آیه 25 سوره ذاریات

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا ۖ قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<24 آیه 25 سوره ذاریات 26>>
سوره : سوره ذاریات (51)
جزء : 26
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند و او جواب سلام گفت و فرمود که شما مردمی ناشناس می‌باشید.

زمانی که بر او وارد شدند، پس سلام گفتند. گفت: سلام، [شما] مردمی ناشناسید!

چون بر او درآمدند؛ پس سلام گفتند. گفت: «سلام، مردمى ناشناسيد.»

آنگاه كه نزد او آمدند و گفتند: سلام. گفت: سلام، شما مردمى ناشناخته‌ايد.

در آن زمان که بر او وارد شدند و گفتند: «سلام بر تو!» او گفت: «سلام بر شما که جمعیّتی ناشناخته‌اید!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

When they entered into his presence, they said, ‘Peace!’ ‘Peace!’ He answered, ‘[You are] an unfamiliar folk.’

When they entered upon him, they said: Peace. Peace, said he, a strange people.

When they came in unto him and said: Peace! he answered, Peace! (and thought): Folk unknown (to me).

Behold, they entered his presence, and said: "Peace!" He said, "Peace!" (and thought, "These seem) unusual people."

معانی کلمات آیه

«مُنکِرُونَ»: افراد ناآشنا و ناشناس

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ «24» إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «25»

آيا داستان ميهمانان گرامى ابراهيم به تو رسيده است؟ آنگاه كه بر او وارد شدند و سلام گفتند. (ابراهيم در پاسخ) گفت: سلام، شما را نمى‌شناسم.

فَراغَ إِلى‌ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ «26» فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قالَ أَ لا تَأْكُلُونَ «27»

پس پنهانى به سراغ خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بريان شده‌اى) را آورد. پس غذا را نزديك مهمانان گذارد، (ولى با تعجب ديد دست به سوى غذا نمى‌برند،) گفت: چرا نمى‌خوريد؟!

نکته ها

«راغ» به معناى آن است كه انسان به گونه‌اى از حضور حاضران بيرون برود كه نفهمند براى چه كارى مى‌رود.

گروهى از فرشتگان براى بشارت تولّد فرزند، به خانه حضرت ابراهيم وارد شدند. امّا آن حضرت آنان را نشناخت ولى با اين حال به خانه دعوت كرد و اسباب پذيرايى را فراهم نمود.

امّا چون ديد كه غذا نمى‌خورند، نگران شد و دليل آن را پرسيد و آنان خود را معرّفى كردند.

در مواردى، فرشتگان به شكل انسان ظاهر شده‌اند كه نمونه‌هايى از آن در قرآن آمده است، همچون: نزول جبرئيل بر حضرت مريم‌ «1»، حضور هاروت و ماروت در حكومت‌

«1». مريم، 17.

جلد 9 - صفحه 253

سليمان‌ «1» و نزول فرشتگان بر حضرت ابراهيم‌ «2».

آداب مهمانى‌

از اين آيات وآيات پس از آن، برخى آداب مهمانى به دست مى‌آيد كه به آن اشاره مى‌كنيم:

1. مهمان، محترم است. ضَيْفِ‌ ... الْمُكْرَمِينَ‌

2. مهمان، وقتى وارد شد، سلام كند. «فَقالُوا سَلاماً»

3. جواب سلام او لازم است. «قالَ سَلامٌ»

4. صاحب خانه دور از چشم مهمان به سراغ تهيه غذا برود. «فَراغَ»

5. غذا را در خانه و به كمك خانواده تهيه كنيم. «إِلى‌ أَهْلِهِ»

6. پذيرايى سريع باشد. «فَجاءَ» (حرف «فاء» نشانه سرعت و زمانى كوتاه است)

7. بهترين غذاها فراهم شود. «بِعِجْلٍ سَمِينٍ»

8. مهمان را نزد سفره نبريم، بلكه سفره را نزد مهمان بياندازيم. «فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ»

9. از مهمان نپرسيم كه غذا خورده‌اى يا نه. «فَراغَ إِلى‌ أَهْلِهِ فَجاءَ» (حضرت ابراهيم بدون پرسش به سراغ خانواده و تهيه غذا رفت)

10. شخصاً از مهمان پذيرايى كنيم. «فَجاءَ» (خود حضرت غذا آورد)

11. غذا در دسترس مهمان باشد. «فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ»

12. مهمان غذا را بپذيرد و ميل كند، كه صاحب خانه دغدغه نداشته باشد. «أَ لا تَأْكُلُونَ»

13. اول پذيرايى، بعد گفتگو. فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ‌ ... بعد پرسيدند: «فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ»

14. اگر مهمان خبر تلخ و شيرينى دارد، اول خبر شيرين و سپس تلخ را عنوان كند. بَشَّرُوهُ‌ ...

أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ‌ (ابتدا بشارت فرزند سپس نزول عذاب بر مجرمان)

پیام ها

1- سرگذشت ابراهيم ومهمانان او شايان شنيدن و آموختن است. «هَلْ أَتاكَ»

2- در ارشاد و هدايت، هم از شيوه تمثيل استفاده كنيم و هم از شيوه داستان. «مثل‌

«1». بقره، 102.

«2». ذاريات، 25.

جلد 9 - صفحه 254

أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ...»

3- مهمانى، يك ارزش و گرامى داشتن مهمان، سيره‌ى ابراهيمى است. «ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ»

4- در سلام كردن، همه‌ى واردان سلام كنند نه بعضى. «فَقالُوا سَلاماً»

5- سلام كردن، بايد سريع و بلافاصله پس از ملاقات باشد. «فَقالُوا» (حرف «فاء» نشانه سرعت و زمانى كوتاه است)

6- آغاز سخن با سلام، يك‌ادب آسمانى حتّى ميان فرشتگان است. «فَقالُوا سَلاماً»

7- سلام ديگران را پاسخ دهيم گرچه ناشناس باشند. «قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ»

8- مهمان گرامى است، گرچه ناشناس باشد. ضَيْفِ‌ ... الْمُكْرَمِينَ‌ ... قَوْمٌ مُنْكَرُونَ‌

9- علم حضرت ابراهيم پيامبر، محدود بود. «قَوْمٌ مُنْكَرُونَ» (مهمانان را نشناخت)

10- از مهمانان ناشناس نيز پذيرايى كنيم. قَوْمٌ مُنْكَرُونَ فَراغَ إِلى‌ أَهْلِهِ‌ ...

11- آشپزخانه نبايد در معرض ديد مهمان باشد. فَراغَ إِلى‌ أَهْلِهِ فَجاءَ ...

12- زن ومرد در تهيه غذا وپذيرايى از مهمان، مشاركت كنند. «فَراغَ إِلى‌ أَهْلِهِ فَجاءَ»

13- ميزبان بايد نسبت به پذيرايى از ميهمان و حالات او حسّاس باشد. «فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قالَ أَ لا تَأْكُلُونَ»

14- فرشته حتّى اگر به صورت انسان درآيد، غذا نمى‌خورد. «قالَ أَ لا تَأْكُلُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «25»

إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ‌: چون داخل شدند بر حضرت، فَقالُوا سَلاماً: پس گفتند سلام نمائيم به تو سلام كردنى. چون حضرت ابراهيم عليه السّلام به صورتى غريب و هيكلى عجيب مشاهده نمود، بعد از جواب دادن سلام، قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ‌: گفت شما گروهى هستيد ناشناس، يعنى علم به حقيقت حال شما ندارم و نمى‌دانم چه كسانيد، يا انكار به سبب آنكه بدون اجازه داخل شدند، يا انكار به جهت سلام كردن ايشان بود زيرا در آن روز تحيت مردمان سلام نبود بلكه در زمان اسلام سنت شد، و چون حضرت خلاف عادت ايشان مشاهده نمود فرمود شما گروهى هستيد ناشناخته.

«1» منهج الصادقين ج 9 ص 41 بنقل از تبيان.

«2» مجمع البيان ج 5 ص 157.

جلد 12 - صفحه 267


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ «24» إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «25» فَراغَ إِلى‌ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ «26» فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قالَ أَ لا تَأْكُلُونَ «27» فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ «28»

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ «29» قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (30) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (31) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (32) لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ (33)

مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ (34) فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (35) فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (36) وَ تَرَكْنا فِيها آيَةً لِلَّذِينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِيمَ (37)

ترجمه‌

آيا رسيد بتو خبر ميهمانان ابراهيم كه گرامى داشته شدگان بودند

وقتى كه وارد شدند بر او پس سلام كردند گفت سلام بر شما گروه ناشناختگان‌

پس آهسته روان شد بسوى اهل خود پس آورد گوساله‌اى فربه‌

پس نزديك نمود

جلد 5 صفحه 66

آنرا بطرف ايشان گفت آيا نميخوريد

پس بدل گرفت از ايشان ترسى گفتند نترس و بشارت دادند او را به پسرى دانا

پس پيش آمد زنش با فرياد پس زد بر روى خود و گفت پيرزنى نازا

گفتند اينچنين گفت پروردگارت همانا او است درست كار دانا

گفت ابراهيم پس چيست كار شما اى فرستادگان‌

گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناهكار

تا فرو فرستيم و بيافكنيم بر آنها سنگهائى از گل‌

با آنكه نشان كرده شده باشد نزد پروردگار تو براى از حدّ در گذرندگان‌

پس بيرون برديم هر كه بود در آن از مؤمنان‌

پس نيافتيم در آن جز خانه‌اى از منقادان‌

و بجا گذاشتيم در آن علامت و نشانه‌اى براى آنانكه ميترسند از عذاب دردناك.

تفسير

خداوند متعال قصّه مهماندارى حضرت ابراهيم و تعقّب آن بعذاب قوم لوط را مكرّر ذكر فرموده براى تهديد كفّار مكه چون آثار باقيه آنرا در سفر مشاهده مينمودند و عبرت نميگرفتند چنانچه در سوره اعراف و هود و حجر مفصلا بيان شد و اينجا به پيغمبر خود ميفرمايد آيا قبلا رسيد بتو خبر ميهمانهاى عزيز و محترم حضرت ابراهيم جدّ امجدت يعنى مسلما رسيده است و ما براى اهتمام بذكر آن تجديد مينمائيم وقتى كه چند نفر از ملائكه مقرّب نزد خدا بر آنحضرت وارد شدند و سلام نمودند و حضرت بوجه احسن ردّ فرمود چون آنها گفته بودند سلاما يعنى سلام ميكنيم سلام نمودنى و حضرت جواب فرمود سلام يعنى سلام بر شما و جمله اسميّه براى دلالتش بر دوام و ثبوت آكد است و ضمنا اظهار فرمود كه شما را بجا نميآورم و براى آنكه آنها مانع از آوردن غذا نشوند مخفيانه نزد اهل بيت خود رفت و گوساله فربهى كباب كرده نزد ايشان حاضر فرمود و گفت چرا ميل نمى‌كنيد و گفته‌اند آن زمان از مواشى جز گاو چيزى نداشت و آنها از خوردن امتناع نمودند و حضرت ترسيد مبادا قصد سوئى داشته باشند ولى اظهار نفرمود و آنها متوجّه شدند و عرضه داشتند نترس ما ملائكه‌ايم و از جانب خدا آمده‌ايم براى عذاب قوم لوط و بشارت دادند آن حضرت را بولادت حضرت اسحق پيغمبر از ساره خاتون براى او پس ساره زوجه دائمه آنحضرت كه تا آن تاريخ نازا بود و پيرو يائسه شده بود اقبال بايشان نمود در

جلد 5 صفحه 67

حاليكه از شوق فرياد ميكرد و با دست بصورت يا با انگشتان به پيشانى خود ميزد و از امام صادق عليه السّلام در مجمع راجع باين قسمت نقل نموده كه اقبال نمود در حالى كه در ميان جماعتى بود چون صرّه بمعناى جماعت هم ميباشد و قمّى ره علاوه فرموده كه پس پوشاند صورت خود را و ظاهرا زدن از روى تعجّب و پوشاندن از باب حيا باشد در هر حال پس از اقبال بملائكه گفت چگونه من اولاددار ميشوم با آنكه پير زنى نازا ميباشم و آنها گفتند خدا اين طور فرموده و افعال او بر طبق حكمت است و مصلحت بندگانرا بهتر ميداند و هر چه بفرمايد حق است و واقع خواهد شد و حضرت ابراهيم فرمود كار مهمّ شما فرستادگان خدا چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و بشارت را عرضه داريم و مأموريّت ما آنستكه آنها را بسنگى كه از گل ساخته و متحجّر شده و بدست قدرت الهى براى سر آنها نشان كرده شده نيست و نابود نمائيم چون آنها بكلّى از حدّ خودشان تجاوز نموده‌اند پس خدا ميفرمايد ما حكم كرده بوديم بخروج هر كس كه اهل ايمان و تقوى باشد از آن آباديها كه قوم لوط منزل داشتند ولى نيافتيم يعنى نيافتند مأمورين ما در آن قرى جز يك خانوار كه لوط و دو دخترش بودند از كسانيكه منقاد و مطيع اوامر ما شدند و باقى گذارديم در آنحدود آثار منازل ويران شده را براى عبرت و تنبّه كسانيكه از عذاب خدا ميترسند نه اشخاص بى‌باك بى‌فكر كه از همه چيز غافلند و بالاخره بجزاى خود خواهند رسيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِذ دَخَلُوا عَلَيه‌ِ فَقالُوا سَلاماً قال‌َ سَلام‌ٌ قَوم‌ٌ مُنكَرُون‌َ «25»

زماني‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مكرمين‌ داخل‌ شدند ‌بر‌ ابراهيم‌ سلام‌ گفتند ابراهيم‌ ‌در‌ جواب‌ ‌آنها‌ سلام‌ ‌گفت‌ و فرمود ‌من‌ ‌شما‌ ‌را‌ نشناختم‌ ‌شما‌ كيستيد ‌بر‌ ‌من‌ وارد شده‌ايد!

إِذ دَخَلُوا عَلَيه‌ِ چون‌ وارد شدند ‌بر‌ ‌او‌.

فَقالُوا سَلاماً ‌که‌ اول‌ ورود مستحب‌ّ مؤكد ‌است‌ سلام‌ و ‌از‌ ‌براي‌ سلام‌ سه‌ معني‌ كردند يكي‌ آنكه‌ سلام‌ ‌از‌ اسماء الهيه‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد: هُوَ المَلِك‌ُ

جلد 16 - صفحه 275

القُدُّوس‌ُ السَّلام‌ُ المُؤمِن‌ُ المُهَيمِن‌ُ العَزِيزُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ حشر آيه 43 ‌يعني‌ خداوند حافظ و نگهبان‌ و ناصر و معين‌ ‌شما‌ ‌باشد‌. ديگر آنكه‌ دعا و طلب‌ سلامتي‌ ‌از‌ كليه آفات‌ و بليات‌ دنيوي‌ و اخروي‌. سوّم‌ وعد ‌است‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌ما خيالتان‌ راحت‌ ‌باشد‌ هيچ‌ قصد سويي‌ نداريم‌ ‌از‌ ‌ما سالم‌ هستيد و گفتند: صيغ‌ سلام‌ چهار ‌است‌ سلام‌ عليك‌ و عليكم‌ و ‌السلام‌ عليك‌ و عليكم‌ ‌که‌ جواب‌ سلام‌ واجب‌ ‌است‌ و بهتر ‌در‌ جواب‌ تقديم‌ عليك‌ و عليكم‌ ‌است‌ و بهتر ضميمه و رحمة اللّه‌ و بركاته‌ ‌است‌ ‌بر‌ سلام‌ و يكي‌ ‌از‌ واجبات‌ نماز سلام‌ ‌است‌.

قَوم‌ٌ مُنكَرُون‌َ ‌شما‌ ‌را‌ نشناختم‌ كيانيد! و ‌از‌ كجا آمده‌ايد! و ‌براي‌ چه‌ امري‌ آمده‌ايد!

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 25)- سپس به شرح حال آنها پرداخته، می‌گوید: «در آن زمان که بر او وارد شدند و گفتند: سلام بر تو! او گفت: سلام بر شما که جمعیتی نا شناخته‌اید»! (إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع