آیه 33 سوره زخرف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَٰنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<32 آیه 33 سوره زخرف 34>>
سوره : سوره زخرف (43)
جزء : 25
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و اگر نه این بود که مردم همه یک نوع و یک امّتند ما (از پستی و بی‌قدری دنیا) برای آنان که کافر به خدا می‌شوند سقف خانه‌هاشان را از نقره خام قرار می‌دادیم و (چندین طبقه که) نردبامهایی (نصب کرده) که بر سقف بالا روند.

و اگر [بهره مندی کفار از انواع نعمت های مادی و تهیدستی مؤمنان، سبب] این نبود که همه مردم [به خاطر ضعف ایمان و ناآگاه بودن به حقایق] بر محور کفر امتی واحد شوند، ما برای خانه های کافران به [خدای] رحمان سقف هایی از نقره قرار می دادیم و نردبان هایی که با آن بر بالای خانه ها برآیند.

و اگر نه آن بود كه [همه‌] مردم [در انكار خدا] امتى واحد گردند، قطعاً براى خانه‌هاى آنان كه به [خداى‌] رحمان كفر مى‌ورزيدند، سقفها و نردبانهايى از نقره كه بر آنها بالا روند قرار مى‌داديم.

و اگر نه آن بود كه همه مردم يك امت مى‌شدند، سقفهاى خانه‌هاى كسانى را كه خداى رحمان را باور ندارند از نقره مى‌كرديم و بر آنها نردبامهايى مى‌نهاديم تا بر آن بالا روند.

اگر (تمکّن کفّار از مواهب مادی) سبب نمی‌شد که همه مردم امت واحد (گمراهی) شوند، ما برای کسانی که به (خداوند) رحمان کافر می‌شدند خانه‌هایی قرار می‌دادیم با سقفهایی از نقره و نردبانهایی که از آن بالا روند،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Were it not [for the danger] that mankind would be one community, We would have made for those who defy the All-beneficent, silver roofs for their houses and [silver] stairways by which they ascend,

And were it not that all people had been a single nation, We would certainly have assigned to those who disbelieve in the Beneficent Allah (to make) of silver the roofs of their houses and the stairs by which they ascend.

And were it not that mankind would have become one community, We might well have appointed, for those who disbelieve in the Beneficent, roofs of silver for their houses and stairs (of silver) whereby to mount,

And were it not that (all) men might become of one (evil) way of life, We would provide, for everyone that blasphemes against (Allah) Most Gracious, silver roofs for their houses and (silver) stair-ways on which to go up,

معانی کلمات آیه

  • معارج: پله‌‏ها. عروج. بالا رفتن. معرج: محلّ عروج مانند نردبان و پله‌‏ها، جمع آن معارج است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ «33»

و اگر نبود كه مردم يكسره و يك دست (كافر) مى‌شدند، براى خانه‌هاى كسانى كه به خداى رحمن كفر مى‌ورزند، سقف‌هايى از نقره قرار مى‌داديم و نيز نردبان‌هايى كه بر آنها بالا روند.

نکته ها

زرق و برق دنيا به قدرى بى‌ارزش است كه خداوند در اين آيه مى‌فرمايد: ما حاضريم دنيا را در حد وفور به كفّار بدهيم ولى چون عقل مردم در چشم آنهاست، اگر به كفّار بدهيم همه به سوى كفر گرايش پيدا مى‌كنند.

نه فقط همسان بودن همه‌ى انسان‌ها در مسائل اقتصادى و معيشتى مورد اراده‌ى خداوند نيست، بلكه در مسائل اعتقادى هم نبايد امور به سمتى برود كه حقّ انتخاب از افراد گرفته و گمان كنيم اگر همه‌ى مردم جهان يك فكر و يك عقيده شوند، به مطلوب رسيده‌ايم.

پیام ها

1- در دادن و پس گرفتن نعمت‌ها بايد ظرفيّت جامعه مراعات بشود. لَوْ لا ...

لَجَعَلْنا ...

