آیه 27 سوره حج

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 27 حج)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ

مشاهده آیه در سوره


<<26 آیه 27 سوره حج 28>>
سوره : سوره حج (22)
جزء : 17
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و در میان مردم به (اداء مناسک) حج اعلام کن تا خلق پیاده و سواره بر شتران لاغر اندام تیزرو از هر راه دور به سوی تو جمع آیند.

و در میان مردم برای حج بانگ زن تا پیاده و سوار بر هر شتر باریک اندام [چابک و چالاک] که از هر راه دور می آیند، به سوی تو آیند.

و در ميان مردم براى [اداى‌] حج بانگ برآور تا [زايران‌] پياده و [سوار] بر هر شتر لاغرى -كه از هر راه دورى مى‌آيند- به سوى تو روى آورند،

و مردم را به حج فرا خوان تا پياده يا سوار بر شتران تكيده از راه‌هاى دور نزد تو بيايند.

و مردم را دعوت عمومی به حج کن؛ تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری بسوی تو بیایند...

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And proclaim the Hajj to all the people: they will come to you on foot and on lean camels, coming from distant places,

And proclaim among men the Pilgrimage: they will come to you on foot and on every lean camel, coming from every remote path,

And proclaim unto mankind the pilgrimage. They will come unto thee on foot and on every lean camel; they will come from every deep ravine,

"And proclaim the Pilgrimage among men: they will come to thee on foot and (mounted) on every kind of camel, lean on account of journeys through deep and distant mountain highways;

معانی کلمات آیه

  • اذن: فعل امر است به معنى «اعلام كن» اذان به معنى اعلام است.
  • رجال: آن در آيه جمع راجل است به معنى پياده.
  • ضامر: مركب لاغر كه راه رفتن او را لاغر كرده است، عبارت طبرسى چنين است: «الضامر: المهزول الذى اضمره السير» راغب گويد اسب كم گوشت كه در اثر كار، كم گوشت شده است.
  • فج: راه وسيع. راغب گويد: فجّ شكافى است ميان دو كوه و در راه وسيع بكار رود جمع آن فجاج است.
  • عميق: عمق: گودى. «بئر عميق» چاهى است كه ژرف و عميق باشد به معنى دور نيز آيد كه مراد از آن همانست.[۱]

نزول

مجاهد گوید: در اوقات حج مسلمین سوار نمی‌شدند سپس این آیه نازل گردید و دستور داده شد که مسلمانان در اوقات سفر حج با خود زاد و توشه برگیرند و نیز به آنان اجازه داده شد که سوار شوند و به تجارت نیز بپردازند.[۲]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى‌ كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ «27»

و در ميان مردم بانگ حج برآور تاآنان، پياده و سوار بر مركب‌هاى چابك از هر راه دورى به سراغ تو بيايند.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «ضامِرٍ» به معناى حيوانى است كه پيه بدنش آب شده و گوشت‌هايش به ماهيچه تبديل شده و چابك است، مانند حيوانى كه بدن سازى شده و براى مسابقات آماده است.

جلد 6 - صفحه 34

حضرت على عليه السلام در خطبه‌ى 28 نهج‌البلاغه مى‌فرمايد: «اليوم المضمار و غدا السباق» يعنى امروز خود را چابك كنيد تا در قيامت بتوانيد سبقت بگيريد.

در روايات مى‌خوانيم: حضرت ابراهيم عليه السلام گفت: خداوندا! صداى من به گوش كسى نمى‌رسد. خداوند فرمود: تو فرياد بزن، من به مردم ابلاغ مى‌كنم.

