آیه 23 سوره مریم

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَىٰ جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا

مشاهده آیه در سوره


<<22 آیه 23 سوره مریم 24>>
سوره : سوره مریم (19)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آن‌گاه درد زاییدن او را به کنار درخت خرمایی کشانید (و از شدت حزن و اندوه با خود) گفت: ای کاش من از این پیش مرده بودم و از صفحه عالم به کلی نامم فراموش شده بود.

آن گاه درد زاییدن، او را به ناچار به جانب درخت خرما کشانید؛ [در آن حال] گفت: ای کاش پیش از این میمردم و یکسره از خاطره ها فراموش شده بودم.

تا درد زايمان، او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد. گفت: «اى كاش، پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموش‌شده بودم.»

درد زاييدن او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد. گفت: اى كاش پيش از اين مرده بودم و از يادها فراموش شده بودم.

درد زایمان او را به کنار تنه درخت خرمایی کشاند؛ (آنقدر ناراحت شد که) گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم، و بکلّی فراموش می‌شدم!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The birth pangs brought her to the trunk of a date palm. She said, ‘I wish I had died before this and become a forgotten thing, beyond recall.’

And the throes (of childbirth) compelled her to betake herself to the trunk of a palm tree. She said: Oh, would that I had died before this, and had been a thing quite forgotten!

And the pangs of childbirth drove her unto the trunk of the palm-tree. She said: Oh, would that I had died ere this and had become a thing of naught, forgotten!

And the pains of childbirth drove her to the trunk of a palm-tree: She cried (in her anguish): "Ah! would that I had died before this! would that I had been a thing forgotten and out of sight!"

معانی کلمات آیه

أجاء: جاء گاهى با «باء» متعدى شود و گاهى با باب افعال، آن در آيه از باب افعال است. «اجائها»: آورد او را.

مخاض: درد زائيدن.

«جذع»: تنه درخت.

نسيا: نسى و نسيان: فراموشى و بى ‏اعتنايى. فيومى در مصباح گويد: فراموشى از روى غفلت و ترك از روى عمد. على هذا بى ‏اعتنايى را هم نسيان گويند. «نسيا» در آيه (بفتح نون) و كسر آن خوانده شده و هر دو به معنى چيز حقير و غير قابل اعتناء است.‏ «نَسْياً مَنْسِيًّا» چيز نامعتنا به و فراموش شده. [۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ كَذلِكِ قالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا «21»

(فرشته‌ى الهى) گفت: مطلب همين است. پروردگارت فرمود: اين كار بر من آسان است (كه پسرى بدون پدر به تو عطا كنم) و تا او را براى مردم نشانه و رحمتى از خود قرار دهيم و اين كارى است شدنى و قطعى.

فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا «22»

پس مريم (به عيسى) باردار شد و با وى در مكانى دور خلوت گزيد.

فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‌ جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا «23»

آنگاه درد زايمان او را به سوى تنه‌ى درخت خرمايى كشاند (تا تكيه دهد.

از شدّت ناراحتى) گفت: اى كاش پيش از اين مرده و فراموش شده بودم.

نکته ها

فرشته‌ى الهى، در قياقه‌ى بشرى نزد مريم ظاهر شد، به او دميد و او حامله شد. آنگاه مريم به خاطر نگرانى از تهمت كسانى كه توجيه نبودند و يا براى اينكه زن باردار بيشتر نياز به آرامش و فضاى آرام دارد، به مكان دورى رفت.

درباره‌ى آن مكان و چگونگى باردار شدن مريم و اوّلين كسى كه از اين ماجرا با خبر شد، در تفاسير سخن فراوان است، ولى چون قرآن در اين موارد چيزى نفرموده است ما نيز بحثى نداريم، زيرا اين اطلاعات در رشد فهم ما نقشى ندارد.

گاهى بهترين برگزيده‌هاى خداوند، بيشترين سختى‌ها را كشيده‌اند. برخى از مشكلات و سختى‌هايى كه حضرت مريم تحمل كرد عبارت است از:

الف: تهمت و سوء ظنّ مردم‌

ب: باردارى و زايمان در تنهايى و غربت‌

جلد 5 - صفحه 257

ج: نداشتن محل استراحت و پناه بردن به كنار درخت خرما

د: نگه‌دارى كودك بدون پدر با آن برخوردها و نگاه‌هاى بد مردم‌

پیام ها

1- خداوند، حاكم بر اسباب و علل طبيعى است. «هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ»

2- چگونگى تولّد عيسى، اوّلين معجزه‌ى آن حضرت است. «وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ»

3- انجام كارهاى خارق العاده و معجزه، از شئون ربوبيّت خداوند و در مسير تربيت انسان است. «رَبُّكِ»

4- وجود عيسى رحمت است. كسى كه وجودش ايمان به خدا را در انسان‌ها زنده كند و كارش ارشاد و هدايت مردم باشد، قطعاً رحمت است. «رَحْمَةً مِنَّا»

5- هيچ كس نمى‌تواند مانع كار خداوند شود. «وَ كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا»

6- گاهى انسان‌هاى پاك بايد به خاطر دور ماندن از تهمتِ مردم، از آنان فاصله گيرند. «مَكاناً قَصِيًّا»

7- گاهى مشكلات، وسيله‌ى پيدا شدن راه‌هاى خير است. مشكل زايمان و دلهره، زمينه‌ى يافتن رطب تازه مى‌شود. «جِذْعِ النَّخْلَةِ»

8- گاهى انسان راز دلش را به خانواده‌اش نيز نمى‌تواند بگويد و آرزوى مرگ مى‌كند. «يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا»

9- مردن، از زندگى با بدنامى بهتر است. «يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‌ جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا «23»

فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‌ جِذْعِ النَّخْلَةِ: پس آمد او را درد زائيدن به سوى تنه درخت خرما.

ابن عباس گفته: چون مريم از شهر بيرون آمد، در صحرا درخت خشك شده ديد كه شاخه‌هاى آن را بريده بودند و تنه آن مانده و سالخورده، و اين در وقت زمستان و سرماى سخت بود، پناه به آن درخت برد براى زائيدن، فورا درخت سبز شد و برگ آورد و خوشه‌هاى خرما از آن آويخته شد، و اين دو كرامت بود: يكى سبز شدن درخت كهنه خشكيده، و ديگر ظهور رطب در غير موقع‌ «2».

از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه: آنجا درخت نبود، بلكه خداى تعالى درختى به آنجا رويانيد و آن را تازه گردانيد و رطب در آن پديد آورد.

چون مريم پاى آن درخت قرار گرفت، در كار خود فرو ماند كه چه كنم و با

«1» تفسير برهان ج 3 ص 9 حديث 6.

«2» منهج الصادقين ج 5 ص 411 و 412.

جلد 8 - صفحه 165

قوم چه گويم و چه عذر آورم، و اين كلام از من كه قبول كند كه اين فرزند از نفخ روح القدس و به فرمان خدا باشد. پس از فرط دلتنگى و خجالت مردمان و سخنان نالايق آنان نه به جهت كراهت حكم الهى و شدت تكليف‌ «1».

قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا: گفت اى كاش مردمى پيش از اين حال.

وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا: و بودم چيز حقير باز گذاشته فراموش شده از خاطرها كه اصلا در ميان مردمان معروف و مذكور نبودمى و هيچكس نام مرا نبردى.

نزد بعضى آن را به حيضه ملقا تفسير نموده، يعنى مانند خرقه حيض در گوشه‌اى افتاده مى‌بودم كه هيچ كس مرا ندانستى و از من حسابى نداشتى، و بر خاطر كسى نگذشتى؛ و اكنون كه همه احبار و بزرگان بيت المقدس مرا مى‌شناسند كه دختر امام ايشانم و در كفالت زكريا بوده‌ام و هنوز بكارت من زائل نشده، از خجالت چه كنم.

از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه: اين تمناى مريم به جهت آن بود كه در ميان قوم خود رشيد و صاحب تفرسى نمى‌يافت كه تنزيه او نمايد از بدى‌ «2».

على بن ابراهيم قمى روايت نموده كه: چون مريم بيرون آمد براى درد زائيدن كه بجائى پناه برد، آن روز بازار بنى اسرائيل، و مجمع ايشان بود. پس رسيد به جولايان، و در آن زمان جولائى شريفترين صنعتها بود، و آنها بر قاطرهاى كبود سوار بودند. مريم از ايشان پرسيد: درخت خرماى خشك كجا است؟ آنها استهزاء به او نمودند و زجر كردند او را. پس مريم فرمود: خدا كسب شما را پست گرداند و شما را ميان مردمان عار فرمايد. بعد جمعى تجار را ديد، احوال درخت را پرسيد، ايشان نشان دادند، پس دعا نمود كه خداوند بركت در كسب شما قرار دهد و مردم را به سوى شما محتاج گرداند. چون نزد درخت رسيد، عيسى عليه السلام از او متولد شد، چون نظرش بر عيسى افتاد، گفت:

«1» مدرك سابق.

«2» منهج الصادقين ج 5 ص 412.

جلد 8 - صفحه 166

كاش پيشتر مرده بودم و اين روز را نمى‌ديدم‌ «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا «22» فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‌ جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا «23» فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا «24» وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا «25» فَكُلِي وَ اشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْناً فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا «26»

فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا «27» يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا «28»

ترجمه‌

پس بارور شد باو پس كناره‌گيرى كرد با او در جائى دور

پس آوردش درد زائيدن بسوى تنه آن درخت خرما گفت ايكاش من مرده بودم پيش از اين و بودم چيز ناچيزى فراموش شده‌

پس ندا كرد او را از زير پايش كه محزون مباش بتحقيق قرار داد پروردگارت در زيرت آب جارى‌

و بكش بسوى خود تنه درخت خرما را ميريزاند بر تو خرماى تازه چيده شده‌

پس بخور و بنوش و روشن كن چشم خود را پس اگر ببينى از افراد انسان كسى را بگو همانا من نذر كردم‌

جلد 3 صفحه 468

براى خداوند بخشنده روزه را پس سخن نميگويم امروز با هيچ كس‌

پس آورد او را نزد كسانش در حاليكه برداشته بود او را گفتند اى مريم بتحقيق آوردى چيز نو ظهورى‌

اى خواهر هارون نبود پدرت مرد بدى و نبود مادرت زناكار.

تفسير

- پس از مذاكرات سابقه كه ميان حضرت مريم و جبرئيل عليه السّلام روى داد جبرئيل دميد در گريبان پيراهن مريم و داخل شد در درون او و آبستن شد بعيسى عليه السّلام در شب و فارغ شد از وضع او صبح و مدّت حملش نه ساعت بود مانند نه ماه چنانچه قمّى ره روايت نموده و در مجمع و كافى از امام صادق عليه السّلام نه ساعت بودن مدّت حمل تأييد شده و چون مريم آثار حمل را در خود مشاهده نمود و خجلت كشيد آنرا بكسان خود اظهار نمايد ناچار از آنها كناره‌گيرى نمود و گفته‌اند بيكى از كوهپايه‌هاى دور اطراف شهر دمشق كه مسكن ايشان بود هجرت نمود ولى در تهذيب از حضرت سجاد عليه السّلام نقل نموده كه آمد كربلا شبانه همانجا كه قبر امام حسين عليه السّلام است حضرت عيسى عليه السّلام متولد شد در هر حال چون آثار وضع حمل در مريم پديدار شد با آنكه يكّه و تنها بود ناچار براى آنكه در آنموقع پناه و تكيه گاهى داشته باشد به تنه درخت خرماى خشك شده‌اى كه شاخ و برگ آن ريخته بود ملتجى شد و صيغه اجائها بمناسبت تضمّن آن بمعناى التجاء متعدّى بالى شده و چون آندرخت در آن نواحى معروف بود معرّف بالف و لام شده و حضرت عيسى همانجا متولد شد و مريم از نهايت حزن و اندوه و تحيّر در كار خود كه با اين بچّه چه كند و جواب كسان خود را چه بگويد كه باور كنند او گناهى نكرده آرزوى مرگ كرد و گفت ايكاش من مرده بودم و چيز ناقابلى دور انداخته بودم كه نامم محو از صفحه روزگار و فراموش از السنه و افواه شده بود ناگاه صداى حضرت عيسى را از پائين پاى خود شنيد كه ميگويد ما در غم مخور و محزون مباش خداوند در پائين پاى تو نهر آبى برايت ايجاد فرموده و حركت بده به جانب خود تنه درخت خرما را ميريزد براى تو خرماى تازه چيده شده پس بخور از آن و بياشام از اين آب جارى و روشن بدار چشمت را بمن و بيرون آى از غم و اندوه چون اصل قرّه بمعناى خنكى است و گفته‌اند اشك چشمى كه از خوشحالى باشد خنك است لذا قرّه چشم كنايه از خوشحالى شده است چنانچه‌

جلد 3 صفحه 469

در فارسى روشنى چشم كنايه از خوشحالى است چون در وقت فرح و خوشحالى چشم روشن ميشود چنانچه در وقت حزن و اندوه تار ميگردد و گفت اگر ديدى كسيرا كه خواست راجع بمن از تو چيزى بپرسد بگو من نذر كردم براى خدا كه امساك كنم از صحبت كردن لذا با كسى امروز حرف نميزنم من خودم جواب او را ميدهم چون اصل صوم بمعناى امساك است و اين در بنى اسرائيل معمول بود كه روزه صمت ميگرفتند يعنى روزه سكوت و اين مقدار حرف زدن را براى او تجويز نمود يا آنكه باو دستور داد اينمعنى را باشاره بفهماند در هر حال ظاهرا مأمور شد از طرف خداوند به بيان حضرت عيسى كه واقعا روزه صمت بگيرد نه آنكه براى ظهور معجزه آنحضرت بجواب، امر خلاف واقعى را اظهار نمايد چون اين مجوّز دروغ نميشود خصوصا از چنين صدّيقه‌اى و قمّى ره فرموده عيسى عليه السّلام بعد از آنكه ديد مادرش آرزوى مرگ كرد براى آنكه نميداند جواب اقوامش را چه بگويد مادر را دلدارى داد و گفت محزون مباش خداوند در زير پاى تو نهر آبى جارى فرموده و حركت ده تنه درخت خرما را ميريزد بر تو خرماى تازه و آندرخت كه سالها بود خشك شده بود و شاخ و برگش ريخته بود بمجرّد رسيدن دست مريم بآن سبز شد و ميوه داد و ريخت براى مريم از آن خرماى تازه پس خرسند شد و عيسى عليه السّلام باو فرمود مرا راست و درست كن و قنداق نما و ساير دستورات را باو داد و او رفتار كرد و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه حضرت عيسى پاى خود را بزمين زد و چشمه آبى جارى ظاهر گشت با وجود اين بعضى از مفسّرين سرى را بمعناى شريف گرفته‌اند و عبارت از حضرت عيسى دانسته‌اند و ندا كننده را گفته‌اند جبرئيل بوده كه سمت قابلگى داشت در صورتى كه وجود شخص شريف مناسبت با آشاميدن ندارد كه در كلام الهى متفرّع بر آن شده و جبرئيل مناسب با قابلگى نيست اگر بنا بود از عالم غيب قابله بيايد مناسب حوريّه بود علاوه بر آنكه غلام كه در آيات سابقه ذكر شده و چند ضمير بآن راجع گشته نزديكتر است بضمير مستتر در ناديها از جبرئيل كه ذكرى از او قبلا شده بود با آنكه نداء ملك مناسب با فوق است نه تحت كه مناسب با نداء نوزاد است اين اشتباهات نيست مگر در نتيجه اعراض از اخبار ائمه اطهار عليهم السّلام كه براى ابراز اين حقيقت ناچار باظهار آن‌

جلد 3 صفحه 470

شدم در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت يكروز در باغات كوفه تجسّس از درخت خرماى خوب ميفرمود تا رسيد بدرخت خرمائى پس وضو گرفت در كنار آن و نماز خواند و در سجودش پانصد مرتبه تسبيح گفت پس تكيه كرد بآن درخت خرما و دعاهائى خواند و بعد فرمود و اللّه اين همان درخت خرمائى است كه خداوند بمريم فرمود و هزّى اليك تا آخر آيه و نيز از آنحضرت نقل نموده كه روزه فقط امساك از خوردنى و آشاميدنى نيست مريم كه گفت من نذر نمودم كه براى خدا روزه بگيرم مرادش روزه صمت بود پس شما هم در روزه زبان و گوش خود را حفظ كنيد و چون حضرت مريم بدستور فرزند او را قنداق نمود و در بغل گرفت و نزد كسان خود رفت آنها زبان بملامت او گشودند و او اعتنائى بآنها نكرد و بجانب عبادتگاه خود شتافت و در آنجا قرار گرفت تا همه آمدند و باو گفتند عجب كار نو ظهور قبيحى كردى اى خواهر هارون نبى در صلاح و تقوى و عبادت چون آنحضرت يا هارون نام ديگرى معروف باين اوصاف بوده در بنى اسرائيل و هر كس را ميخواستند مبالغه در صلاحش نمايند برادر يا خواهر او ميخواندند و گفتند پدرت عمران مرد بدى نبود و مادرت حنّه زن زناكارى نبود تو چرا اين طور شدى و معلوم است كه تشبيه آنها او را به هارون بر سبيل طعنه و استهزاء براى شهرت مريم عليها سلام بعبادت و تقوى بوده نه آنكه در چنين موقعى ميخواستند مبالغه در صلاح و تقواى او نمايند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَجاءَهَا المَخاض‌ُ إِلي‌ جِذع‌ِ النَّخلَةِ قالَت‌ يا لَيتَنِي‌ مِت‌ُّ قَبل‌َ هذا وَ كُنت‌ُ نَسياً مَنسِيًّا «23»

‌پس‌ موقعي‌ ‌که‌ درد مخاض‌ باو متوجّه‌ شد ‌خود‌ ‌را‌ بنخله‌ خرما رسانيد و باو تكيه‌ داد و ‌گفت‌ اي‌ كاش‌ مرده‌ بودم‌ پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ حمل‌ و بودم‌ ناچيز و متروك‌ و مفقود فَأَجاءَهَا المَخاض‌ُ زن‌ ‌در‌ موقع‌ وضع‌ حمل‌ احتياج‌ شديد دارد بزنها ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ كمك‌ كنند و مريم‌ احدي‌ ‌را‌ نداشت‌ ناگاه‌ مشاهده‌ كرد نخله خرماي‌ يابس‌ خشكيده‌ رفت‌ بطرف‌ نخله‌ إِلي‌ جِذع‌ِ النَّخلَةِ قامه‌ درخت‌ خرما و باو تكيه‌ داد قالَت‌

جلد 12 - صفحه 432

يا لَيتَنِي‌ مِت‌ُّ قَبل‌َ هذا آرزوي‌ مرگ‌ كرد ‌که‌ قبل‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ پيشامد مرده‌ بودم‌ وَ كُنت‌ُ نَسياً مَنسِيًّا ‌که‌ اصلا بدنيا نيامده‌ بودم‌ و باين‌ بليّه‌ دچار نشده‌ بودم‌ و مرا ترك‌ كرده‌ بودند ‌که‌ گرفتار تهمت‌ زنا نميشدم‌ و بسيار غم‌گين‌ و محزون‌ ‌بود‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ پيشامد جبرئيل‌ ‌براي‌ تسكين‌ قلب‌ مريم‌ و تسليت‌ ‌او‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 23)- هر چه بود دوران حمل پایان گرفت، گر چه در این حالت زنان به آشنایان و دوستان خود پناه می‌برند تا برای تولد فرزند به آنها کمک کنند، ولی چون وضع مریم یک وضع استثنایی بود و هرگز نمی‌خواست کسی وضع حمل او را ببیند، با آغاز درد زائیدن، راه بیابان را پیش گرفت.

قرآن در این زمینه می‌گوید: «درد وضع حمل، او را به کنار درخت خرمایی کشاند» (فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ).

که تنها بدنه‌ای از آن درخت باقی مانده، یعنی درختی خشکیده بود.

در این حالت، توفانی از غم و اندوه، سراسر وجود پاک مریم را فرا گرفت. به قدری این توفان سخت بود که این بار بر دوشش سنگینی می‌کرد که بی‌اختیار «گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و بکلی فراموش می‌شدم»! (قالَتْ یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا).

بدیهی است تنها ترس تهمتهای آینده نبود که قلب مریم را می‌فشرد، مشکلات و مصائب دیگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و یاور، در بیابانهای تنهای تنها، نبودن محلی برای استراحت، آبی برای نوشیدن و غذا برای

ج3، ص86

خوردن، وسیله برای نگاهداری مولود جدید، اینها همه اموری بود که سخت او را تکان می‌داد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع