آیه 37 سوره توبه

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 37 توبه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ ۖ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ ۚ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<36 آیه 37 سوره توبه 38>>
سوره : سوره توبه (9)
جزء : 10
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

نسی‌ء (یعنی ماهی را تغییر و تبدیل کردن به ماهی دیگر و حکم ماه حرامی را در هر سه سال، سالی ده روز به ماهی متأخر انداختن که بدعت زمان جاهلیت بود) افزایش در کفر است که کافران را بدان به جهل و گمراهی کشند، سالی ماه حرام را حلال می‌شمرند و سالی دیگر حرام تا بدین وسیله با عده ماههایی که خدا حرام کرده سازگاری و برابری داشته باشند و حرام خدا را حلال گردانند. اعمال زشت آنها در نظرشان زیبا نمود، و خدا هرگز کافران را هدایت نخواهد کرد.

بی تردید به تأخیر انداختن [حرمت ماهی به ماه دیگر] افزایشی در کفر است؛ [و این بدعتی است که سردمداران کفر] کافران را به سبب آن [نسبت به ماه های حرام واقعی] گمراه می کنند، یک سال ماه حرام را حلال می شمارند و در دیگر سال آن را حرام می دانند تا با شماره ماه هایی که خدا حرام کرده هماهنگ و مطابق سازند ولی [در نهایت] آنچه را خدا حرام کرده از پیش خود حلال می کنند؛ زشتی کارهایشان در نظرشان آراسته شده و خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.

جز اين نيست كه جابجا كردن [ماههاى حرام‌]، فزونى در كفر است كه كافران به وسيله آن گمراه مى‌شوند؛ آن را يكسال حلال مى‌شمارند، و يكسال [ديگر]، آن را حرام مى‌دانند، تا با شماره ماههايى كه خدا حرام كرده است موافق سازند، و در نتيجه آنچه را خدا حرام كرده [بر خود] حلال گردانند. زشتى اعمالشان برايشان آراسته شده است، و خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.

به تأخيرافكندن ماه‌هاى حرام، افزونى در كفر است و موجب گمراهى كافران. آنان يك سال آن ماه را حلال مى‌شمردند و يك سال حرام، تا با آن شمار كه خدا حرام كرده است توافق يابند. پس آنچه را كه خدا حرام كرده حلال مى‌شمارند. كردار ناپسندشان در نظرشان آراسته گرديده و خدا كافران را هدايت نمى‌كند.

نسی‌ء [= جا به جا کردن و تأخیر ماه‌های حرام‌]، افزایشی در کفر (مشرکان) است؛ که با آن، کافران گمراه می‌شوند؛ یک سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام می کنند، تا به مقدار ماه‌هایی که خداوند تحریم کرده بشود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکمیل گردد)؛ و به این ترتیب، آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده؛ و خداوند جمعیّت کافران را هدایت نمی‌کند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed nasee is an increase in unfaith, whereby the faithless are led [further] astray. They allow it in one year and forbid it another year, so as to fit in with the number, which Allah has made inviolable, thus permitting what Allah has forbidden. Their evil deeds appear to them as decorous, and Allah does not guide the faithless lot.

Postponing (of the sacred month) is only an addition in unbelief, wherewith those who disbelieve are led astray, violating it one year and keeping it sacred another, that they may agree in the number (of months) that Allah has made sacred, and thus violate what Allah has made sacred; the evil of their doings is made fairseeming to them; and Allah does not guide the unbelieving people.

Postponement (of a sacred month) is only an excess of disbelief whereby those who disbelieve are misled; they allow it one year and forbid it (another) year, that they may make up the number of the months which Allah hath hallowed, so that they allow that which Allah hath forbidden. The evil of their deeds is made fairseeming unto them. Allah guideth not the disbelieving folk.

Verily the transposing (of a prohibited month) is an addition to Unbelief: the Unbelievers are led to wrong thereby: for they make it lawful one year, and forbidden another year, in order to adjust the number of months forbidden by Allah and make such forbidden ones lawful. The evil of their course seems pleasing to them. But Allah guideth not those who reject Faith.

معانی کلمات آیه

نسى‏ء: نسأ: تأخير انداختن. «نسأ الشي‏ء نسئا: اخره». نسى‏ء نيز مصدر است، به معنى تأخير انداختن.

يواطئوا: وطؤ: زير پا گذاشتن. قدم نهادن. مواطاة: توافق و برابرى. «ليواطئوا»: تا برابر كنند.[۱]

نزول

ابومالک گوید: کفار سال را سیزده ماه به حساب مى آوردند و ماه محرم را صفر قرار می‌دادند و آن را که از ماه‌هاى حرام بوده، حلال نموده و کارهائى که نمى باید در ماه‌هاى حرام انجام بدهند، می‌دادند سپس خداوند این آیه را نازل فرمود.[۲]

سبب نزول این آیه چنین بود که مردى از طائفه کنانه که در موسم شرکت کرده بود، مى گفت: من خون عده اى از طائفه مورد نظر خود را در ماه حرام، حلال مى گردانم و حرمت آن را به تأخیر انداخته و در ماه صفر آن را حرام خواهم شمرد و در سال دیگر حرمت ماه صفر را تبدیل نموده و در ماه محرم حرام مى گردانم و صفر را حلال خواهم شمرد سپس این آیة نازل گردید.[۳]

شیخ بزرگوار موضوع تبدیل و تأخیر ماه‌هاى حرام را بدون ذکر شأن و نزول در تفسیر خود ذکر نموده و چنین افزوده که کفار یک سال، صفر را از محرم جلوتر محسوب می‌داشتند و در یک سال آن را به عقب مى انداختند.[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّمَا النَّسِي‌ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ «37»

همانا تأخير (و تغيير ماههاى حرام به ماههاى ديگر،) سبب افزايش در كفر است، كه به وسيله آن كافران گمراه مى‌شوند. (آنها) يك سال (جنگ در ماههاى حرام) را (به سليقه و تمايل و مصلحت‌انديشى،) حلال مى‌دانند و يك سال آن را حرام، تا با تعداد ماههايى كه خداوند حرام ساخته، مطابق آيد. از اين رو آنچه را خدا حرام كرده حلال مى‌كنند. كارهاى ناپسند آنها، در نظرشان زيبا جلوه يافته است و خداوندكافران را هدايت نمى‌كند.

نکته ها

«نَسيى‌ء» و «نِسيه» از يك ريشه است. نسيه كردن، يعنى گرفتن جنس و پرداخت پول را به تأخير انداختن، و جابه‌جا كردن روزهايى را كه جنگ در آن حرام است، نسيى‌ء گفته‌اند.

كافران گاهى روشنفكر شده، در قانون الهى دست مى‌بردند و در گرماگرم جنگ، چون به ماههاى حرام برمى‌خوردند، براى آنكه جنگ را متوقّف نكنند مى‌گفتند: ادامه مى‌دهيم و به جاى اين ماه، در ماه ديگرى آتش بس اعلام مى‌كنيم. «1»

پیام ها

1- به مقدّسات احترام بگذاريم. دخل و تصرّف و بازى كردن با قانون الهى، كفر است. «إِنَّمَا النَّسِي‌ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ» چهار ماه تعطيلى مطرح نيست، بلكه نافرمانى در آنچه خدا فرموده مهم است.

2- كفر داراى درجات و مراحلى است. «زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ»

3- يكى از عوامل گمراهى كفّار، جابه‌جايى ماههاى حرام بوده است. «يُضَلُّ بِهِ‌ الَّذِينَ كَفَرُوا»


«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 3 - صفحه 420

4- يكى از عوامل انحراف مردم، تفسير و تحليل‌هاى غلط، براى دست بردن در احكام و قوانين الهى است. يُحِلُّونَهُ عاماً ...

