فرمايش‌ «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ».

تنبيه: در اين دو بهشت اقوالى است: 1- يكى جنت جسمانى و ديگر جنت روحانى. 2- يكى جنت عدن و ديگر جنت نعيم. 3- يكى جنت از طلا و ديگر جنت از نقره. 4- يكى از ياقوت سرخ و ديگر از زبر جد سبز. 5- يكى براى اداى طاعت و ديگر براى ترك معصيت. 6- يكى از روى عدل و ديگر از روى فضل. 7- يكى براى مؤمن خائف و ديگر براى خدم و متعلقات او. 8- بهشتى در داخل قصر و بهشتى خارج از قصر و خاك آن از كافور و عنبر و گلشن از مشك ازفر باشد. بنا بقولى جنتان به اعتبار يكى خائف انسى و ديگر خائف جنّى.

بيان: مبدء خوف، تصور عظمت خالق، و وعيد او و اهوال آخرت و تصديق به آنست، و اين قسمت منبعث گرداند در شخص حالتى كه خائف باشد از مخالفت الهى و منهيات سبحانى، و گوهر گرانبهائى است كه موجب سعادت دنيا و آخرت شود.

عبرت: در بعضى از كتب معتبره روايت شده كه در بنى اسرائيل جوانى بود خياط، بسيار وجيه، و نيكو صورت. روزى چند جامه دوخته بود در ميان كوچه‌ها گردش مى‌كرد تا آنها را بفروشد. پادشاه آن شهر را دخترى بود در نهايت حسن و جمال، بالاى قصر بلندى تماشا مى‌كرد. از قضا روزى آن جوان خياط از پاى قصر آن دختر عبورش افتاد. چون نظر آن دختر بر آن جوان افتاد، مايل به او شد. او را در قصر خود خواست. چون داخل قصر شد او را به خود دعوت كرد. جوان امتناع نموده قبول نكرد و اظهار خوف از خداى تعالى نمود.

آن دختر گفت چاره جز اجابت خواهش من نيست. جوان چون ديد چاره‌اى ندارد، اذن حاصل نمود بالاى قصر رود. خود را شست و شو دهد. دختر گفت رختهاى خود را بگذار تا مراجعت كنى. جوان لباسها را گذاشته رفت بالاى بام‌

جلد 12 - صفحه 427

و خود را از بالاى بام به زمين انداخت كه آن شنيع را مرتكب نشود. چون نيت او خالص و عمل او للّه بود، خداى تعالى امر فرمود به جبرئيل كه فورا به زمين نازل و قبل از آمدن جوان، او را دريافته به زمين گذاشت. جوان به منزل خود آمد، عيال و اطفال را تسلى داده تا بخواب بروند. خواست همسايگان ملتفت به گرسنگى خود نشوند، پس عيال خود را امر نمود كه آتش در تنور روشن كند كه همسايگان خيال كنند ايشان مشغول نان پختن مى‌باشند. زن آتش را در تنور نموده نزد شوهر نشست، گفتگو مى‌نمود كه امروز لباسها را به نسيه دادم قيمت آن را وعده فردا نموده در اثناء همسايه براى گرفتن آتش بسر تنور آمده، ديد تنور پر از نان و نزديك است سوخته شود. فرياد برآورد كه الآن نان شما كه در تنور است مى‌سوزد، زن آمد ديد نانهاى پخته در نهايت خوبى در تنور است، آنها را بيرون آورده نزد شوهر گذاشت. جوان او را از حقيقت امر خود آگاه نمود و گفت: اين ثمره عفت و اطاعت و خوف خداست‌ «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ». اين قصه عبرت و تذكرى است براى عموم مردمان در هر عصر و زمان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ (46) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (47) ذَواتا أَفْنانٍ (48) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (49) فِيهِما عَيْنانِ تَجْرِيانِ (50)

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (51) فِيهِما مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ (52) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (53) مُتَّكِئِينَ عَلى‌ فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دانٍ (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (55)

فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (56) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (57) كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ (58) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (59) هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ (60)

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (61)

ترجمه‌

و براى كسيكه بترسد از مقام خود در پيشگاه پروردگارش دو بهشت است‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

داراى انواع درختها و ميوه‌ها ميباشند

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

در آن دو است دو چشمه كه روان ميباشند

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

در آن دو از هر ميوه‌اى دو قسم است‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

آنان تكيه زنندگانند بر بسترهائى كه آسترهاى آنها از ديبا است و ميوه رسيده آن دو بهشت نزديك زمين است‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

در آنها است زنان فروهشته چشم كه دست درازى نكرده باشد بآنها انسانى پيش از آنان و نه جنيان‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

گوئيا آنان ياقوت و مرجانند

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

آيا هست پاداش نيكى جز نيكى‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

خداوند سبحان بعد از ذكر احوال اهل جهنم و انواع عذاب آنها

جلد 5 صفحه 120

بيان حال اهل بهشت را فرموده باين تقريب كه براى كسيكه بترسد از وقت اقامت خود در پيشگاه الهى براى حساب اعمال و جزاى آنها و باين جهت مرتكب معصيت خدا نشود دو بهشت است كه بمنزله داخل و خارج و بيرونى و اندرونى يا منزل مسكونى و باغ تفريحى براى او باشد كه در دنيا مردم طالب آنند و در كافى از امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل فرموده كه كسيكه بداند خدا او را مى‌بيند و سخن او را ميشنود و بر مقاصد او مطّلع است پس اين دانش باز دارد او را از اعمال قبيحه پس آنكس آنست كه ترسيده از مقام پروردگار خود و باز داشته خود را از هوى و هوس و در فقيه از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه كسيكه پيش آمد كند براى او كار زشتى يا شهوترانى‌اى پس اجتناب نمايد از آن از ترس خدا حرام فرمايد خدا بر او آتش جهنّم را و ايمن نمايد او را از فزع اكبر و انجاز فرمايد براى او وعده خود را در كتابش كه فرموده و لمن خاف مقام ربّه جنّتان و آن دو باغ داراى انواع نعم و ميوه‌ها يا اقسام اشجار و اثمارند چون افنان يا جمع فنن بمعناى شاخه درخت است كه برگ و ميوه ميدهد و سايه دارد يا جمع فن بمعناى گونه و نوع و در آن دو باغ دو چشمه آب جارى است هر يك مخصوص بباغى كه در كنار نهرها و زير قصرها گردش ميكند و در آن دو باغ از هر نوع ميوه دو قسم موجود است يك قسم معمولى و متعارف كه در دنيا مشاهده شده و يك قسم غير متعارف كه مانند آن مشهود نشده و بعضى گفته‌اند از هر ميوه‌اى دو صنف شبيه بهم مانند رطب و تمر و انگور و مويز موجود است ولى خشك از هر ميوه‌اى از تازه آن در خوبى كمتر نيست و ايشان استناد و اتّكاء دارند بر بالشها و بسترهائيكه آسترهاى آنها از ديبا و حرير است و رويه آنها را ديگر خدا ميداند كه از چيست چون وقتى آستر حرير باشد رويه را نميشود بيان كرد كه چه چيز است كه از حرير بالاتر است و از خصوصيّات ميوه بهشتى آنست كه در دسترس اهل بهشت است بطوريكه در هر حال كه بخواهند بچينند در دست آنها است خواه ايستاده باشند خواه نشسته خواه خوابيده پس ميشود گفت نزديك بآنها است و ميشود گفت نزديك بزمين است و در آن باغهاى بهشتى كه به هر پرهيزكارى دو باغ از آنها داده ميشود يا در آن بسترهاى حرير كه براى ايشان گسترده شده زنانى بزير افكنده‌

جلد 5 صفحه 121

چشم از غير شوهرانند كه دست احدى از جن و انس قبلا بآنها نرسيده بلكه بكر و پاك و پاكيزه‌اند و قمّى ره نقل فرموده كه حور العين از نور رويشان چشمها بزير افكنده شود و بعضى گفته‌اند آن زنان دو نوعند انسيّه و جنيّه بزنان انسيّه دست انس نرسيده و بزنان جنيّه دست جن و هر يك از دو نوع مخصوص بهم جنس خودشانند از اهل ايمان و تقوى و در هر حال آن زنان دست نخورده بهشتى در رنگ و ضياء و بهاء و صفاء و جلاء مانند ياقوت و مرجانند كه در آيات سابقه بيان شد و در روايات توصيف شده لطافتشان بآنكه مغز ساق پاى آنها از زير هفتاد حلّه حرير بهشتى نمايان است آيا پاداش كسيكه نيكوكار باشد جز نيكى چيزى است و مستفاد در بيان اين آيه از چند روايت آنست كه نيست جزاء معرفت بخدا و توحيد او مگر بهشت و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه اين آيه جارى است در باره مؤمن و كافر و نيكوكار و بدكار هر كس در باره كسى خوبى كند بايد تلافى كند آنرا بخوبترى و الّا تلافى نكرده چون فضل در ابتداء بخوبى است پس هيچ يك از نعم الهيّه را نبايد انكار نمود.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لِمَن‌ خاف‌َ مَقام‌َ رَبِّه‌ِ جَنَّتان‌ِ (46) فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ (47)

و ‌از‌ ‌براي‌ كسي‌ ‌که‌ خوف‌ داشته‌ ‌باشد‌ مقام‌ پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ دو بهشت‌ هست‌.

وَ لِمَن‌ خاف‌َ مَقام‌َ رَبِّه‌ِ ‌از‌ ‌براي‌ خوف‌ گفتند مؤمن‌ بايد ‌بين‌ خوف‌ و رجاء ‌باشد‌ نه‌ مأيوس‌ ‌از‌ رحمت‌ و مغفرت‌ و نه‌ امن‌ ‌از‌ عذاب‌ ‌که‌ گفتند ‌هر‌ دو ‌از‌ معاصي‌ كبار ‌است‌ يأس‌ ‌من‌ روح‌ اللّه‌ و امن‌ ‌من‌ مكر اللّه‌ و سه‌ قسم‌ خوف‌ داريم‌: يكي‌ خوف‌ ‌از‌ معاصي‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌خدا‌ اراده‌ فرمايد ‌براي‌ يك‌ معصيت‌ عذاب‌ كند خلاف‌ عدل‌ نيست‌ و ‌لو‌ يك‌ عمر عبادت‌ كرده‌ ‌باشد‌ زيرا ‌در‌ اخبار داريم‌ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ سه‌ ديوان‌ باز مي‌شود ديوان‌ نعم‌ و ديوان‌ عبادات‌ و ديوان‌ معاصي‌ ديوان‌ عبادات‌ مقابله‌ نمي‌كند ‌با‌ ديوان‌ نعم‌ و باقي‌ مي‌ماند ديوان‌ معاصي‌ بلا عوض‌.

دوم‌ خوف‌ ‌از‌ عاقبت‌ چه‌ بسا كثرت‌ معاصي‌ باعث‌ سلب‌ ايمان‌ شود و ‌لو‌ ‌در‌

جلد 16 - صفحه 385

حال‌ نزع‌ و تسلط شيطان‌.

سوم‌ خوف‌ ‌در‌ پيشگاه‌ احديّت‌ ‌که‌ خداوند حاضر و ناظر ‌است‌ مثل‌ كسي‌ ‌که‌ حضور سلطان‌ بايستد و سلطان‌ ناظر ‌به‌ احوال‌ ‌او‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ باب‌ خوف‌ و رجاء اخبار داريم‌ ‌که‌ موقعي‌ مثوبت‌ دارد ‌که‌ اثر داشته‌ ‌باشد‌ خوف‌ جلوگير شود ‌از‌ ارتكاب‌ معصيت‌ و رجاء باعث‌ شود برايتان‌ اعمال‌ صالحه‌.

جَنَّتان‌ِ بعضي‌ گفتند جنّة المأوي‌ و جنة الخلد، بعضي‌ گفتند: جنّة العدن‌ و جنة الخلد بعضي‌ گفتند يك‌ جنّت‌ ‌در‌ داخل‌ قصر و يك‌ جنّت‌ ‌در‌ خارج‌ قصر.

(اقول‌):

اولا اثبات‌ شيئي‌ نفي‌ ‌ما عدا نمي‌كند و مؤمنين‌ ‌از‌ تمام‌ جنّات‌ استفاده‌ دارند بخصوص‌ بقرينه چند ‌آيه‌ ‌بعد‌ ‌که‌ مي‌فرمايد: وَ مِن‌ دُونِهِما جَنَّتان‌ِ و ‌اينکه‌ جنّات‌ ثمانيه‌ ‌هر‌ كدام‌ داراي‌ خصوصيّاتي‌ هستند. و ثانيا ‌در‌ ‌اينکه‌ مقام‌ ‌که‌ فرمود «جنّتان‌» ‌براي‌ خصوصيّاتي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ دو جنّت‌ هست‌ ‌که‌ بيان‌ مي‌فرمايد يكي‌

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 46)- این دو بهشت در انتظار خائفان است! در اینجا دوزخیان را به حال خود رها کرده، به سراغ بهشتیان می‌رود، و از نعمتهای دلپذیر و بی‌نظیر و شوق انگیز بهشت قسمتهائی را بر می‌شمرد، تا در مقایسه با کیفرهای شدید و دردناک دوزخیان اهمیت هر کدام روشنتر گردد.

می‌فرماید: «برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتی است» (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ).

خوف از پروردگار سر چشمه‌های مختلفی دارد: گاه همان اعمال ناپاک و افکار آلوده است، و گاه برای مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش کمترین ترک اولی و غفلت مایه وحشت آنهاست، و گاه بدون همه اینها هنگامی که تصور آن ذات نامحدود و عظمت بی‌انتها را می‌کنند در مقابل او احساس حقارت کرده و حالت خوف به آنها دست می‌دهد، این خوفی است که از نهایت معرفت پروردگار حاصل می‌شود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه اوست.

ج5، ص63

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص491

منابع