2- امّت واحده‌اى ارزش دارد كه بر اساس ايمان باشد نه كفر. «لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً»

3- ثروت، نشانه‌ى عزّت در نزد خداوند نيست. «لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (33)

بعد از آن پستى اين جهان و قلت مقدار آن فرمايد:

وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ‌: و اگر نه كراهت آن بودى كه گشتندى آدميان، أُمَّةً واحِدَةً: يك گروه مجتمع بر ايثار و كفر بر ايمان، و اختيار حب دنيا و حرص آن بر آخرت، لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ‌: هر آينه مى‌گردانيديم براى كسانى كه كافر شوند به خداوند رحمان، لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ: مر خانه‌هاى آنها را سقفها از نقره، وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ‌: و نردبانها كه به آن بالاى خانه‌ها برآيند و خود را ظاهر سازند.

جلد 11 - صفحه 470


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ (31) أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32) وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (33) وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ (34) وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35)

ترجمه‌

و گفتند چرا فرستاده نشد اين قرآن بر مردى از آن دو بلد كه بزرگ باشد

آيا آنها قسمت ميكنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كرديم ميانشان روزى آنها را در زندگانى دنيا و بلند گردانيديم بعضى را بر بعضى درجه‌هائى تا بگيرند بعضيشان بعضى را مستخدم و فرمانبردار و رحمت پروردگارت بهتر است از آنچه جمع ميكنند

و اگر نه آن بود كه ميشدند مردم يك دسته مجتمع بر كفر هر آينه قرار داده بوديم براى هر كه كافر ميشود بخداى بخشنده براى خانه‌هاشان سقفهائى از نقره و نردبانهائى كه با آن آيند بر بام‌

و براى خانه‌هاشان درهائى و تختهائى كه بر آن تكيه كنند

و زينتهائى و نيست تمام اينكه بيان شد مگر بهره زندگانى دنيا و آخرت نزد پروردگار تو است براى پرهيزكاران.

تفسير

كفّار قريش كه براى ارشاد آنها خداوند كتاب حقّ و رسول مبين‌

جلد 4 صفحه 602

فرستاده بود و بيان شد در آيات سابقه كه گفتند قرآن سحر است نسبت به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله هم اعتراض نمودند كه چرا نبايد در مكّه مانند وليد بن مغيره و در طائف عروة بن مسعود پيغمبر باشد كه آن دو نفر متشخّص و ثروتمند و صاحب جاه و جلالند و بايد كسيكه تهى دست از مال دنيا است باين منصب فائز گردد لذا خداوند متعال در جواب اين اشكال فرموده آيا تقسيم رحمت پروردگار و تعيين مقام نبوّت بعهده آنها است و آيا آنها مورد قابل از براى اين منصب را ميتوانند بدست بياورند با آنكه پيغمبر بايد معصوم از گناه و لغزش و اعلم خلق و اكمل ناس باشد و ساير خصوصيّات و اوصافيكه جز خداوند ممكن نيست كسى احاطه بآنها داشته باشد مال و جاه كه چيزى نيست نبوّت شرائط ديگرى لازم دارد كه شما بخاطرتان خطور ننموده همان تقسيم مال و جاه ناقابل را هم ما بعهده آنها واگذار ننموديم خودمان معاش و ثروت و جاه و دولت و علم و مكنت و ساير موجبات رفعت بعضى را بمراتب بر بعضى ميان بندگان قسمت ميكنيم بر حسب قابليّت و صلاح آنها در دنيا و آخرت تا بعضى حاكم و بعضى محكوم و برخى خادم و برخى مخدوم و پاره‌ئى منعم و دسته‌ئى متنعّم باشند و امور دنيا منظّم و مرتّب گردد چه رسد بمقام نبوّت و امامت كه بزرگترين رحمت حقّ است و بهتر و برتر است از دنيا و ما فيها كه آنها در فكر جمع آورى آن براى خودشانند و مال دنيا باين اندازه در نظر ما بى‌قابليّت است كه اگر ملاحظه اين نبود كه تمام مردم كافر شوند بطمع مال ما سقفهاى خانه‌هاى كفّار را از نقره مينموديم بلكه نردبانها و درها و صندليهاى آنها را هم نقره ميكرديم و خانه‌هاشان را بطلا زينت ميداديم و نيست تمام اين تجمّلات مگر بهره زندگانى چند روزه دنيا كه بزودى از دست ميرود ولى نعمتهاى اخروى نزد پروردگار تو براى اهل تقوى و پرهيزكارى محفوظ و باقى و برقرار است و اخبار در باب تقسيم ارزاق عباد بر طبق صلاح و سداد و همچنين ساير موجبات تفوّق و برترى از مال و جاه و جمال و جلال و كمال بر وفق حكمت و مصلحت براى تحصيل لوازم الفت و تكميل جهات وصلت كه هر فاقد جهتى بواجد آن رجوع نموده رفع حاجت خود را نمايد بسيار است از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اگر خداوند اين معامله را با كفّار

جلد 4 صفحه 603

ميفرمود هيچ كس ايمان نميآورد ولى خداوند قرار داد در ميان اهل ايمان اغنيا و فقراء را و همچنين در ميان كفّار فقرا و اغنيا را پس امتحان فرمود آنها را بامر و نهى و صبر و رضا و نيز از آن حضرت نقل شده كه تمام اولاد آدم عليه السّلام اهل ايمانشان فقير و كفّارشان غنى بودند تا حضرت ابراهيم عليه السّلام آمد و عرضه داشت پروردگارا ما را فتنه براى كفار قرار مده پس خدا در هر دو دسته ثروت و حاجت را مقرّر فرمود و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت نموده است كه فرمود اى گروه فقراء پاكيزه كنيد نفوس خودتان را و دل خود را راضى برضاى حق نمائيد خداوند تعالى شما را بفقرتان ثواب ميدهد و اگر نكنيد ثوابى نخواهيد داشت خداوند توفيق رضا و تسليم را بما عنايت فرمايد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو لا أَن‌ يَكُون‌َ النّاس‌ُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلنا لِمَن‌ يَكفُرُ بِالرَّحمن‌ِ لِبُيُوتِهِم‌ سُقُفاً مِن‌ فِضَّةٍ وَ مَعارِج‌َ عَلَيها يَظهَرُون‌َ (33) وَ لِبُيُوتِهِم‌ أَبواباً وَ سُرُراً عَلَيها يَتَّكِؤُن‌َ (34) وَ زُخرُفاً وَ إِن‌ كُل‌ُّ ذلِك‌َ لَمّا مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّك‌َ لِلمُتَّقِين‌َ (35)

و ‌اگر‌ نبودند افراد بشر يك‌ اجتماع‌ واحده‌ ‌که‌ محتاج‌ ‌به‌ معاشرت‌ ‌با‌ يكديگر

جلد 16 - صفحه 27

هستند ‌هر‌ آينه‌ قرار مي‌داديم‌ ‌براي‌ كساني‌ ‌که‌ كافر باللّه‌ شدند ‌از‌ ‌براي‌ بيوت‌ ‌آنها‌ سقف‌هاي‌ نقره‌ و طبقات‌ بسياري‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نمايش‌ دهند و ‌از‌ ‌براي‌ بيوت‌ ‌آنها‌ درهايي‌ و تختهايي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تكيه‌ دهند و زينت‌هاي‌ دنيوي‌ و زخارف‌ و نيست‌ تمام‌ اينها مگر متاع‌ حيات‌ دنيا و آخرت‌ نزد پروردگار تو خاص‌ متقين‌ ‌است‌.

انسان‌ تصور نكند ‌که‌ ‌اينکه‌ دولت‌ و مكنت‌ و ثروت‌ و رياست‌ و قوت‌ و قدرت‌ و قهر و غلبه‌ ‌که‌ بسيار علاقه‌ ‌به‌ ‌او‌ دارد و ‌در‌ مقام‌ تحصيلش‌ چه‌ اندازه‌ كوشش‌ مي‌كند ‌براي‌ ‌او‌ خوب‌ ‌است‌ بلكه‌ عين‌ بلا ‌است‌ و باعث‌ ازدياد عذاب‌ مي‌شود و امتحان‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد وَ لا يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ خَيرٌ لِأَنفُسِهِم‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ‌-‌ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 172‌-‌ وَ لَو لا أَن‌ يَكُون‌َ النّاس‌ُ أُمَّةً واحِدَةً امّة اينجا ‌به‌ معني‌ جماعت‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌اگر‌ مؤمنين‌ هيچگونه‌ تماسي‌ ‌با‌ كفار نداشتند و ‌از‌ حال‌ يكديگر خبر نداشتند.

لَجَعَلنا لِمَن‌ يَكفُرُ بِالرَّحمن‌ِ ‌که‌ شامل‌ تمام‌ مشركين‌ و كفار و اهل‌ ضلالت‌ مي‌شود.

لِبُيُوتِهِم‌ سُقُفاً مِن‌ فِضَّةٍ و اينكه‌ چنين‌ نكرديم‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ مسلط ‌بر‌ مؤمنين‌ نشوند و باعث‌ هم‌ّ ‌آنها‌ نگردد.

وَ مَعارِج‌َ عَلَيها يَظهَرُون‌َ معارج‌ طبقات‌ بالا ‌را‌ گويند ‌که‌ فعلا مرسوم‌ ‌شده‌ ده‌ طبقه‌ ‌به‌ بالا ساختمان‌ مي‌كنند ولي‌ بجاي‌ آجر و سمنت‌ خداوند ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ طلا و نقره‌ و جواهرات‌ جعل‌ مي‌فرمود.

وَ لِبُيُوتِهِم‌ أَبواباً وَ سُرُراً عَلَيها يَتَّكِؤُن‌َ منازل‌ ‌آنها‌ تو ‌در‌ تو ‌که‌ تمام‌ ‌به‌ يك‌ ديگر راه‌ داشته‌ ‌باشد‌ و سرر ‌که‌ امروز معمول‌ ‌است‌ صندلي‌ اطراف‌ بيوت‌ و پيشدستي‌ها ‌در‌ مقابل‌ ‌که‌ روي‌ زمين‌ ننشينند و تكيه‌ دهند.

وَ زُخرُفاً زخارف‌ دنيا ‌از‌ ظروف‌ و كارد و چنگال‌ و فرش‌ و يخچال‌ و وسائل‌ طبخ‌ و وسائل‌ تلطيف‌ هوا و بخاري‌ و غيره‌ اينها ‌که‌ امروز معمول‌ ‌است‌ و بالاخص‌ دولت‌ و مكنت‌ و ثروت‌ و مراكز تفريح‌ و باغات‌ و مزارع‌ و وسائل‌ و امثال‌ اينها و نمونه اينها ‌را‌ خداوند ‌به‌ تفاوت‌ مراتب‌ ‌در‌ مؤمنين‌ قرار داده‌ و ‌لو‌ بدرجات‌ ‌آنها‌ نمي‌رسد ولي‌ زياد ‌هم‌ تفاوت‌ ندارد لكن‌ تمام‌ اينها نيست‌ مگر متاع‌ دنيوي‌.

جلد 16 - صفحه 28

وَ إِن‌ كُل‌ُّ ذلِك‌َ لَمّا مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا و هزار عيب‌ دارد ‌که‌ فاني‌ مي‌شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ همه‌ زحمات‌ و خون‌ دلها مي‌گذارد و مي‌رود بعلاوه‌ شدت‌ علاقه‌ ‌به‌ ‌آنها‌ ‌که‌ فرمود

«حب‌ الدنيا رأس‌ ‌کل‌ خطيئة»

و غفلت‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و دين‌ و تزاحمات‌ و هزار گونه‌ بلاهاي‌ ديگر ‌که‌ بالحس‌ و الوجدان‌ مشاهده‌ مي‌كنيم‌.

وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّك‌َ لِلمُتَّقِين‌َ بتفاوت‌ مراتب‌ تقوي‌ ‌که‌ اولين‌ مرتبه تقوي‌ تقواي‌ ‌از‌ عقايد فاسده‌ و مذاهب‌ باطله‌ ‌از‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ و بدعت‌ و انكار ضروري‌ و نصب‌ عداوت‌ ‌با‌ اولياء حق‌ و بالجملة آنچه‌ موجب‌ زوال‌ ايمان‌ مي‌شود و ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ تقواي‌ ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌ و كبار ‌از‌ معاصي‌ ‌تا‌ برسد بمقام‌ عصمت‌ و بالاتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌از‌ مباحات‌ زائد ‌بر‌ مقدار ضرورت‌ ‌که‌ تعبير ‌به‌ زهد مي‌كنند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 33)- قصرهای با شکوه با سقفهای نقره‌ای! (ارزشهای دروغین) قرآن همچنان بحث پیرامون نظام ارزشی اسلام و عدم معیار بودن مال و ثروت و مقامات مادی را ادامه می‌دهد.

نخست می‌فرماید: «اگر (تمکّن کفّار از مواهب مادی) سبب نمی‌شد که همه مردم امت واحد (گمراهی) شوند ما برای کسانی که به (خداوند) رحمن کافر می‌شدند خانه‌هایی قرار می‌دادیم با سقفهایی از نقره و نردبانهایی که از آن بالا روند» (وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص23

منابع