5- اعراب جاهلى با اينكه ماهها را جابجا مى‌كردند، ولى به مقدار زمان آن معتقد بودند. «لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ»

6- آنكه كار خود را بد بداند، شايد هدايت شود، امّا آنكه زشت‌كارى‌هاى خود را زيبا مى‌بيند، هدايت او دشوار است. زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي‌ ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّمَا النَّسِي‌ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (37)

چون حق تعالى ذكر سنه و شهور را فرمود، در عقب آن بيان تغيير و تبديل آن را فرمايد:

إِنَّمَا النَّسِي‌ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ: اين است و جز اين نيست كه تأخير حرمت شهرى به شهر ديگر، زيادتى در كفر است. و نزد بعضى مراد از نسى‌ء زيادتى در عده شهور باشد، لكن اكثر مفسرين بر اولند كه تأخير اشهر حرم باشد از ترتيب مقرره الهى، يعنى سه ماه متوالى و يك ماه منفرد.

تبصره- سبب اقدام به نسى‌ء اين بود كه عرب از زمان حضرت ابراهيم عليه السّلام و اسماعيل عليه السّلام اين چهار ماه را حرام مى‌دانستند، چون اهل غارت و حرب بودند، بر آنها مشقت داشت كه سه ماه متوالى غارت ننمايند، لذا تأخير انداختند تحريم محرم را به صفر، پس حرام دانستند قتال در صفر، و حلال كردند محرم را. مدتى كه بر اين طريق گذشت، حرمت محرم به كلى زائل شد، و در آن ماه به غارت مشغول بودند. مجاهد نقل نموده كه: مشركين حج مى‌نمودند به هر ماهى دو سال، يعنى دو سال در ذيحجه، دو سال در محرم، دو سال در صفر تا آخر سنه سال حجة الوداع حج آنها در ذى الحجه واقع شد.

حضرت خطبه‌اى انشاء فرمود: روزگار بگرديد مانند روزى كه خداى تعالى خلق‌

ج5، ص 87

آسمان و زمين فرمود. سال دوازده ماه، چهار ماه آن حرام، سه متوالى ذيقعده ذيحجه و محرم و يكى منفرد رجب. مراد آنكه اشهر حرم بجاى خود افتاد.

فخر رازى گويد: چون قوم ديدند كه اگر حساب خود را بر سنه قمرى مرتب كنند حج گاهى در زمستان و زمانى در تابستان واقع و سفر بر آنها شاق و بعلاوه حرمان از تجارات و مرابحات حاصل آيد، زيرا سائر مردم اياب و ذهاب نمى‌كردند مگر در مواقع مناسب به حال خود؛ لذا چون سنه قمرى مخل به مصالح دنياى آنها بود، تبديل نمودند به سال شمسى و به سبب تفاوت بين سال قمرى و شمسى (32 روز و 15 ساعت) محتاج به كبيسه، و بدين واسطه دو چيز حاصل شد: اول زيادتى عدد شهور كه بعضى سنوات را سيزده ماه قرار دهند. دوم: تأخير حرمت شهرى به شهر ديگر، زيرا حجى كه به حكم الهى در سنه قمرى و در ماه ذى الحجه مقرر شده، تأخير افتد، يعنى بنابر جريان ماه شمسى در بعضى سنوات در ذى الحجه و بعد در محرم و بعد در صفر و هكذا تا دوره سال كه مدتى بگذرد تا منطبق شود حج در ماه شمسى بر ذى الحجه، و خلاف حكم سبحانى لازم آيد، فلهذا خداى تعالى مذمت آنها نمود و اين قسمت را سبب زيادتى كفر ايشان قرار داد، زيرا به تابعين خود مى‌گفتند حج در شمسيه واجب، و در قمريه غير واجب، عالما و عامدا منكر حكم الهى و متمرد از طاعت سبحانى شده و به اجماع مسلمين موجب كفر خواهد بود.

يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا: گمراه شدند به سبب اين نسى‌ء آن كسانى كه كافرند، يعنى رؤسا بدين جهت ضال و گمراه باشند و يا گمراه نمايند بواسطه نسى‌ء و تأخير اشهر حرم، غير خود را تابعين ايشان و آخذين به اقوالشان كه اين متابعت و پيروى باعث كفر آنها گردد. يُحِلُّونَهُ عاماً: تا سالى را حلال دانند كه اشهر حرم باشد. وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً: و حرام گردانند سالى را و گويند شهرى به شهرى. لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ‌: تا مراعات كنند عدد ماههاى حرام را اگر چه در تعيين تغيير و تبديل مى‌كنند. فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ‌: پس حلال مى‌نمايند آنچه را كه حرام فرموده حق تعالى. ابن عباس گويد: حلال نكردند شهر حرامى را مگر آنكه حرام نمودند بجاى آن شهر حلالى را و حرام نكردند شهر حلالى را

ج5، ص 88

مگر آنكه حلال نمودند بجاى آن شهر حرامى را به جهت تطابق عدد اشهر حرم مطابق امر الهى و مراد مواطات اين است.

زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ‌: زينت داده شد براى آنها بدى اعمالشان. نزد بعضى مزيّن شيطان، و نزد برخى رؤساى يهود، و نزد جماعتى هواى نفس كه مستحسن شمردند اين تبديل اشهر حرم را به هواى نفسشان. وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ‌: و خداى تعالى راهنمائى نفرمايد به بهشت كافران را، يا هدايت نفرمايد قوم كفار را بالاجبار، زيرا جبر به ايمان، نقض غرض و منافات با تكليف مى‌باشد؛ يا هدايت نفرمايد گروه كفار را ثانيا، زيرا آنها را به فطرت ايمانى موجود، و اعطاء رسول و حجت باطنى و ظاهرى فرمود، با اين حال، به سوء اختيار معرض از ايمان، و مقبل به كفر شدند. يا هدايت نفرمايد كافران را به سبب عدم قبول آنها اهتداء را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّمَا النَّسِي‌ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (37)

ترجمه‌

جز اين نيست كه تاخير حرمت ماه حرام افزونيست در كفر گمراه كرده ميشوند آنانكه كافر شدند حلال مى‌كنند آنرا يك سال و حرام مى‌كنند آنرا يك سال تا موافق كنند شماره آنچه را حرام كرده است خدا پس حلال مى‌كنند آنچه را حرام كرد خدا زينت داده شد براى آنها بدى كردارشان و خدا هدايت نمى‌كند گروه كافران را.

تفسير

نسى‌ء مصدر است بمعنى تأخير و نسىّ بتشديد يا بدون همزه و نسى بتخفيف يا مانند رمى نيز قرائت شده و بصادقين عليهما السلام نسبت داده‌اند و گفته‌اند حرمت ماههاى حرام از زمان حضرت ابراهيم (ع) در ميان عرب معمول بوده كه در آن چهار ماه جنگ نميكردند تا آنكه مردى از رؤساء بنى كنانه موسوم بجنادة بن عوف در موسم حجّ قيام نمود و گفت بدستور خدايان شما ماه محرم حلال شد و ماه صفر بجاى آن حرام گرديد و سال بعد اعلام نمود كه صفر حلال شد و محرم حرام گرديد و اين تحليل و تحريم چون موافق با ميل مردم بجنگ و متاركه آن بود قبول كردند تا امر منجر بآن شد كه معتقد شدند فقط بايد سالى چهار ماه جنگ متروك باشد و اختيار تعيين آن با مردم است و قمّى ره قريب باين مضمون را در شأن نزول اين آيه نقل نموده است و معلوم است كه تحليل حرام و تحريم حلال كفر است و براى كافر موجب مزيد كفر ميشود و نسى‌ء كه مراد از آن تأخير حرمت ماه محرم است بصفر مصداق هر دو عنوان است بعلاوه موجب مزيد ضلال و اضلال كفار است لذا يضل بفتح ضاد و كسر آن قرائت شده است و نتيجه نسى‌ء و تحليل آن در سالى و تحريم آن در سال بعد براى فقط اكتفا نمودن بموافقت در عدد ماههاى حرام آنستكه حلال ميكنند حرام خدا را با آنكه قبح آن واضح است لذا مخصوص بذكر شده و اين براى آنستكه شيطان بر آنها بطورى مسلّط شده كه عمل قبيح را در نظرشان حسن جلوه داده و چون قابل هدايت نيستند خداوند هم آنها را بحال خودشان واگذار

جلد 2 صفحه 580

ميفرمايد و محتمل است نسى‌ء بمعنى نسيان باشد كه شايع است و چون لازمه رفع حكم فراموشى آنست در اين مقام استعمال شده چنانچه در سوره بقره در ذيل آيه ما ننسخ من آية او ننسها بيان شد و بنابر اين مراد آنستكه رفع حكم ماههاى حرام و تبديل آن موجب مزيد كفر است و اين بنظر حقير ريشه معنى لغوى است كه در مهموز بمعنى تأخير آمده است و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنَّمَا النَّسِي‌ءُ زِيادَةٌ فِي‌ الكُفرِ يُضَل‌ُّ بِه‌ِ الَّذِين‌َ كَفَرُوا يُحِلُّونَه‌ُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَه‌ُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّم‌َ اللّه‌ُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّم‌َ اللّه‌ُ زُيِّن‌َ لَهُم‌ سُوءُ أَعمالِهِم‌ وَ اللّه‌ُ لا يَهدِي‌ القَوم‌َ الكافِرِين‌َ (37)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ تأخير انداختن‌ ماه‌ حرام‌ زيادي‌ ‌در‌ كفر ‌است‌ گمراه‌ شده‌اند باين‌ تأخير انداختن‌ كساني‌ ‌که‌ كافر ‌شده‌ بودند حلال‌ ميكردند ‌در‌ يك‌ سال‌ و حرام‌ ميكردند ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ يك‌ سال‌ ديگر ‌تا‌ اينكه‌ حساب‌ چهار ماه‌ تمام‌ ‌در‌ آيد ‌پس‌ حلال‌ ميكردند آنچه‌ ‌را‌ ‌خدا‌ حرام‌ كرده‌ ‌بود‌ زينت‌ داده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بدي‌ اعمالشان‌ و خداوند هدايت‌ نميفرمايد قومي‌ ‌را‌ ‌که‌ بكفر باقي‌ بودند.

توضيح‌ كلام‌ اينكه‌ حرمت‌ قتال‌ ‌در‌ اشهر حرم‌ ‌از‌ زمان‌ ابراهيم‌ و اسمعيل‌ عليهما ‌السلام‌ ‌در‌ جاهليت‌ باقي‌ ‌بود‌ و نظر ‌به‌ اينكه‌ سه‌ ماه‌ پي‌ ‌در‌ پي‌ جزو اشهر حرم‌ ‌بود‌ و حقد و عداوت‌ و بغض‌ ‌در‌ سينه‌ها جمع‌ ميشد نميتوانستند سه‌ ماه‌ متصل‌ خودداري‌ كنند يك‌ سال‌ محرم‌ ‌را‌ قتال‌ ميكردند و بعوض‌ ‌او‌ صفر ‌را‌ نميكردند و سال‌ ديگر بعكس‌ ميكردند محرم‌ ‌را‌ حرام‌ ميدانستند و صفر ‌را‌ حلال‌ و ‌اينکه‌ موجب‌ ازدياد كفر ‌آنها‌ ميشد لذا ميفرمايد إِنَّمَا النَّسِي‌ءُ زِيادَةٌ فِي‌ الكُفرِ ‌يعني‌ تأخير انداختن‌ حرمت‌ قتال‌ ‌در‌ ماه‌ محرم‌ بماه‌ صفر ‌غير‌ ‌از‌ ازدياد كفر ‌براي‌ ‌آنها‌ نفعي‌ ندارد يضل‌ّ مجهول‌ ‌از‌ باب‌ افعال‌ گمراه‌ شدند ‌به‌ باين‌ نسي‌ء الَّذِين‌َ كَفَرُوا كفار دوره‌ جاهليت‌ يُحِلُّونَه‌ُ عاماً ماه‌ محرم‌ ‌که‌ قتال‌ ‌در‌ شريعت‌ حرام‌ ‌بود‌ اينها حلال‌ كردند و بعوض‌ ‌او‌ وَ يُحَرِّمُونَه‌ُ عاماً صفر ‌را‌ بجاي‌ ‌او‌ گذاردند و بالعكس‌ لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّم‌َ اللّه‌ُ ‌که‌ چهار ماه‌ ‌در‌ سال‌ محفوظ ‌باشد‌.

فَيُحِلُّوا قتال‌ ‌در‌ ماه‌ محرم‌ ‌را‌ ما حَرَّم‌َ اللّه‌ُ ‌که‌ ‌خدا‌ حرام‌ فرموده‌ ‌بود‌ گويا خليفه‌ ثاني‌ ‌از‌ دوره‌ جاهليت‌ اخذ كرده‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌گفت‌ (متعتان‌ كانتا محللتان‌ ‌في‌ عهد ‌رسول‌ اللّه‌ و انا احرمهما و اعاقب‌ عليهما) ‌يعني‌ بالعكس‌ حلال‌

جلد 8 - صفحه 218

‌خدا‌ ‌را‌ حرام‌ كرد، و همچنين‌ بني‌ اميه‌ [لع‌] ‌که‌ ‌در‌ ماه‌ محرم‌ قتال‌ ‌با‌ ابا ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌را‌ حلال‌ دانستند ‌که‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌عليه‌ ‌السلام‌ مرويست‌ فرمود

(ازدلف‌ ‌عليه‌ ثلاثون‌ الف‌ ‌کل‌ يتقرب‌ ‌الي‌ اللّه‌ بدمه‌)

و تعبير جبرئيل‌ ‌براي‌ آدم‌ ‌که‌ ‌گفت‌ (يذبح‌ ذبح‌ الشاة) شايد اشاره‌ بهمين‌ ‌باشد‌.

زُيِّن‌َ لَهُم‌ سُوءُ أَعمالِهِم‌ زينت‌ دهنده‌ ‌ يا ‌ شيطان‌ بوده‌ ‌ يا ‌ هواي‌ نفس‌ ‌ يا ‌ حقد و عناد ‌ يا ‌ ‌هر‌ سه‌ وَ اللّه‌ُ لا يَهدِي‌ القَوم‌َ الكافِرِين‌َ بواسطه‌ قساوت‌ قلب‌ و عناد و عصبيت‌ ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ افتادند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 37)- در این آیه اشاره به یک سنت غلط جاهلی یعنی مسأله «نسی‌ء» (تغییر دادن جای ماههای حرام) کرده، می‌گوید: «تغییر دادن ماههای حرام کفری است که بر کفر آنها افزوده می‌شود» (إِنَّمَا النَّسِی‌ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ).

زیرا علاوه بر شرک و «کفر اعتقادی» با زیر پا گذاشتن این دستور مرتکب کفر عملی هم می‌شدند.

«و با این عمل افراد بی‌ایمان در گمراهی بیشتر قرار می‌گیرند» (یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا).

«آنها در یک سال ماهی را حلال می‌شمرند، و سال دیگر همان ماه را تحریم می‌کنند تا به گمان خود آن را با تعداد ماههایی که خدا تعیین کرده تطبیق دهند» (یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ).

یعنی هرگاه یکی از ماههای حرام را حذف می‌کنند ماه دیگری را به جای آن

ج2، ص203

می‌گذارند تا عدد چهار ماه تکمیل شود! در حالی که با این عمل زشت و مسخره فلسفه تحریم ماههای حرام را بکلی از میان می‌بردند و حکم خدا را بازیچه هوسهای خویش می‌ساختند، و عجب این که از این کار خود بسیار خشنود و راضی هم بودند، زیرا «اعمال زشتشان در نظرشان جلوه کرده بود» (زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ).

و می‌گفتند: فاصله زیاد آتش بس ورزیدگی جنگی را کم می‌کند باید آتشی به پا کرد.

خدا نیز آن مردمی را که شایستگی هدایت ندارند به حال خود رها می‌کند و دست از هدایتشان می‌کشد زیرا: «خداوند گروه کافران را هدایت نمی‌کند» (وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. تفسیر جامع البیان.
  3. تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص411.

منابع