آیه 21 سوره حشر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<20 آیه 21 سوره حشر 22>>
سوره : سوره حشر (59)
جزء : 28
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

اگر ما این قرآن (عظیم الشأن) را (به جای دلهای خلق) بر کوه نازل می‌کردیم مشاهده می‌کردی که کوه از ترس و عظمت خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می‌گشت. و این امثال را برای مردم بیان می‌کنیم باشد که اهل (عقل و) فکرت شوند.

اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم، قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و از هم پاشیده می دیدی. و این مثل ها را برای مردم می زنیم تا بیندیشند.

اگر اين قرآن را بر كوهى فرومى‌فرستاديم، يقيناً آن [كوه‌] را از بيم خدا فروتن [و] از هم‌پاشيده مى‌ديدى. و اين مَثَلها را براى مردم مى‌زنيم، باشد كه آنان بينديشند.

اگر اين قرآن را بر كوه نازل مى‌كرديم، از خوف خدا آن را ترسيده و شكاف خورده مى‌ديدى. و اين مثالهايى است كه براى مردم مى‌آوريم، شايد به فكر فرو روند.

اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، می‌دیدی که در برابر آن خاشع می‌شود و از خوف خدا می‌شکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم می‌زنیم، شاید در آن بیندیشید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Had We sent down this Quran upon a mountain, you would have seen it humbled [and] go to pieces with the fear of Allah. We draw such comparisons for mankind, so that they may reflect.

Had We sent down this Quran on a mountain, you would certainly have seen it falling down, splitting asunder because of the fear of Allah, and We set forth these parables to men that they may reflect.

If We had caused this Qur'an to descend upon a mountain, thou (O Muhammad) verily hadst seen it humbled, rent asunder by the fear of Allah. Such similitudes coin We for mankind that haply they may reflect.

Had We sent down this Qur'an on a mountain, verily, thou wouldst have seen it humble itself and cleave asunder for fear of Allah. Such are the similitudes which We propound to men, that they may reflect.

معانی کلمات آیه

  • خاشع: خشوع: تذلل و تواضع. اصل آن از نرمى و آسانى است.
  • متصدعا: صدع: شكافتن. متصدع: شكافته شده.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «21»

اگر اين قرآن را بر كوهى نازل كرده بوديم، بى شك آن كوه را از خشيت خداوند، خاشع و فرو پاشيده مى‌ديدى. ما اين مثال‌ها را براى مردم مى‌زنيم، شايد بيانديشند.

پیام ها

1- يكى از شيوه‌هاى تربيت، توبيخ غير مستقيم است. لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ‌ ... تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها ...

2- قرآن، كتاب الهى، كمبودى ندارد، مردم قابليّت لازم را ندارند. لَوْ أَنْزَلْنا هذَا ...

3- استفاده از تمثيل در بيان حقايق معنوى، شيوه‌اى قرآنى است. لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ‌ ...

4- چگونه است كه كوه با آن صلابت، در برابر عظمت قرآن خاشع است، امّا قلب برخى انسان‌ها، از سنگ سخت‌تر؟ لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً ...

5- هستى، شعور دارد. اگر قرآن بر كوه نازل مى‌شد، خشوع و خشيت از آن ظاهر مى‌گشت. «لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»

جلد 9 - صفحه 563

6- امثال و تمثيلات قرآنى، نياز به تدبّر و تفكّر دارد و گرنه به درستى درك نمى‌شود. «تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «21»

.

«1» به نقل از نور الثقلين، جلد 5، صفحات 292 و 293

جلد 13 - صفحه 113

بعد از آن بر سبيل [تمثيل‌] و تخييل بيان تعظيم و توقير قرآن مى‌فرمايد:

لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ‌: اگر نازل مى‌فرموديم اين قرآن را، عَلى‌ جَبَلٍ‌: بر كوهى بر سبيل مثل و فرض، لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً: هر آينه ديدى آن را ترسنده، مُتَصَدِّعاً: شكافته و از هم ريخته، مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ‌: از ترس و هيبت خداى تعالى و عظمت و عيدى كه در قرآن است، يعنى كوه با وجود بزرگى و سختى و غلظت، بترسيدى و گردن نهادى، لكن دلهاى كفار از آن متأثر نگردد.

2- اگر قرآن را بر كوه نازل مى‌كرديم بعد از آن فهم و ادراك مى‌داديم، او هر آينه پاره پاره مى‌شدى از ترس خدا. 3- اگر به سبب كلام بليغى، كوه پاره پاره شدى، هر آينه قرآن آن را پاره پاره مى‌ساختى.

بيان: وقتى جمادى كه به مراتب از انسان پست‌تر باشد، در نزول قرآن به او خاشع شود از ترس الهى، و از عظمت كلام سبحانى پاره پاره شود، البته انسانى كه اشرف مخلوقات و به درجات از جماد بالاتر است، اولى و احق باشد كه از كلام الهى متأثر گردد. فتأمل.

وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ‌: و اين مثل و آنچه مثل اين مثل است از امثال، نَضْرِبُها لِلنَّاسِ‌: بيان مى‌كنيم آنها را براى تنبيه و آگاهى مردمان، لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ‌:

شايد كه ايشان انديشه كنند و تفكر نمايند در زواجر و مواعيد آن.

تنبيه: تفكر، سير باطن است از مبادى به سوى مقاصد، و هيچ كس از مقام نقص به كمال و از هلاكت به نجات و از شقاوت به سعادت نائل نگردد، مگر به تفكر در آيات قرآنيه و اخبار نبويه و آثار مرويه از ائمه اطهار عليهم السّلام و مواعظ و امثال مرضيه؛ و مبادى آن، آفاق و انفس است، به اينكه: تفكر نمايد در اجزاى عالم و ذرات آن، و در اجرام علويه از افلاك و كواكب و حركات آنها و اوضاع و مقادير و اختلافات آنها و مقارنت و مفارقت و تأثيرات و تغييرات آنها، و در اجرام سفليه و ترتيب آنها و كيفيات آنها و مركبات و معدنيات و حيوانات از چرنده و درنده و پرنده و اهلى و وحشى و صحرائى و دريائى كه عدد آنها بشمار نيايد، و در اجزاى انسان و اعضاى او و غير آن از آنچه احصاء شود، و

جلد 13 - صفحه 114

استدلال نمايد به آن به آنچه در آن از مصالح و حكم و تغيير است بر كمال صانع و عظمت و علم و قدرت سبحانى، و عدم ثبات ماسواى او؛ و همچنين در احوال گذشتگان و انقطاع آنها از دنيا و رجوع به آخرت، تمام اينها ارشاد و هدايت و آگاهى و بينائى است براى عاقل لبيب. و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد:

انّ التّفكّر يدعو الى البرّ و العمل به: بدرستى كه تفكر مى‌خواند و دعوت مى‌كند به نيكوكارى و عمل به آن.

چنانچه تفكر در عظمت الهى، دعوت كند به خشيت و طاعت سبحانى؛ و تفكر در فناى دنيا و لذات آن، دعوت كند به ترك علاقه به آن؛ و تفكر در آثار صالحين، دعوت كند به اقتفاى به آثار آنان؛ و تفكر در اخلاق حسنه، دعوت كند به تحصيل آن؛ و تفكر در اخلاق سيّئه، دعوت كند به اجتناب از آن و همچنين ساير قسمتها كه شرح آن بسيار است. بنابراين آيه شريفه توبيخ و سرزنش انسان است بر عدم تخشع نزد تلاوت قرآن به جهت قساوت قلب و كمى تدبر و تفكر در آن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «21» هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ «22» هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ «23» هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «24»

ترجمه‌

اگر نازل مينموديم اين قرآن را بر كوهى هر آينه ميديدى آنرا شكسته از بيم و شكاف خورده از ترس خدا و اين مثلها را ميزنيم براى مردم شايد آنها تفكّر كنند

او است خداوندى كه نيست قابل پرستشى جزا و داناى پنهان و آشكار او است بخشنده مهربان‌

او است خداوندى كه نيست قابل پرستشى جز او پادشاه برى از نقص سالم از عيوب ايمن كننده نگهبان خلق قادر غالب قاهر مصلح بزرگوار منزّه است خدا از آنچه براى او شريك قرار ميدهند

او است خداوند آفريننده پديد آورنده صورت بخش براى او است نامهاى نيكو تسبيح ميگويد او را هر كه در آسمانها و زمين است و او است ارجمند درست كردار.

تفسير

خداوند سبحان براى تصوير شدّت نفوذ مواعظ قرآن در قلوب و قساوت دلهائى كه از آن متأثر نشود مثلى زده باين تقريب كه اگر ما اين قرآن را بر كوه نازل نمائيم خواهيد ديد كه آن خاضع و خاشع و متزلزل و سر افكنده و شكافته شود از ترس خداوند و آيات عذاب آن ولى در قلوب قاسيه كفّار و منافقين‌

جلد 5 صفحه 181

مذكوره در آيات سابقه مؤثر نشود چون دلهاى آنها از سنگ سخت‌تر است چنانچه باين لحاظ افصح المتكلّمين گفته:

