آیه 37 سوره محمد

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنْ يَسْأَلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَيُخْرِجْ أَضْغَانَكُمْ

مشاهده آیه در سوره


<<36 آیه 37 سوره محمد 38>>
سوره : سوره محمد (47)
جزء : 26
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

اگر از مال شما خدا چیزی به اصرار هم بخواهد باز بخل می‌ورزید و کینه و خبث درونی شما را آشکار می‌سازد.

اگر همه اموال شما را بخواهد و بر شما اصرار ورزد، بخل می کنید و [سبب می شود که] کینه های درونی شما را بیرون بریزد [و آن زمان است که گمراه می شوید.]

اگر [اموال‌] شما را بخواهد و به اصرار از شما طلب كند بخل مى‌ورزيد، و كينه‌هاى شما را برملا مى‌كند.

اگر از شما مالى طلبد و به اصرار هم طلبد، آنگاه بخل مى‌ورزيد و كينه‌هاى نهفته‌تان را آشكار مى‌سازد.

چرا که هر گاه اموال شما را مطالبه کند و حتّی اصرار نماید، بخل می‌ورزید؛ و کینه و خشم شما را آشکار می‌سازد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Should He ask it from you and press you, you will be stingy, and He will expose your spite.

If He should ask you for it and urge you, you will be niggardly, and He will bring forth your malice.

If He should ask it of you and importune you, ye would hoard it, and He would bring to light your (secret) hates.

If He were to ask you for all of them, and press you, ye would covetously withhold, and He would bring out all your ill-feeling.

معانی کلمات آیه

  • يحفكم: احفاء: به زحمت انداختن. تحمل مشقّت.
  • تبخلوا: بخل: خوددارى از احسان.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَ يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ «37»

اگر خداوند همه اموالتان را بخواهد و به آن اصرار ورزد، بخل مى‌ورزيد و (به سبب همين بخل،) كينه‌هاى شما را آشكار مى‌سازد.

نکته ها

«يحفكم» از «احفاء» به معناى اصرار در مطالبه و سؤال است و «أضغان» جمع «ضغن» به‌

«1». دخان، 38.

جلد 9 - صفحه 105

معناى كينه شديد است.

دلبستگى برخى انسان‌ها به مال دنيا به قدرى است كه حتّى اگر خداوند هم از آنان چيزى را مطالبه كند، كينه او را به دل مى‌گيرند.

پیام ها

1- خصلت‌هاى انسان، در برخورد با اوامر و نواهى الهى هويدا مى‌شود.

إِنْ يَسْئَلْكُمُوها ... تَبْخَلُوا

2- دلبستگى شديد به دنيا و بخل ورزيدن، مورد انتقاد و سرزنش است.

إِنْ يَسْئَلْكُمُوها ... تَبْخَلُوا

3- خداوند انسان را به امور حرجى و مشقت آور فرمان نداده است. «فَيُحْفِكُمْ» (قوانين و فرمان‌هاى الهى متناسب با استعداد و توان ذاتى انسان‌هاست، ما نيز قوانين را آنگونه قرار ندهيم كه مردم موضع خصمانه بگيرند.)

4- صفا يا كينه دوستان، به هنگام سخاوت وبخل كشف مى‌شود. «يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَ يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ (37)

إِنْ يَسْئَلْكُمُوها: اگر بخواهد از شما همه مالهاى شما را، فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا: پس مبالغه نمايد در طلب همه آن، بخل مى‌ورزيد و آن را به طيب نفس ندهيد، وَ يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ‌: و ظاهر سازد خدا به آن خواستن كينه‌هاى شما را، يعنى به سبب آن خواستن كراهت و سخط به خدا و رسول پيدا كنيد، يا بخل شما ظاهر گرداند كينه و عداوت و بغض شما را نسبت به خدا و رسول.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ (36) إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَ يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ (37) ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ (38)

ترجمه‌

جز اين نيست كه زندگانى دنيا بازيچه و مشغوليّاتى است و اگر ايمان آوريد و پرهيزكارى كنيد ميدهد بشما مزدهايتانرا و نميخواهد از شما مالهاتان را

اگر بخواهد از شما آنها را پس اصرار كند و بمشقّت اندازد شما را بخل خواهيد ورزيد و بيرون خواهد آورد كينه‌هاى شما را

هان شما مردم آنانيد كه‌

جلد 5 صفحه 16

خوانده ميشويد تا انفاق كنيد در راه خدا پس از شما كسى است كه بخل ميورزد و هر كه بخل ورزد پس جز اين نيست كه بخل ميكند از نفع خودش و خدا بى‌نياز است و شما محتاجانيد و اگر رو گردانيد بجاى شما ميآورد گروهى را كه غير از شمايند پس نباشند مانند شما.

تفسير

چون در آيات سابقه ذكرى از ثمرات اخروى شده بود خداوند در مذمّت دنيا ميفرمايد نيست زندگانى دو روزه دنيا مگر بازى كودكانه و سرگرمى و مشغوليّات بى‌اعتبارى و اگر شما مردم ايمان بياوريد و تقوى را شعار سازيد خداوند اجر اخروى بى‌پايان بشما عنايت ميفرمايد و گفته‌اند تمام اموال شما را طلب نميفرمايد و بنظر حقير در مقابل آن چيزى از اموال شما را طلب نميفرمايد و اگر احيانا طلب فرمايد چيز مهمّى نيست از قبيل عشر و نيم عشر و ربع عشر و امثال اينها و اگر از شما چيز مهمّى طلب كند و اصرار و سخت‌گيرى فرمايد شما اباء و امتناع ميكنيد و كينه‌هاى درونى شما را اين تكليف ظاهر و آشكار ميسازد اينك شما مردم دعوت ميشويد كه انفاق نمائيد براى مصارف جهاد و ساير امور لازمه در راه خدا پس بعضى از شما بخل ميكنند و امتناع مينمايند با آنكه هر كس بخل كند بخل بر خود كرده چون نفع انفاق بخود او ميرسد و او مانع از رسيدن بهره آن بخود شده يا نفس امّاره او موجب بخل شده و خدا احتياج بكسى و مالى ندارد مردم محتاج بخدايند خودشان و تمام اموالشان مال خدا است اينكه خداوند امر بانفاق ميفرمايد براى رسيدن بندگان بفوائد آن باستحقاق است و اگر از اوامر الهيّه سرپيچى كنيد و قبول ولايت مولى را ننمائيد بجاى شما خداوند قومى را بوجود ميآورد كه از فرمان او سرپيچى ننمايند و قبول ولايت موالى خودشان را بنمايند و نباشند مانند شما در تعدّى و عناد و ظلم باهل بيت اطهار و باشند از شيعيان ايشان در مجمع نقل نموده كه جمعى از اصحاب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از آن حضرت پرسيدند اين قوم كه خداوند ذكر فرموده كيانند سلمان در كنار حضرت نشسته بود پيغمبر (ص) دست بر روى ران او زد و فرمود بآن خداوندى كه جان من در دست قدرت او است اين مرد و قوم او ميباشند اگر ايمان بستاره ثريّا بسته باشد مردانى‌

جلد 5 صفحه 17

از فارس خود را بآن ميرسانند و بدست ميآورند و مستفاد از چند روايت معتبر آنستكه مراد از آنقوم بندگان آزاد شده و فرزندان ايشانند كه بهتر از عرب آنزمانند و ظاهرا مراد اسراء از عجم و اولاد آنها باشند كه در كلام حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم از آن بقوم سلمان تعبير شده بود و اللّه اعلم از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه كسيكه بخواهد بشناسد حال ما و حال دشمنان ما را پس بايد بخواند سوره محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را چون مى‌بيند آنرا كه آيه‌اى در باره ما و آيه‌اى در باره آنها است و از آثار قرائت اينسوره آنستكه هرگز شك داخل در قلب خواننده نميشود و متزلزل در دينش نميگردد و مبتلا بفقر و خوف از سلطان نخواهد شد و با ايمان از دنيا ميرود و ملائكه در قبر براى او عبادت ميكنند و ثوابش باو ميرسد و در امان خدا و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.

جلد 5 صفحه 18

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌ يَسئَلكُمُوها فَيُحفِكُم‌ تَبخَلُوا وَ يُخرِج‌ أَضغانَكُم‌ (37)

‌اگر‌ بخواهد ‌از‌ ‌شما‌ مطالبه‌ كند اموال‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌پس‌ علاقه‌ ‌شما‌ بمال‌ موجب‌ بخل‌ ‌شما‌ ميشود و باعث‌ كينه‌ و عداوت‌ و بغض‌ ‌شما‌ ميگردد.

إِن‌ يَسئَلكُمُوها ‌اگر‌ جميع‌ اموال‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌او‌ بشما داده‌ ‌آن‌ ‌هم‌ بنحو عاريت‌ ‌از‌ ملك‌ ‌او‌ بيرون‌ نرفته‌ بخواهد ‌پس‌ بگيرد ‌شما‌ فَيُحفِكُم‌ ‌پس‌ مبالغه‌ كند و تأكيد كند. احفاء استقصاء ‌در‌ سؤال‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ (ع‌) بالاي‌ قبر فاطمه‌ خطاب‌ ‌به‌ پيغمبر (ص‌):

ستنبئك‌ ابنتك‌ النازلة بك‌ فاحفك‌ السؤال‌

» مفاد اينكه‌ فاطمه‌ دردهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌من‌ نگفت‌ ‌که‌ غم‌ و ‌هم‌ ‌من‌ زياد شود بشما خبر مي‌دهد و ‌شما‌ استقصا و اصرار كنيد و بزبان‌ امروزه‌ استنطاق‌ كنيد ‌که‌ منافقين‌ ‌با‌ ‌او‌ چه‌ كردند.

تَبخَلُوا يك‌ زكاة و خمس‌ قرار داده‌ ‌مع‌ ‌ذلک‌ بخل‌ مي‌كنيد بسياري‌ ‌از‌ ‌شما‌ چنانچه‌ مي‌آيد ‌در‌ آيه ‌بعد‌ وَ يُخرِج‌ أَضغانَكُم‌ كينه‌هاي‌ ‌شما‌ ظاهر مي‌شود نسبت‌ ‌به‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و دين‌ ‌يعني‌ كافر و مرتد مي‌شويد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 37)- در این آیه برای نشان دادن میزان دلبستگی غالب مردم به اموال و ثروتهای شخصی می‌افزاید: «هر گاه اموال شما را مطالبه کند، و حتی اصرار ورزد بخل می‌کنید، بلکه (از آن بالاتر) کینه‌ها و خشم شما را آشکار می‌سازد»! (إِنْ یَسْئَلْکُمُوها فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا وَ یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ).

و به این ترتیب با این تازیانه ملامت روح خفته انسانها را بیدار می‌سازد، تا زنجیر اسارت و بردگی اموال را از گردن خویش بردارند و آن چنان شوند که در راه دوست از همه چیز بگذرند، و همه را بر پای او نثار کنند، در عوض ایمان و تقوا و رضا و خشنودی او را بطلبند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص205

منابع