آیه 3 سوره واقعه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ

مشاهده آیه در سوره


<<2 آیه 3 سوره واقعه 4>>
سوره : سوره واقعه (56)
جزء : 27
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آن روز (قومی را به دوزخ) خوار و ذلیل کند و (طایفه‌ای را به جنّت) سربلند و رفیع گرداند.

پست کننده [کافران] و رفعت دهنده [مؤمنان] است.

پست‌كننده [و] بالابرنده است.

گروهى را خواركننده است و گروهى را برافرازنده.

(این واقعه) گروهی را پایین می‌آورد و گروهی را بالا می‌برد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

[it will be] lowering and exalting.

Abasing (one party), exalting (the other),

Abasing (some), exalting (others);

(Many) will it bring low; (many) will it exalt;

معانی کلمات آیه

«خَافِضَةٌ»: پائین‌آورنده. خوارکننده. «رَافِعَةٌ»: بالابرنده. سرافرازنده. هر دو واژه خبر اوّل و دوم مبتدای محذوف و تقدیر چنین است: هِیَ خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ. قیامت انقلاب بزرگ و گسترده الهی است، و همچون همه حوادث و انقلابات بزرگ، گروهی را بالا می‌برد و والا می‌گرداند و گروهی را پائین می‌کشد و خوار می‌دارد. گذشته از این، قیامت نیکان را به درجات والای بهشت می‌رساند، و بدان را به درکات پست دوزخ می‌کشاند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


سیمای سوره واقعه‌

اين سوره نود و شش آيه دارد و در مكه نازل شده است.

يكى از نام‌هاى قيامت، واقعه است كه در آيه اول اين سوره از وقوع حتمى آن خبر داده شده و لذا اين سوره «واقعه» نام گرفته است.

اكثر آيات اين سوره درباره‌ى قيامت و شرايط و حوادث آن و تقسيم مردم به دوزخى و بهشتى در آن روز بحث مى‌كند. لذا تلاوت اين سوره انسان را از غفلت بيرون مى‌آورد.

در آستانه مرگ عبداللّه بن مسعود، عثمان به عيادتش رفت و از او پرسيد: از چه ناراحتى و چه آرزويى دارى؟ گفت: از گناهانم ناراحتم و اميد به رحمت پروردگار دارم. پرسيد: آيا چيزى مى‌خواهى به تو عطا كنم؟ گفت: نه، آن روز كه نياز داشتم محرومم كردى، الآن كه از دنيا مى‌روم چه نيازى دارم. عثمان گفت:

پس اجازه بده چيزى به تو عطا كنم تا براى دخترانت به ارث بماند.

او گفت: آنها هم نيازى ندارند. زيرا به دخترانم چيزى آموخته‌ام كه هرگز نيازمند نمى‌شوند. به آنان سفارش كرده‌ام سوره واقعه بخوانند كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم هر كس هر شب آن سوره را تلاوت كند، فقر و بدبختى به او نمى‌رسد. «1»

«1». تفسير مجمع البيان.

جلد 9 - صفحه 416


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان.

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2»

آن گاه كه آن واقعه (عظيم قيامت) روى دهد. كه در واقع شدن آن دروغى نيست (و سزا نيست كسى آن را دروغ شمارد).

خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3» إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا «4»

(آن واقعه) پايين آورنده و بالا برنده است (نظام خلقت را زير و رو مى‌كند و نااهلان را پايين و خوبان را بالا مى‌برد). آن گاه كه زمين به سختى لرزانده شود.

وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا «5» فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6»

و كوه‌ها به شدّت متلاشى شوند. پس به حالت غبار پراكنده در آيند.

نکته ها

«خفض» به معناى فرو آوردن و به زير كشيدن و «رفع» به معناى بالابردن و برافراشتن و «رج» به معناى لرزش شديد و تند و از جا كنده شدن است.

«بس» به معناى خرد شدن در اثر فشار شديد است و «هَباءً» به خاك نرم مانند غبار و ذرّات معلّق در هوا مى‌گويند و «منبث» به معناى پراكنده است.

هر كجا وقوع امر و حادثه‌اى قطعى باشد، براى بيان آن مى‌توان از فعل ماضى استفاده كرد. لذا بسيارى از آيات درباره قيامت، با فعل گذشته بيان شده است. «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ»

جلد 9 - صفحه 417

چنانكه با ديدن سيل بزرگى كه به سوى شهر حركت مى‌كند، مى‌توان گفت: سيل شهر را برد، با اين‌كه هنوز سيل به شهر نرسيده است.

جمله‌ «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» يعنى هنگامى كه مردم وقايع پيش از قيامت را ببينند، با تمام وجود آن را باور خواهند كرد. در قرآن، آيات ديگرى نظير اين آيه آمده است، از جمله:

«فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ» «1» زمانى كه عذاب را ديدند، گفتند به خدا ايمان آورديم.

«لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ» «2» تا لحظه ديدن عذاب دردناك، ايمان نمى‌آورند.

«لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً» «3» كفار همواره در شك و ترديد هستند تا آنكه ناگهان قيامت به سراغشان آيد.

امام سجاد عليه السلام فرمودند: به خدا سوگند! واقعه قيامت، دشمنان خدا را به دوزخ فرومى‌آورد، «خافِضَةٌ» و اولياى خدا را به بهشت بالا مى‌برد. «رافِعَةٌ» «4» آرى، عزّت و ذلّت، بلند مرتبگى و پستى واقعى در آن روز معلوم مى‌شود كه بزرگان گفته‌اند: «الفقر و الغنى بعد العرض على الله» «5»، فقر و غناى واقعى پس از آنكه اعمال بر خدا عرضه شود، معلوم گردد.

وضع زمين و كوه‌ها در آستانه قيامت‌

زمينى كه آرامگاه و استراحتگاه بود، «الْأَرْضَ مِهاداً» «6» و براى امرار معاش بر پشت آن راه مى‌رفتيم و تلاش مى‌كرديم، «فَامْشُوا فِي مَناكِبِها» «7» در آن روز ناآرام و بى‌قرار مى‌شود؛ زلزله‌اى بى‌سابقه و بى‌نظير رخ مى‌دهد كه زمين به شدّت مى‌لرزد، به گونه‌اى كه خداوندِ بزرگ، به آن عظيم مى‌گويد. «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‌ءٌ عَظِيمٌ» «8» كوه‌ها با آن همه سنگينى و ريشه‌اى كه در عمق زمين دارند، از جاى كنده و روان شده، «سُيِّرَتِ الْجِبالُ» «9» به شدّت به هم برخورد مى‌كنند، «فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً» «10» تا خرد و متلاشى شده، «بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا» و تبديل به سنگريزه و ذرّات پراكنده مى‌شوند، «هَباءً مُنْبَثًّا» وآن ذرّات در اثر فشار، مانند پشم حلاجى شده ريزريز شوند، «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» «11» و مانند غبارى در هوا پراكنده شوند.

«فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» و اين همان ماجراى آغازين آفرينش است: «وَ هِيَ دُخانٌ» «12»

«1». غافر، 84.

«2». شعراء، 201.

«3». حج، 55.

«4». تفسير نورالثقلين.

«5». غررالحكم.

«6». نبأ، 6.

«7». ملك، 15.

«8». حج، 1.

«9». نبأ، 20.

«10». حاقه، 14.

«11». قارعه، 5.

«12». فصلت، 11.

جلد 9 - صفحه 418

پیام ها

1- در وقوع قيامت و زلزله‌هاى سخت آن ترديدى نيست. «إِذا وَقَعَتِ» ( «اذا» و فعل ماضى در مواردى بكار مى‌رود كه قطعى الوقوع باشد.)