«آه سعدى اثر كند در سنگ* نكند در تو سنگدل اثرى» و خدا ميفرمايد اين مثل‌ها را ما براى مردم ميزنيم تا موجب تفكّر و تدبّر و تأثر آنها گردد و چون يكى از موجبات تأثير كلام عظمت متكلّم است شمّه‌اى از اوصاف جمال و جلال احديّت را بيان فرموده كه او است خداوند واجب الوجودى كه جز او در عالم موجودى شايسته و قابل پرستش و ستايش نيست و او دانا است بهر چه از انظار مخفى است و محسوس نيست و آنچه محسوس و مشاهد و آشكار است و آنچه معدوم است و آنچه موجود باشد چنانچه در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه غيب چيزى است كه نبوده و شهادت چيزى است كه بوده است او است بخشنده جان و روزى بر تمام مردم در دنيا و آمرزنده اهل ايمان در آخرت و باز براى تأكيد توحيد و نفى شرك فرموده نيست معبود بحقّى جز او كه داراى سلطنت حقّه حقيقيّه است در تمام عوالم وجود و منزّه است از تمام عيوب و نواقص و سالم است از تمام آفات و عوارض بخشنده امن و امان است بدوستان خود از عذاب و حافظ و نگهدار و نگهبان مردمان است و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مهيمن شاهد است و محتمل است مراد از مؤمن داراى ايمان بتمام حقائق باشد كه اوّل آنها توحيد ذات اقدس خود او است و داراى عزّت و قدرت و معطى آنست كه هر عزّت و قدرتى باو منتهى ميشود و غالب و قاهر است بر تمام خلق در آنچه اراده نمايد ولى اراده نميفرمايد جز آنچه را كه موجب اصلاح امور خلق باشد و بزرگتر از آنست كه بوصف درآيد چه رسد بآن كه موصوف شود بصفاتى كه موجب حاجت و نقص باشد و بزرگى و بزرگوارى مخصوص بذات اقدس او است منزّه است از شريك و عديل و نظير و مثل و مانند و هر چه از كتم عدم بوجود آيد محتاج بتقدير است اوّلا و بايجاد بر وفق تقدير ثانيا و بتصوير بعد از ايجاد ثالثا پس او است خالق بارى مصوّر باعتبارات ثلاثه چنانچه فيض ره فرموده و بنظر حقير خالق باعتبار خلق و بارى باعتبار خوبى و بى‌عيب و نقص بودن است و از براى او است هر اسمى كه دلالت داشته باشد بر معناى خوبى كه لايق مقام او

جلد 5 صفحه 182

باشد و عيب و نقص و قصور و فتورى از آن لازم نيايد و معروف نود و نه اسم است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده هر كس احصاء نمايد آنها را داخل در بهشت ميشود و ظاهرا مراد از احصاء اتّصاف بآن صفات و ايمان بآن اسماء است براى خدا و قبلا راجع باين جمله بياناتى گذشته است و تمام موجودات ارضيّه و سماويه بحسب حال و مقال تنزيه و تقديس مينمايند خالق خودشان را از تمام معايب و نقائص و او است مستجمع جميع كمالات براى اندراج تمام در تحت قدرت و علم كه از آن تعبير بعزّت و حكمت شده است در ثواب الاعمال و مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه هر كه سوره حشر را قرائت نمايد تمام موجودات ارضيّه و سماويّه براى او طلب رحمت و مغفرت مينمايند و اگر در آن روز يا آن شب بميرد شهيد مرده است و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.

جلد 5 صفحه 183

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَو أَنزَلنا هذَا القُرآن‌َ عَلي‌ جَبَل‌ٍ لَرَأَيتَه‌ُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِن‌ خَشيَةِ اللّه‌ِ وَ تِلك‌َ الأَمثال‌ُ نَضرِبُها لِلنّاس‌ِ لَعَلَّهُم‌ يَتَفَكَّرُون‌َ «21»

‌اگر‌ ‌بر‌ فرض‌ محال‌ ‌ما نازل‌ مي‌كرديم‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد ‌را‌ ‌بر‌ كوه‌ سنگ‌ خاره‌ ‌هر‌ آينه‌ خاشع‌ مي‌شد و ‌از‌ ‌هم‌ مي‌پاشيد ‌از‌ ترس‌ ‌خدا‌ و ‌اينکه‌ مثلها ‌را‌ ‌ما مي‌زنيم‌ ‌براي‌ ناس‌ ‌باشد‌ ‌آنها‌ بفكر بيفتند و تفكّر كنند لكن‌ قلب‌ ‌آنها‌ ‌از‌ سنگ‌ سختر ‌است‌ و ابدا بخود نمي‌آيند.

لَو أَنزَلنا هذَا القُرآن‌َ عَلي‌ جَبَل‌ٍ ذكر جبل‌ ‌از‌ باب‌ مثال‌ ‌است‌ چون‌ سنگ‌ ‌در‌ نظر انسان‌ سخت‌ترين‌ اشياء ‌است‌ و الّا آسمانها و زمين‌ طاقت‌ عذاب‌ الهي‌ ‌را‌ ندارند، چنانچه‌ امير المؤمنين‌ (ع‌) ‌در‌ دعاء كميل‌ مي‌فرمايد:

(فكيف‌ احتمالي‌ لبلاء الاخرة و جليل‌ وقوع‌ المكاره‌ ‌فيها‌ و ‌هو‌ بلاء تطول‌ مدّته‌ و يدوم‌ مقامه‌ و ‌لا‌ يخفف‌ ‌عن‌ اهله‌ لانّه‌ ‌لا‌ ‌يکون‌ الّا ‌عن‌ غضبك‌ و انتقامك‌ و سخطك‌ و ‌هذا‌ ‌ما ‌لا‌ تقوم‌ ‌له‌ السّماوات‌

جلد 16 - صفحه 483

و الارض‌ الدّعاء

و مكرر گفته‌ ‌شده‌ ‌که‌ تمام‌ موجودات‌ شعور و ادراك‌ دارند. مي‌فرمايد:

‌اگر‌ ‌اينکه‌ تهديدات‌ و انذارها ‌که‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد ‌بر‌ انسان‌ ‌در‌ مخالفت‌ اوامر الهي‌ بيان‌ ‌شده‌ و تكليفات‌ مقرر گشته‌ ‌بر‌ كوه‌ها بيان‌ ميشد و جعل‌ فرموده‌ بوديم‌.

لَرَأَيتَه‌ُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً تصدّع‌ ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ ‌شده‌ و متفرق‌ گشته‌، چنانچه‌ مي‌گويند صدع‌ الزجاجة ‌يعني‌ شكسته‌ شد ‌که‌ ديگر قابل‌ التيام‌ نيست‌ اشاره‌ ‌به‌ اينكه‌ كوه‌ ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ مي‌شود ‌از‌ خوف‌ الهي‌ و ‌اينکه‌ قلوب‌ قاسيه‌ هيچ‌ متأثر نمي‌شوند چنانچه‌ مي‌فرمايد: ثُم‌َّ قَسَت‌ قُلُوبُكُم‌ مِن‌ بَعدِ ذلِك‌َ فَهِي‌َ كَالحِجارَةِ أَو أَشَدُّ قَسوَةً ‌الي‌ ‌قوله‌ وَ إِن‌َّ مِنها لَما يَهبِطُ مِن‌ خَشيَةِ اللّه‌ِ بقره‌ آيه 69.

مِن‌ خَشيَةِ اللّه‌ِ ‌از‌ خوف‌ سخط و غضب‌ و عذاب‌ الهي‌ ‌که‌ سر ‌تا‌ سر قرآن‌ انذار مي‌كند و خبر مي‌دهد.

و تلك‌ الامثال‌ نضربها للناس‌ لعلهم‌ يتفكرون‌ بايد تفكر كنند و بخود بيايند ‌که‌ فرمود:

تفكر ساعة خير ‌من‌ عبادة سنة

تفكر مقابل‌ غفلت‌ ‌است‌ تمام‌ سعادات‌ ‌در‌ اثر تفكر ‌است‌ و تمام‌ مفاسد ‌در‌ اثر غفلت‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 21)- اگر قرآن بر کوهها نازل می‌شد از هم می‌شکافتند! در تعقیب آیات گذشته که از طرق مختلف برای نفوذ در قلوب انسانها

ج5، ص151

استفاده می‌کرد، و مسائل سرنوشت ساز انسانها را در زنده‌ترین صورتش بیان نمود در این آیه که ناظر به همه آیات قرآن مجید است پرده از روی این حقیقت بر می‌دارد که نفوذ قرآن بقدری عمیق است که اگر بر کوهها نازل می‌شد آنها را تکان می‌داد، اما عجب از این انسان سنگدل که گاه می‌شنود و تکان نمی‌خورد! نخست می‌فرماید: «اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم می‌دیدی در برابر آن خاشع می‌شود، و از خوف خدا می‌شکافد» (لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیة الله).

«و اینها مثالهائی است که برای مردم می‌زنیم شاید در آن بیندیشید» (و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون).

بعضی این آیه را بر ظاهرش حمل کرده‌اند و گفته‌اند: تمام موجودات این جهان، از جمله کوهها، برای خود نوعی درک و شعور دارند و اگر این آیات بر آنها نازل می‌شد به راستی از هم متلاشی می‌شدند، گواه این معنی را آیه 74 سوره بقره می‌دانند که در توصیف گروهی از یهود می‌گوید: «سپس دلهای شما بعد از این ماجرا سخت شد، همچون سنگ! و یا سخت‌تر! چرا که پاره‌ای از سنگها می‌شکافد و از آنها نهرها جاری می‌شود، و پاره‌ای از آنها شکاف بر می‌دارد و آب از آن تراوش می‌کند و پاره‌ای از خوف خدا به زیر می‌افتد»!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص105

منابع