اوّلين وظيفه‌ى زائران كعبه، پوشيدن لباس احرام و گفتن «لبيك اللهم لبيك» است، امام صادق عليه السلام فرمود: اين جملات پاسخ دعوت ابراهيم است. «1»

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز در مدينه در سال دهم دستور داد كه مؤذّنان با بلندترين صدا مردم را براى حج همراه پيامبر دعوت كنند. «2»

پیام ها

1- فرياد امروز اولياى خدا، در آيندگان اثر خواهد كرد. «أَذِّنْ‌- يَأْتُوكَ»

2- انبيا از پيشگامان امر به معروف بوده‌اند. «وَ أَذِّنْ»

3- حج رفتن، به محضر اولياى خدا رسيدن است. «يَأْتُوكَ» (نفرمود: «يأتوه» آرى، در مراسم حج محور رهبر الهى است)

4- خداوند از غيب و آينده‌ى تاريخ خبر مى‌دهد. «يَأْتُوكَ‌- يَأْتِينَ»

5- اگر انسان بر انجام كارى مكلّف شد، بايد مقدّمات آن را فراهم كند. وَ عَلى‌ كُلِّ ضامِرٍ ...

6- پياده رفتن به حج برتر از سواره است. ( «رِجالًا» قبل از «كُلِّ ضامِرٍ» آمده است)

7- اگر در انجام كارى، اراده و عشق باشد، امكانات در مرحله‌ى بعد قرار مى‌گيرد.

«رِجالًا وَ عَلى‌ كُلِّ ضامِرٍ»

8- حج، تنها مقصدى است كه هميشه واز همه‌ى مناطق جهان مسافر دارد. «مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»

«1». تفسير نورالثقلين؛ علل الشرايع، ص 416.

«2». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 4، ص 245.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 35

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى‌ كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ «27»

حق تعالى قصه اعلام خليل را به حبيب خود اخبار فرمايد:

وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِ‌: و ندا كن اى ابراهيم در ميان مردمان به دعوت حج و امر به آن، يعنى بخوان ايشان را به طواف خانه و امر نما ايشان را به ادا كردن ساير مناسك آن. يَأْتُوكَ رِجالًا: بيايند به سوى تو در حالتى كه پيادگان باشند، وَ عَلى‌ كُلِّ ضامِرٍ: و در حالتى كه سواران باشند بر هر شتر لاغر شده و نزار گشته به جهت دورى سفر كه به جديت و كوشش تمام، يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ‌: آيند آن شتران از هر راه فراخ كه دور باشد. مراد آنكه مردم را به وجوب حج دعوت كن كه سواره و پياده خواهند آمد.

سعيد بن جبير نقل نموده كه ابن عباس به پسران خود گفت: اى پسران، حج نمائيد پياده در حالت آمدن و بازگشتن كه من از پيغمبر خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود: براى حاج سواره به هر قدمى كه راحله او بردارد هفتاد حسنه، و هر شخصى كه پياده حج نمايد هفتصد حسنه از حسنات حرم. گفتند:

يا رسول اللّه حسنات حرم چيست؟ فرمود: هر حسنه آن مقابل صد هزار حسنه است در غير آن. «1» در كشف الغمه- نقل نموده كه حضرت امام حسن عليه السّلام پانزده حج گزارد پياده، و ملازمان او اسبان خوش رفتار را با او مى‌كشيدند تا مكه معظمه. «2» و شبهه اى نيست هر قدر مسافت دورتر ثواب آن زيادتر خواهد بود.

قول دوم- آنكه امر به اعلام، متوجه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله‌

«1». مجمع البيان، ج 4 ص 81.

«2». كشف الغمه في معرفة الائمة، ج 1، ص 556، به نقل از كتاب صفة الصفوة.

جلد 9 - صفحه 44

مى‌باشد و در حجة الوداع و در عين المعانى نيز چنين گفته و مصدق اين قول است آنچه از حضرت صادق عليه السّلام مأثور است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله قبل از حجة الوداع ده سال در مدينه اقامت، و در اين مدت به حج نرفت. چون اين آيه نازل شد، منادى خود را فرمود ندا كند ميان مردمان به حج، پس در مدينه خلايق بسيار از اعراب و غيره جمع شدند و حضرت بيست و ششم ذى القعده از مدينه بيرون رفت، چون به مسجد شجره رسيد وقت زوال بود، هم آنجا غسل نموده نيت حج قرآن فرمود، و بعد از اداى ظهرين متوجه مكه شد و مناسك حج را بجا آورد. پس بنابراين قول معنى آنكه: اى پيغمبر ندا و اعلام فرما مردمان را و دعوت نما آنها را به طواف خانه خدا تا سواره و پياده بيايند نزد تو. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ «25» وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ «26» وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى‌ كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ «27» لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى‌ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ «28» ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ «29»

ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما يُتْلى‌ عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (30) حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ (31)

ترجمه‌

- همانا آنانكه كافر شدند و باز ميدارند از راه خدا و مسجد الحرام كه قرار داديم آنرا براى مردم با آنكه يكسان باشد مقيم در آن و وارد از اطراف و كسيكه اراده كند در آن عدول از حقّ را براى ستم نمودن ميچشانيم او را از عذاب دردناك‌

و ياد كن هنگامى را كه تعيين نموديم براى ابراهيم جاى خانه را و گفتيم كه شريك مگردان با من چيزيرا و پاك گردان خانه مرا براى طواف كنندگان و ايستادگان و ركوع كنندگانى كه سجود كنندگانند

و اعلام كن در ميان مردم بحج كه بيايند نزد تو پيادگان و بر هر شتر لاغرى كه آيند از هر راه دورى‌

تا مشاهده نمايند منفعتهائى براى خودشان و ياد نمايند نام خدا را در روزهاى معيّنى بر آنچه روزى كرد آنها را از زبان بستگان شتر و گاو و گوسفند پس بخوريد از آنها و بخورانيد محنت كشيده محتاج را

پس بايد زائل نمايند كثافتشان را و بايد ادا نمايند نذرهاشان را و بايد طواف نمايند خانه آزاد شده را

امر اين است و كسيكه بزرگ بدارد حرمتهاى خدا را پس آن بهتر است از براى او نزد پروردگارش و حلال شد براى شما شتر و گاو و گوسفند مگر آنچه خوانده شود بر شما پس اجتناب كنيد پليد را از جنس بتان و اجتناب كنيد گفتار ناروا

جلد 3 صفحه 600

را

با آنكه مايل باشيد بحقّ براى خدا و شريك قرار ندهيد با او و كسيكه شريك قرار دهد با او پس گويا كه در افتاده از آسمان پس ميربايد او را پرنده يا فرود ميآورد او را باد در جائى دور.

تفسير

- قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره قريش وقتى كه منع نمودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از ورود بمكّه و مراد از عاكف اهل مكّه و مراد از بادى كسانى هستند كه از بلاد ديگر وارد مكّه ميشوند و همه در آن يكسانند كسى حقّ ندارد مانع از نزول و دخول مردم در حرم شود و در نهج البلاغه در نامه‌ئى كه حضرت بعامل خود در مكّه نوشته توصيه فرموده كه از خانه‌هاى مكّه اجاره نگيرند چون خداوند فرموده عاكف و بادى در آن يكسانند و عاكف مقيم است و بادى كسى است كه بحج آمده و اهل آن نيست و اينمعنى در چند روايت ديگر تأكيد شده و تصريح فرموده‌اند كه حجّاج حقّ دارند وارد شوند بر اهل مكّه و آنها نبايد مانع شوند و در صدر اسلام بهمين ملاحظه خانه‌هاى مكّه در نداشته و اوّل كسيكه در گذاشت و مانع از ورود حاجّ شد معاوية بن ابى سفيان لعنة اللّه بود و كلمه سواء برفع نيز قرائت شده و بنابراين جمله خبريّه در مقام انشاء حكم است يعنى عاكف و بادى در آن يكسانند و بنابر قرائت نصب مفعول جعلنا يا حال از ضمير متّصل باو است و خبر انّ كه در صدر آيه است محذوف شده و بقرينه ذيل معذّبون است يعنى آنان كه چنين شدند و چنان كردند و ميكنند معذّبند چون بعدا فرموده و كسيكه اراده عدول از حدّ نمايد در حرم بستم ميچشانيم باو عذاب اليم را براى آنكه بمقتضاى اخبار سابقه مراد از مسجد الحرام حرم است مانند آيه أسرى كه در سوره بنى اسرائيل گذشت و محتمل است مفعول يرد براى افاده تعميم محذوف باشد يعنى و كسيكه اراده كند در حرم امريرا با آنكه متلبّس به الحاد و ظلم باشد معذّب خواهد بود در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل فرموده كه كسيكه عبادت كند در آن غير خداوند عزّ و جلّ را يا فرمانبردارى كند در آن از غير اولياء خدا پس او ملحد است بظلم و بر خداوند تبارك و تعالى لازم است كه بچشاند باو عذاب اليم را و نيز از آنحضرت در تفسير اين آيه نقل شده كه هر ظلمى الحاد است و زدن خادم بدون گناه از اين قبيل است و كمترين مراتب الحاد تكبّر است و در علل از آنحضرت‌

جلد 3 صفحه 601

نقل نموده كه هر ظلمى كه مرد بخود نمايد در مكّه از دزدى يا ستم بغير كم باشد يا زياد من آنرا الحاد ميدانم و براى اين نهى از سكونت در حرم شده و در بعضى از روايات الحاد در اين آيه بانكار حقّ امير المؤمنين عليه السّلام و ظلم بآنحضرت تفسير شده است و معلوم است كه تمام معاصى عدول از حقّ و حدّ و قصد است و نيز ظلم بنفس و ظلم بغير است و در حرم قبحش بيشتر و گناهش زيادتر خواهد بود چه رسد بشرك و انكار ولايت كه كفر واقعى است و خداوند در اينمقام متذكر فرموده پيغمبر خود را بذكر شمّه‌ئى از تشريفات خانه كعبه باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه مرجع قرار داديم و تعيين نموديم براى ابراهيم محلّ خانه كعبه را كه در آن خانه‌ئى بنا كند و گفتيم كه در عمارت بيت و عبادت در آن چيزيرا شريك من قرار مده و پاكيزه و منزّه نماخانه مرا از كلّيه نجاسات و كثافات چنانچه در كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه بعد از تلاوت اين آيه فرمود پس سزاوار است از براى بنده كه داخل مكّه نشود مگر آنكه طاهر باشد و خود را از عرق و ساير كثافات تطهير كرده باشد و ظاهرا مراد از طائفين كسانى باشند كه براى طواف و زيارت بيت آمده‌اند و مراد از قائمين كسانى هستند كه آنجا اقامت و اعتكاف نموده‌اند و مراد از ركّع السّجود نماز گذارانند نه آنكه مراد از قائمين و ركّع السّجود نماز گذاران باشند چنانچه بعضى از مفسّرين گفته‌اند بملاحظه ذكر اركان نماز كه قيام و ركوع و سجود است چون در سوره بقره بجاى قائمين عاكفين ذكر شده بود و آيات بعضى مفسّر بعض ديگر است و ذكر حرف عطف قبل از ركّع و تركش بعد از آن شاهد اراده يك معناى ملازم با ركوع و سجود است كه نماز باشد علاوه بر آنكه ركوع بدون قيام محقق نميشود و ذكر قيام مستقّلا با فصل حرف عطف بين آن و ركّع السّجود مناسب با اراده معناى واحد از هر سه نيست و كلمه سجود ممكن است جمع ساجد باشد چون گفته‌اند اگر مصدر بر وزن فعول باشد جائز است اسم فاعل را بآن وزن جمع بست و بنابراين مرا در كوع كنندگان و سجود كنندگان باشد بحذف حرف عطف ولى بنظر حقير بهتر آنستكه مصدر باشد با حذف حرف جرّ قبل از آن و بنابراين مراد خم شوندگان براى سجود است چون اصل ركوع بمعناى خم شدن است و سجود انسب است كه‌

جلد 3 صفحه 602

كنايه از نماز و مقصود از تطهير بيت باشد خصوصا با انضمام ركوع بآن كه لطف مخصوصى دارد و آن در هر يك مستقلا نيست بلى اگر سجود را جمع ساجد و صفت ركّع قرار دهيم واجد آن لطف هست و احتياج بتقدير هم ندارد و ظاهرا اين وجه بهترين تراكيب متصوّره در كلام ميباشد و پس از اتمام بيت حضرت ابراهيم عليه السّلام مأمور شد كه اعلام نمايد وجوب حج را بتمام مردم دنيا اعمّ از موجودين در بسيط زمين و اصلاب آباء و ارحام امّهات تا روز قيامت و همه شنيدند و بعضى اجابت نمودند و مشرّف شدند بعدد لبّيكى كه گفتند و بعضى اجابت ننمودند و محروم شدند از اين فيض بزرگ چنانچه قمّى ره نقل نموده كه چون حضرت ابراهيم از بناء بيت فارغ شد و خداوند باوامر فرمود كه اعلام نمايد وجوب حج را بمردم عرضه داشت پروردگارا صداى من بتمام خلق نميرسد خداوند فرمود بعهده تو است اعلام و بعهده من است ايصال و آنحضرت بمقام ابراهيم رفت و آنروز مقام متّصل به بيت بود ولى از جاى خود بلند شد بقدرى كه از تمام كوهها بالاتر قرار گرفت پس آنحضرت دو انگشت خود را در گوش گذارد و روى خود را بمشرق و مغرب متوجّه نمود و فرمود ايّها النّاس واجب شد بر شما حج خانه آزاد شده پس اجابت كنيد پروردگارتان را و اجابت نمودند تمام مردميكه در اطراف و اكناف زمين و اصلاب رجال و ارحام نساء بودند بلبّيك آيا نمى‌بينيد كسانيكه ميآيند لبّيك ميگويند از امروز تا روز قيامت هر كس موفّق بحج شود آنروز اجابت دعوت خدا را نموده و در روايات ديگرى كه قريب به اين مضمون در اين باب وارد شده تصريح بتوفيق تشرّف بعدد لبّيك فرموده‌اند و آنكه عدم توفيق مستند بعدم اجابت آنروز است و مقتضاى اين روايات آنستكه مخاطب در اين آيه حضرت ابراهيم باشد كه خداوند براى پيغمبر ما حكايت فرموده و منافات ندارد با روايت كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام كه فرموده پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ده سال در مدينه اقامت داشت و حج نفرمود تا اين آيه نازل شد و آنحضرت اعلام فرمود باهل مدينه و اطراف آن كه جمع شوند و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حج نمايند و مردم مجتمع گشتند و با آنحضرت حج نمودند و آداب آن را تعليم گرفتند چون پيغمبر ما مأمور بتبعيّت از ملّت حضرت ابراهيم جدّ امجد خود بوده خصوصا در مناسك و اعمال حج و نزول اين آيه در آنوقت شاهد بر لزوم‌

جلد 3 صفحه 603

اجراء آن سنّت سنيّه است در هر حال خداوند پس از امر باعلام نتيجه آن را بيان فرموده كه بيايند پيادگان چون رجال جمع راجل بمعناى پياده است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه رجّال بضم و تشديد قرائت فرموده و سواره بر هر شتر لاغرى از زحمت دورى راه كه ميآيند آن شتران از هر راه گشاده دور از اطرافى و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يأتون قرائت فرموده و بنابراين صفت حجّاج است و مربوط بضامر نيست يا جمله مستأنفه است و اشكال لزوم مطابقه صفت با موصوف در افراد و جمع را ندارد تا محتاج بجواب شود كه مراد جنس ضامر است و حكمت اين ايجاب و دعوت بحج آنستكه مشاهده نمايند و واصل شوند مردم بمنافع دينى و دنيوى كه خداوند براى آنها مقدّر فرموده در حج و زيارت خانه كعبه كه بالاتر از همه بيرون آمدن از گناهان است و اجابت دعوت حقّ و تقرّب باو از طريق عبادت و اطاعت با خضوع و خشوع و تحمّل مشقّت سرما و گرما و زحمت مسافرت و بذل مال و جان در راه محبّت جانان و نيل برضوان و ملاقات اخوان و اطلاع بر احوال آنان و كمك بافقرا و ضعفاء آنسامان و تحصيل علم و ادب و تعظيم شعائر دين و مذهب و احياء سنّت ابراهيم و اسماعيل مفخر عجم و عرب و ساير فوائد سياسى كه در اين اجتماع براى عموم مسلمانان ملحوظ شده كه مجال ذكر آنها نيست و همه ميدانند چه قدر مفيد است مسلمين دنيا سالى يكمرتبه يكجا جمع شوند افسوس كه معاندين نگذاشتند مسلمانان اتّفاق كلمه داشته باشند و الا با اين اجتماع ساليانه مسلّما بر عالم حكومت ميكردند و نيز ثمره اين دعوت آنست كه موفق شوند بذكر خداوند و بردن نام او در روزهاى معلومى كه در مكّه و منى بسر ميبرند كه روز عيد قربان و سه روز بعد از آن است در وقت نحر و ذبح حيوانات زبان بسته از شتر و گاو و گوسفند كه خداوند روزى حلال آنها فرموده و بعد از پانزده نماز كه اوّل آنها ظهر روز عيد است و مستحب است بگويند اللّه اكبر اللّه اكبر لا اله الا اللّه و اللّه اكبر و للّه الحمد اللّه اكبر على ما هدانا و الحمد للّه على ما ابلانا و اللّه اكبر على ما رزقنا من بهيمة الانعام در تعقيب هر نماز تا صبح روز سيزدهم و در ساير اوقات آن ايّام از اذكار و او راد وارده چنانچه در جوامع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ايّام معلومات روز قربان و سه روز بعد از آنست و ايّام‌

جلد 3 صفحه 604

معدودات دهه ذى الحجّه است و از امام صادق عليه السّلام بايّام تشريق تفسير شده و در عوالى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد از ذكر تكبيرات بعد از پانزده نماز است كه اوّل آنها ظهر عيد است و در بعضى از اقوال و روايات ايّام معلومات بدهه اوّل ذو الحجّه تفسير شده ولى بر خلاف ظاهر آيه شريفه و صريح روايات ديگر است و معتمد همانستكه ذكر شد و اينكه گفته‌اند دهه اوّل ذو الحجّه را ايّام معلومات خوانده‌اند براى آنكه مردم آن ايّام را مقيّد بودند بدانند چون بايد آخرش حج نمود اگر صحيح باشد نسبت بايّام نحر و ذبح هم ميتوان گفت و ظاهر آيه آنست كه ذكر در وقت نحر و ذبح است لذا بعد از آن فرموده پس بخوريد از آن و بخورانيد در مانده محنت كشيده محتاج فقير را و در كافى از امام صادق عليه السّلام بائس فقير بزمين گيرى كه نتواند از محلّ خود خارج شود تفسير شده و در جاى ديگر بائس را بفقير تفسير فرموده‌اند و ظاهرا مراد بيان مصرف است پس بايد بيرون آيند از احرام بازاله كثافت بدن از تراشيدن سر و گرفتن ناخن و زدن شارب و شستشوى بدن و ازاله موهاى آن و امثال اينها و بهتر آنست كه بيرون آيند از كثافات معنوى بلقاء امام عليه السّلام در حال حضور و زيارت قبور ائمه اطهار در حال غيبت و بايد وفا كنند بنذرهاى خودشان كه براى توفيق بحج نموده‌اند و غير آن از نذورات براى خانه كعبه و حضور امام عليه السّلام و بايد طواف نساء نمايند تا زن بر آنان حلال شود بعد از طواف زيارت و سعى كه موجب حلّيّت بوى خوش است و آداب طواف در مناسك حج ذكر شده و مراد از بيت عتيق خانه كعبه است چون آزاد است از ملكيّت خلق و آزاد شده از غرق در زمان طوفان و از تسلّط جبّاران در گردش دوران و براى آنكه قديمى است و اوّل خانه‌ئى است كه وضع شده براى مردم و در روايت از امام باقر عليه السّلام بوجه تسميه اوّل و از امام صادق عليه السّلام بوجه تسميه دوم تصريح شده است و خداوند بعد از بيان شمّه‌ئى از احكام حج براى فصل بين كلام سابق و لا حق فرموده ذالك يعنى امر از اين قرار است و پس از آن فرموده و كسيكه تعظيم كند و بزرگ نمايد محترمات و احكام الهى را كه هتك آنها حرام است پس آن بهتر است نزد پروردگارش از جهت اجر و ثواب و بعضى حرمات را عبارت از حرم و بيت و مسجد مكّه و ماه ذو الحجّه كه همه حرامند دانسته‌اند و حلال‌

جلد 3 صفحه 605

شد از براى شما شتر و گاو و گوسفند مگر آنچه تلاوت شود بر شما در سوره مائده مانند مردار و آنچه نام خداوند در وقت ذبح آن برده نشده بلكه نام بتان بر او برده شده و ساير محرّمات مذكوره در آن سوره و اجتناب نمائيد از جنس پليدى كه آن بتها است و پرهيز نمائيد از گفتار ناهنجار و دروغ و افترا و در بعضى از روايات بشمول رجس آلات قمار را و قول زور غنا و ساير اقوال ملهيه را تصريح فرموده‌اند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه شهادت دروغ معادل با شرك بخدا است و باين آيه استدلال فرموده است و بايد مردم اطاعت او امر الهيّه را بنمايند در حاليكه پاك باشند از عقايد باطله و مستقيم در طريقه حقّه براى خدا و غير خدا را با او شريك قرار ندهند در اعمال حج و غيرها و كسيكه مشرك بخدا شود مانند آنستكه از آسمان افتاده و پرندگان گوشت بدن او را ربوده‌اند يا باد او را بجاى بسيار دورى پرتاب نموده چون كسيكه از طريقه حقّه تجاوز نمود هوا و هوسهاى باطله مانند مرغان لاشخور باو احاطه ميكنند و افكار و عقايد او را متفرّق مينمايند و هر مفسدى او را بجانب خود ميكشد يا شيطان بكلّى او را از وادى حقّ و حقيقت دور ميكند كه راه نجاتى براى او نباشد و اين از قبيل تشبيه معقول بمحسوس است و براى تصوير بلندى مقام توحيد و پستى شرك و دورى آن از حقّ و حقيقت ذكر شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَذِّن‌ فِي‌ النّاس‌ِ بِالحَج‌ِّ يَأتُوك‌َ رِجالاً وَ عَلي‌ كُل‌ِّ ضامِرٍ يَأتِين‌َ مِن‌ كُل‌ِّ فَج‌ٍّ عَمِيق‌ٍ «27»

و اعلان‌ ده‌ و ندا كن‌ ‌در‌ جميع‌ ناس‌ بيايند تو ‌را‌ ‌به‌ حج‌ بيت‌ اللّه‌ پياده‌ها و ‌بر‌ شتران‌ لاغر سواره‌ها بيايند ‌از‌ ‌هر‌ راه‌ دوري‌.

يكي‌ ‌از‌ فروع‌ مهمّه اسلام‌ بلكه‌ ‌از‌ زمان‌ ابراهيم‌ مسأله حج‌ّ ‌است‌ ‌که‌ واجب‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌هر‌ ‌که‌ استطاعت‌ داشته‌ ‌باشد‌ و منكر ‌آن‌ كافر ‌است‌، و تارك‌ ‌آن‌ ‌از‌ سال‌ استطاعت‌ كبيره موبقه‌، و ‌اگر‌ ترك‌ شد ‌در‌ اخبار دارد ‌که‌ ‌در‌ صف‌ّ يهود محشور مي‌شود كنايه‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ بي‌ايمان‌ ‌از‌ دنيا مي‌رود. و ثواب‌ حج‌ّ بسيار ‌است‌ ‌به‌ ‌هر‌ قدمي‌ هفتصد حسنه‌ و ‌اگر‌ سواره‌ بيايد ‌به‌ ‌هر‌ خطوه هفتاد حسنه‌، و خداوند مسي‌ء ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ محسن‌ ‌آنها‌ مي‌بخشد و آنچه‌ بخواهند بآنها عطا مي‌شود و چون‌ برگردند مثل‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ‌از‌ مادر متولّد شده‌اند هيچ‌ گناهي‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نيست‌، و مثوبات‌ ديگر.

و امّا واجبات‌ حج‌ّ، بيست‌ واجب‌ دارد پنج‌ راجع‌ ‌به‌ عمره تمتّع‌ و پانزده‌ راجع‌ ‌به‌ حج‌ّ تمتّع‌.

امّا عمره‌: 1‌-‌ احرام‌ ‌از‌ مواقيت‌ لباس‌ احرام‌ بپوشد نيّت‌ احرام‌ كند تلبيه‌ بگويد. 2‌-‌ طواف‌ عمره‌ هفت‌ شوط دور كعبه‌. 3‌-‌ نماز طواف‌ خلف‌ مقام‌ ابراهيم‌. 4‌-‌ سعي‌ صفا و مروه‌ هفت‌ شوط ‌از‌ صفا شروع‌ كند بمروه‌ ختم‌ كند.

5‌-‌ تقصير بأخذ شارب‌ و قطع‌ ناخن‌.

جلد 13 - صفحه 292

و امّا حج‌ّ: 1‌-‌ احرام‌ ‌از‌ مسجد الحرام‌ حجر اسماعيل‌ ‌ يا ‌ خلف‌ مقام‌. 2‌-‌

وقوف‌ عرفات‌ ‌از‌ ظهر ‌تا‌ مغرب‌ روز عرفه‌. 3‌-‌ بيتوته‌ بمشعر شب‌ عيد. 4‌-‌ رمي‌ جمره عقبه‌ روز عيد. 5‌-‌ ذبح‌. 6‌-‌ تقصير حلق‌ رأس‌. 7‌-‌ طواف‌ حج‌. 8‌-‌ نماز طواف‌. 9‌-‌ سعي‌ صفا و مروه‌. 10‌-‌ وقوف‌ شب‌ يازدهم‌ ‌به‌ مني‌. 11‌-‌ رمي‌ جمرات‌ ثلاث‌ روز يازدهم‌. 12‌-‌ وقوف‌ بمني‌ شب‌ دوازدهم‌. 13‌-‌ رمي‌ جمرات‌ ثلاث‌ روز دوازدهم‌. 14‌-‌ طواف‌ نساء. 15‌-‌ نماز طواف‌.

(وَ أَذِّن‌ فِي‌ النّاس‌ِ بِالحَج‌ِّ): تمام‌ ناس‌ ‌تا‌ دامنه قيامت‌ صداي‌ ابراهيم‌ ‌را‌ ‌در‌ اصلاب‌ آباء شنيدند ‌هر‌ ‌که‌ لبّيك‌ ‌گفت‌ مشرّف‌ شود ‌هر‌ چه‌ زيادتر ‌گفت‌ زيادتر مشرّف‌ مي‌شود، و تلبيه‌ ‌در‌ حال‌ احرام‌ جواب‌ ابراهيم‌ ‌است‌.

(يَأتُوك‌َ رِجالًا): ‌يعني‌ پياده‌ بأرجلهم‌.

(وَ عَلي‌ كُل‌ِّ ضامِرٍ): عطف‌ ‌به‌ رجالا ‌است‌ ‌يعني‌ سواره‌، و ضامر شتر لاغر ‌است‌ ‌يعني‌ ‌بر‌ شتر سوار. و البتّه‌ ‌اينکه‌ موضوع‌ پياده‌ و سواره‌ ‌از‌ ميقات‌ ‌است‌ و امروز ‌با‌ مراكب‌ ديگر مشرّف‌ مي‌شوند.

(يَأتِين‌َ): بيايند ‌از‌ اطراف‌.

(مِن‌ كُل‌ِّ فَج‌ٍّ عَمِيق‌ٍ): راه‌ دور ‌از‌ جنوب‌ و شمال‌ مشرق‌ و مغرب‌ شهري‌ و دهاتي‌ و باديه‌ نشين‌ ‌به‌ شرايطي‌ ‌که‌ ‌در‌ كتاب‌ حج‌ّ مذكور ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 27)- بعد از آماده شدن خانه کعبه برای عبادت کنندگان، خدا به ابراهیم (ع) دستور می‌دهد: «و مردم را دعوت عمومی به حجّ کن، تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری به سوی تو بیایند» (وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ

ج3، ص211

رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ).

در روایتی می‌خوانیم: «هنگامی که ابراهیم چنین دستوری را دریافت داشت عرض کرد: خداوندا! صدای من به گوش مردم نمی‌رسد، اما خدا به او فرمود: «علیک الاذان و علیّ البلاغ! تو اعلام کن و من به گوش آنها می‌رسانم»

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص36
  2. طبرى صاحب تفسیر جامع البیان.

منابع