2- قيامت، تنها واقعه‌اى است كه نظير و مانند ندارد. «الْواقِعَةُ»

3- در تبليغ، آنگاه كه در مقام هشدار به امرى مهم هستيم، با حذف همه مقدّمات، به اصل مطلب بپردازيم. «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ» (نظير آياتِ‌ «الْحَاقَّةُ»* «1»، «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» «2»)

4- انكار قيامت، فقط در دنيا و در شرايط رفاه و غفلت است، همين كه نشانه‌هاى قيامت آشكار شود، ديگر كسى آن را انكار نمى‌كند. «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»

5- تا فرصت هست، قيامت را باور كنيم كه پس از وقوع، نتيجه‌اى جز شرمسارى ندارد. «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ»

6- قيامت، هنگامه‌ى فروپاشى پندارها و تجلّى حقايق است. (شكست و سقوط عدّه‌اى و پيروزى و صعود عدّه‌اى ديگر) «خافِضَةٌ رافِعَةٌ»

7- زلزله قيامت بسيار سخت و بزرگ است. «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا»

8- در آستانه قيامت، وقوع زلزله‌ها و رانش‌هاى زمين و كوهها حتمى است. إِذا وَقَعَتِ‌ ... رُجَّتِ الْأَرْضُ‌ ... بُسَّتِ الْجِبالُ‌ ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3»

بعد از آن براى تقرير عظمت و شدت آن روز فرمايد:

خافِضَةٌ رافِعَةٌ: قيامت پست سازنده و فرو برنده است جماعتى را كه در دنيا مرتفع بوده باشند به نظر اهل دنيا، بلند گرداننده و بردارنده است جمعى را كه در اين عالم پست و خوار باشند به نظر اهل دنيا.

تنبيه: بيان آثار وقوع قيامت است كه در آن روز اهل شقاوت و نفاق، پست و خوار باشند، و اهل سعادت و وفاق، رفيع و عزيز شوند.

در خصال- ابن بابويه از حضرت سجاد عليه السّلام: اذا وقعت الواقعة يعنى القيمة [لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ] خافضة خفضت و اللّه باعداء اللّه الى النّار، رافعة رفعت و اللّه اولياء اللّه الى الجنّة «2»: زمانى كه واقع شود قيامتى كه محقق الوقوع است، پست كننده است، سوگند به خدا پست نمايد دشمنان خدا را به سوى آتش‌

«1» سوره اعراف آيه 29.

«2» نور الثقلين ج 5 ص 204 ح 10 از كتاب خصال.

جلد 12 - صفحه 446

جهنم، بلند مرتبه كننده باشد، بلند نمايد به خدا قسم دوستان خدا را بسوى بهشت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2» خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3» إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا «4»

وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا «5» فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6» وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً «7» فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «8» وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ «9»

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ «10» أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «11» فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «12» ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ «13» وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ «14»

عَلى‌ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ «15» مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ «16»

ترجمه‌

وقتى واقع شود واقعه قيامت‌

كه نيست در وقوعش هيچ دروغ و خلافى‌

آن پست گرداننده است و بلند گرداننده‌

وقتى كه حركت داده شود زمين حركت دادنى سخت‌

و خورد و نرم كرده شوند كوهها نرم شدنى‌

پس بگردند غبارى پراكنده‌

و باشيد شما دسته‌هاى سه‌گانه‌

پس ياران جانب راست چيست حال ياران جانب راست‌

و ياران جانب چپ چيست حال ياران جانب چپ‌

و پيشى گرفتگان بايمان كه پيشى‌گيرندگان ببهشتند

آن گروه مقرّبان درگاه خدا

در باغهاى پر نعمتند

گروهى از پيشينيان‌

و كمى از امّت آخر الزّمان‌

قرار دارند بر تختهائى زربفت مكلّل بجواهر

تكيه‌زنندگانند بر آنها روى بروى يكديگر.

تفسير

يكى از اسماء قيامت واقعه است و بآن ناميده شده براى تحقّق وقوع آن و شدّت اهوالش و آن صدق و حق و واقع است نيست راجع بوقوعش و براى آمدنش در خارج دروغ و خلاف واقعى چون هر كه از آن خبر داده پيغمبر يا امام يا يكى از نوّاب ايشان يا مردم عادى همه راست گفته‌اند و در صافى كاذبه را بنفس كاذبه تفسير فرموده و بعضى از مفسّرين هم گفته‌اند مراد آنستكه وقتى قيامت ظاهر شود ديگر كسى منكر آن نميشود و تكذيب نميكند اخبار از آنرا چنانچه فعلا بعضى ميكنند ولى ظاهرا كاذبه مانند عاقبة و عافية مصدر است و بمعناى مكذّب نيآمده مگر آنكه گفته شود آنروز ديگر دروغ گوئى نيست كه تكذيب كند قيامت را و

جلد 5 صفحه 126

اين خالى از تكلّف نيست و بهتر همانست كه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه قيامت حق است يعنى دروغ نيست و در هر حال آنروز دشمنان خدا ذليل و بجهنم ميروند و دوستان خدا عزيز و ببهشت ميروند چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در خصال از امام سجاد عليه السّلام بآن تصريح و تسجيل شده و حاصل كلام آنستكه وقتى قيامت برپا شود كه مسلّما خواهد شد بعضى از مقام خود تنزّل و بعضى ترقى مينمايند و آن وقتى است كه زمين حركت داده شود حركت شديدى و قمّى ره نقل فرموده كه كوفته شود بعضى از آن بر بعضى و ريز ريز و نرم شود كوهها مانند آرد نرم و نيز نقل فرموده كنده شود كوهها كنده شدنى پس غبارى شود پراكنده در آسمان و هباء ذراتى است كه ديده ميشود وقتى از روزنه داخل ميشود با شعاع آفتاب خلاصه آنكه در آن روز اوضاع زمين دگرگون و اجزاء آن متفرّق و نابود خواهد شد و مردم در محشر حاضر ميگردند و آنها منقسم بسه قسم ميشوند يكدسته اصحاب يمين خوانده شده و ظاهرا آنها مردم پاك طينتى هستند كه داراى عقائد حقّه و اعمال صالحه‌اند و خير آنها بر شرّشان غالب است و مشمول رحمت و مغفرت الهى ميگردند و نامه اعمالشان بدست راستشان داده ميشود و يكدسته اصحاب شمالند و آنها مردم بد فطرتى هستند كه شرشان بر خيرشان غالب است اعمّ از كافر و منافق و مجرم كه بايد بجهنّم بروند و نامه اعمالشان بدست چپشان داده ميشود و يكدسته كسانى هستند كه سبقت گرفتند از سايرين بعلم و عمل و بايد سبقت گيرند از غير خودشان ببهشت و اينها اگر چه در واقع جزء دسته اوّلند كه سعداء هستند ولى براى رفعت مقام علم و سبقت در عمل پيشرو قافله جنّتند و اينجا خداوند آنها را از عوام اهل ايمان و عمل صالح مجزّى فرموده و بعنوان مقرّبون معرّفى و معنون نموده است و غير سعدا اشقيا ميباشند و لذا در سوره هود مردم منقسم بدو قسم شده‌اند سعيد و شقى و ظاهرا ميمنه بمعناى يمن و سعادت و مشئمه بمعناى شومى و شقاوت است ولى چون عرب بدست راست فال نيك ميزند و بدست چپ فال بد ميمنه و مشئمه بمعناى دست راست و چپ استعمال شده و ميشود و اينجا محتمل است هر دو معنى مراد باشد و سؤال بكلمه ما براى اظهار تعجّب از خوبى و بدى حال آن دو دسته است و البته معلوم است‌

جلد 5 صفحه 127

كه در سابقين هم اسبق وجود دارد و لذا در روايات معتبره سابقون بانبيا و ائمه و امير المؤمنين و شيعيان او و اصحاب يمين باهل ايمان و از آنها بآنان كه گناهى دارند و در موقف حساب حاضر ميشوند باختلاف اخبار و آثار تفسير شده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سابقون چهار نفرند فرزند آدم عليه السّلام كه كشته شد و سابق امّت موسى عليه السّلام كه مؤمن آل فرعون است و سابق امّت عيسى كه حبيب نجّار است و سابق امّت محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه على بن ابى طالب است و ظاهرا در اين روايات بيان افراد جليّه و خفيّه شده و مفسرين هم باختلاف در اين مقام اظهار نظر نموده‌اند و تحقيق همانست كه بيان شد و البتّه مقرّبان درگاه الهى در اعلى درجات بهشتهاى پرنعمت جاى دارند و چون قسمت مهمّ ايندسته را انبياء عظام و اوصياء كرام آنها تشكيل ميدهند خداوند فرموده گروهى از پيشينيان و كمى از امّت پيغمبر آخر- الزمان و ايشان بر تختهائى كه با طلا تافته و بافته و بجواهر ترصيع يافته قرار و آرام دارند چنانچه مفسرين فرموده‌اند و بنظر حقير محتمل است موضونه بمعناى مرتّبه باشد يعنى بنظم و ترتيب معيّنى چيده شده بر حسب مراتب و مقامات صاحبان آنها و مؤيّد اين معنى آنست كه فرموده تكيه‌زنندگانند بر آنها رو برويهم كه يكديگر را ببينند و از ملاقات و صحبت و انس با هم بهره‌مند گردند چون معلوم ميشود كه طورى چيده شده كه رو بروى هم باشند نه پشت بهم-

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3»

‌هم‌ خوار و خفيف‌ مي‌كند ‌هم‌ عزّت‌ و رفعت‌ مي‌دهد يك‌ دسته‌ ‌را‌ جهنّم‌ مي‌برد و يك‌ دسته‌ ‌را‌ بهشت‌ چنانچه‌ مي‌فرمايد وَ تُنذِرَ يَوم‌َ الجَمع‌ِ لا رَيب‌َ فِيه‌ِ فَرِيق‌ٌ فِي‌ الجَنَّةِ وَ فَرِيق‌ٌ فِي‌ السَّعِيرِ شوري‌ آيه 5 ‌در‌ بعض‌ اخبار دارد ‌از‌ حضرت‌ سجاد (ع‌) فرمود:

(و اللّه‌ ‌ما الدنيا و الاخرة الا ككفتي‌ الميزان‌ ايّهما رجح‌ ذهب‌ الاخر).

خافِضَةٌ اعداء اللّه‌.

رافِعَةٌ اولياء اللّه‌ چنانچه‌ گفتند

(حلاوة الدنيا مرارة الاخرة و مرارة الدنيا حلاوة الاخرة)

و مراد ‌از‌ اعداء اللّه‌ اعداء دين‌، اعداء پيغمبر، اعداء ائمّه طاهرين‌ چنانچه‌ دارد:

(‌من‌ عاداكم‌ فقد عاد اللّه‌)

و ‌از‌ اولياء اللّه‌ اهل‌ ولايت‌ ‌که‌ دارد

(‌من‌ والاكم‌ فقد وال‌ اللّه‌).

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 3)- به هر حال رستاخیز نه تنها با دگرگونی کائنات توأم است بلکه انسانها هم دگرگون می‌شوند همان گونه که در آیه مورد بحث می‌فرماید: گروهی را پائین می‌آورد و گروهی را بالا می‌برد»! (خافِضَةٌ رافِعَةٌ).

مستکبران گردنکش و ظالمان صدرنشین سقوط می‌کنند، و مستضعفان مؤمن و صالح بر اوج قلّه افتخار قرار می‌گیرند، گروهی در قعر جهنم سقوط می‌کنند، و گروه دیگری در اعلا علیین بهشت جای می‌گیرند، و این است خاصیت یک انقلاب بزرگ و گسترده الهی! و لذا در روایتی از امام علی بن الحسین علیه السّلام می‌خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «رستاخیز خافضه است چرا که به خدا سوگند دشمنان خدا را در آتش ساقط می‌کند، و واقعه است چرا که به خدا سوگند اولیاء اللّه را به بهشت بالا می‌برد.»

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع