آیه 19 سوره نمل

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<18 آیه 19 سوره نمل 20>>
سوره : سوره نمل (27)
جزء : 19
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

سلیمان از گفتار مور بخندید و گفت: پروردگارا، مرا توفیق شکر نعمت خود که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی عنایت فرما و مرا به عمل صالح خالصی که تو بپسندی موفق بدار و مرا به لطف و رحمت خود در صف بندگان خاص شایسته‌ات داخل گردان.

پس سلیمان از گفته اش با تبسم، حالت خنده به خود گرفت، و [به سبب نعمت فهم گفتار حیوانات] گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم عطا کرده ای به جای آورم، و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم، و مرا به رحمتت در میان بندگان شایسته ات درآور.

[سليمان‌] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس بگزارم، و به كار شايسته‌اى كه آن را مى‌پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته‌ات داخل كن.»

سليمان از سخن او لبخند زد و گفت: اى پروردگار من، مرا وادار تا سپاس نعمت تو را كه بر من و پدر و مادر من ارزانى داشته‌اى به جاى آورم و كارهاى شايسته‌اى كنم كه تو خشنود شوى، و مرا به رحمت خود در شمار بندگان شايسته‌ات درآور.

سلیمان از سخن او تبسّمی کرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Whereat he smiled, amused at its words, and he said, ‘My Lord! Inspire me to give thanks for Your blessing with which You have blessed me and my parents, and that I may do righteous deeds which please You, and admit me, by Your mercy, among Your righteous servants.’

So he smiled, wondering at her word, and said: My Lord! grant me that I should be grateful for Thy favor which Thou hast bestowed on me and on my parents, and that I should do good such as Thou art pleased with, and make me enter, by Thy mercy, into Thy servants, the good ones.

And (Solomon) smiled, laughing at her speech, and said: My Lord, arouse me to be thankful for Thy favour wherewith Thou hast favoured me and my parents, and to do good that shall be pleasing unto Thee, and include me in (the number of) Thy righteous slaves.

So he smiled, amused at her speech; and he said: "O my Lord! so order me that I may be grateful for Thy favours, which thou hast bestowed on me and on my parents, and that I may work the righteousness that will please Thee: And admit me, by Thy Grace, to the ranks of Thy righteous Servants."

معانی کلمات آیه

  • تبسم: تبسم: لبخند. خنده خفيف.
  • ضاحكا: در اقرب الموارد آمده: ضحك انبساط وجه است به طورى كه دندانها از سرور ظاهر شود، اگر بى‌‏صدا باشد تبسم است و اگر صدايش از دور شنيده شود قهقهه است و گر نه ضحك گويند. مراد از آن در آيه ظاهرا تعجب است.
  • اوزعنى: ايزاع را الهام گفته‏‌اند، طبرسى از زجاج نقل ميكند: «اوزعنى» تأويلش در لغت آنست كه: مرا از هر چيز جز از شكرت باز دار.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ «19»

پس (سليمان) از سخن اين مورچه با تبسّمى خندان شد و گفت:

پروردگارا! به من الهام كن (و توفيق ده) كه نعمتى كه به من و به والدينم بخشيده‌اى شكر كنم و عمل صالحى كه آن را مى‌پسندى انجام دهم و در سايه‌ى رحمت خود، مرا در زمره‌ى بندگان شايسته‌ات وارد كن.

نکته ها

در آيه‌ى 16 ذكر شد كه حضرت سليمان عليه السلام گفت: زبان پرندگان را مى‌دانيم، از اين آيه معلوم مى‌شود كه دانستن زبان پرندگان از باب نمونه بوده است. زيرا آن حضرت كلام و گفتگوى مورچه را هم مى‌دانست.

كلمه‌ى «ايزاع» بالاتر از توفيق و چيزى شبيه الهام است، نظير آيه‌ى‌ «وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ» «1» يعنى ما انجام كارهاى خير را به انبيا الهام كرديم. «2»

كار صالح به تنهايى كافى نيست، ورود در گروه صالحان مهم است، زيرا:

  • گاهى كار، صالح است، ولى فرد از نظر نفسانى صالح نيست و گرفتار ريا، سُمعه، غرور، عُجب و حَبط مى‌شود.
  • گاهى كار صالح است، ولى عاقبت انحرافى پيش مى‌آيد و شخص عاقبت به خير نمى‌شود.
  • گاهى كار صالح است، ولى يك نوع تك‌روى در آن است و شخص حاضر نيست با بندگان خدا همراه باشد. أَعْمَلَ صالِحاً ... فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ‌

«1». انبياء، 73.

«2». تفسير الميزان.

جلد 6 - صفحه 406

پیام ها

1- يكى از اصول و شرايط رهبرى و مديريّت، سعه‌ى صدر است. حضرت سليمان جمله‌ى‌ «لا يَشْعُرُونَ» را آن هم از مورچه‌اى مى‌شنود، ولى به روى خود نمى‌آورد و لبخند مى‌زند. «فَتَبَسَّمَ»

2- انتقاد وحرف حقّ را از هر كس بشنويد و از آن استقبال كنيد. (سليمان سخن مورچه را پسنديد) «فَتَبَسَّمَ» انتقادپذيرى، يك ارزش است.

3- خداوند اولياى خود را تحت تربيت مخصوص خود قرار مى‌دهد. «وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ‌- فَتَبَسَّمَ» خداوند، سليمان را با آن مقام و سلطنتش گرفتار حرف يك مورچه مى‌كند تا بدين وسيله در وجود او تعادل برقرار كند.

4- زمانى بايد شاد و خندان باشيم كه حتّى مورچه‌ها به عدالت ما اميدوار باشند.

«وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ‌- فَتَبَسَّمَ»

5- خنده‌ى انبيا، تبسّم است نه قهقهه. سليمان در حالى كه خنده‌اش گرفته بود، تبسّم كرد. «فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً»

6- سليمان سخنان مورچه را فهميد و به زيردستان خود توجّه كرد. «مِنْ قَوْلِها»

7- دعا، مخصوص هنگام اضطرار نيست؛ انبيا در اوج عظمت و قدرت دعا مى‌كردند. «رَبِّ»

8- توفيق شكرگزارى را از خدا بخواهيم. «رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ»

9- انسان در برابر نعمت‌هايى كه تاكنون به او رسيده بايد شكر كند و در برابر مسئوليّت آينده بايد به فكر عمل صالح و جلب رضاى خدا و ملحق شدن به نيكان باشد. أَشْكُرَ- أَعْمَلَ صالِحاً ...

10- فرزندان، هم بايد در مقابل نعمت‌هايى كه خداوند به آنان داده شكر كنند و هم در مقابل نعمت‌هايى كه به والدين آنان داده است. «عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَّ»

11- شكر خدا تنها با زبان نيست، عمل صالح و استفاده‌ى صحيح از نعمت‌ها نيز شكر الهى است. أَشْكُرَ ... أَعْمَلَ صالِحاً

12- سليمان با آن كه لشكريان فراوان و حاكميّت قوى دارد و زبان حيوانات را نيز مى‌داند، باز به فكر عمل صالح است نه به دنبال لذّت و توسعه‌ى قدرت و

جلد 6 - صفحه 407

افتخار. «أَعْمَلَ صالِحاً»

13- دعا وتلاش حاكمان بايد براى انجام كار خوب باشد. «أَعْمَلَ صالِحاً»

14- كار، به شرطى نيك است كه خداپسند باشد. «صالِحاً تَرْضاهُ»

15- كار نيكى ارزش دارد كه رضاى خدا را جلب كند، نه فقط رضاى مردم را.

«صالِحاً تَرْضاهُ»

16- عالى‌ترين مقصد در حكومت صالحان، رضاى خداست. «تَرْضاهُ»

17- انبيا نيز به امداد الهى نياز دارند. أَوْزِعْنِي‌ ... أَدْخِلْنِي‌

18- زندگى در جامعه صالح ارزش است، نه زندگى در ميان مردم ناصالح، آن هم به خاطر رفاه يا درآمد و لذّت. أَدْخِلْنِي‌ ... فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ‌

19- برخوردارى از امكانات، و قدرت امروز خود را نشانه‌ى رسيدن به رحمت الهى ندانيد و براى رشد و تعالى خود دعا كنيد. «وَ أَدْخِلْنِي»

20- امكانات انسان، نتيجه‌ى كار او نيست بلكه از رحمت الهى سرچشمه مى‌گيرد. «بِرَحْمَتِكَ»

21- هر كس، در هر شرايطى بايد به رحمت الهى متوسّل شود، حتّى پيامبران. «بِرَحْمَتِكَ»

22- تكروى، ممنوع. «وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ «19»

فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها: پس تبسم نمود در حالتى كه شروع كننده بود در خنديدن از گفتار آن مورچه يعنى از حد تبسم به ضحك تجاوز نمود به جهت تعجب از حذر و عاقبت بينى او و اهتداء به مصالح او. يا شادان و خرم شد از آنچه حق تعالى او را به آن مخصوص گردانيد از ادراك مقاوله مورچه و فهم غرض او. و يا به جهت عدل او بر وجهى كه موران آن را دريافته‌اند. وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي‌: و گفت اى پروردگار من الهام كن مرا، أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَ‌: به انيكه شكر گويم تو را كه به محض كرم و لطف انعام فرمودى بر من از نبوت و دانستن نطق حيوانات و شنوانيدن گفتار آنان از دور و پادشاهى جميع انس و جن و وحش و طيور، وَ عَلى‌ والِدَيَ‌: و نعمتى كه انعام فرمودى بر پدر و مادر من به اين وجه كه نبوت و فصل الخطاب و نرم شدن آهن و غير آن از اسباب ملك به پدرم عطا نمودى و مادرم را زوجه پيغمبر خود گردانيدى. وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ‌: و ديگر آن كه ملهم ساز و بر سبيل دوام توفيق ده مرا كه بجاى آرم كارهاى شايسته را كه بپسندى آن را، يعنى اعمال شايسته‌اى كه رضاى تو باشد لازم حال من گردان و

جلد 10 - صفحه 29

از من منفكّ مساز. وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ‌: و داخل فرما مرا به رحمت و بخشايش خود، فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ‌: در بندگان شايسته خود يعنى در عداد و سلك ايشان در روضه بهشت. حاصل آنكه مرا از اهل بهشت گردان.

ابن عباس گفته: مراد سليمان از «صالحين» ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و انبيائى بود كه بعد از ايشان بودند، يعنى مرا در جمله ايشان و اسم مرا در اسامى ايشان ثبت فرما «1».

تنبيه: آيه شريفه علوّ شأن و رفعت مقام بندگان شايسته درگاه الهى را مبين سازد كه در مرتبه‌اى باشند كه سليمان با آن حشمت درخواست مى‌نمايد كه خداوند او را در زمره آنان محسوب دارد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى‌ كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ «15» وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ «16» وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ «17» حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‌ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «18» فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ «19»

ترجمه‌

و بتحقيق داديم داود و سليمان را دانشى و گفتند ستايش خدايرا است كه برترى داد ما را بر بسيارى از بندگانش كه مؤمنانند

و ميراث برد سليمان از داود و گفت اى مردمان آموخته شديم زبان پرندگان را و داده شديم از همه چيز همانا اين هر آينه مزيّتى است آشكار

و جمع كرده شد براى سليمان لشكرهايش از جنّى و آدمى و پرنده پس آنها مرتّب باز داشته ميشدند

تا وقتى كه وارد شدند در وادى موران گفت مورى اى موران داخل شويد در مسكن‌هاى خود براى آنكه شكسته و پايمال نكنند شما را سليمان و لشكرهايش در حاليكه آنها درك نكنند

پس تبسّم نمود خندان از سخنش و گفت پروردگار من وادار كن مرا كه شكر كنم نعمت تو را كه انعام كردى بر من و بر پدر و مادرم و آنكه بجا آورم كار نيكى كه بپسندى آنرا و داخل كن مرا برحمت خود در بندگانت كه نيكوكارانند.

تفسير

خداوند متعال بحضرت داود و سليمان عليه السّلام علم خاصى عنايت فرمود كه ظاهرا علم معارف و احكام و حكمت و قضاوت و سياست و رياست باشد و هر دو شكر و حمد خدا را بجاى آوردند براى مزيّت علمى خودشان بفضل خدا بر بسيارى از بندگان مؤمن او نه بر تمام آنها مانند پنج پيغمبر اولو العزم و اوصياء پيغمبر خاتم عليهم السلام و از اينجا معلوم ميشود فضيلت علم و شرف اهلش كه آندو بزرگوار با داشتن مال و جاه و جلال و سلطنت و اقبال، بعلم و دانش خرسند بودند نه بغير آن چون علم است كه سر چشمه سعادات و منشأ بركات است و حضرت داود هر چه داشت از مال و ملك و نبوّت و قضاوت باقى گذارد و حضرت سليمان آنها را بارث و وصيّت مالك و متصرّف گرديد و بمردم فرمود خداوند بما انبيا زيان پرندگانرا آموخته و از هر موجودى از موجودات دنيا براى ما بهره و نصيبى قرار داده كه ميتوانيم از آن استفاده نمائيم و مسخّر خود قرار دهيم و اين تمكّن و توانائى فضيلت آشكارى است كه كسى نميتواند منكر

جلد 4 صفحه 143

آن شود و اين معنى را براى اداء شكر از مواهب الهيه و اثبات نبوت خود باعجاز اظهار فرمود در جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از فضل مبين سلطنت و نبوت است و در مجمع از آنحضرت نقل نموده از پدر بزرگوارش كه خداوند بسليمان بن داود عطا فرمود سلطنت روى زمين از مشرق تا مغرب را در مدت هفتصد سال و شش ماه و او حكم فرما شد بر تمام اهل عالم از جن و انس و شياطين و دواب و پرندگان و درندگان و عطا فرمود باو علم بهر چيزى را و زبان هر چيزيرا و در زمان او صنايع عجيبه‌ئى بروز نمود كه مشهور شد در ميان مردم و اين مراد از آيه است و از روايات متعدّده اين مقام استفاده ميشود كه اين علم اختصاص بحضرت سليمان نداشته بلكه ائمه اطهار هم علم بتمام اشياء و تمام السنه دائره از انسان و حيوان و ساير موجودات حيّه دارند و جمع آورى شد براى آنحضرت لشكريان بسيارى از جن و انس و پرندگان پس آنها با نظم و ترتيب مخصوصى كه مانع از تقديم و تأخير افراد و تفرقه و تزاحم آنها بود بازداشت يا سير داده ميشدند تا وقتى مشرف شدند بر وادى مورچگان مورى كه گفته‌اند از آنها بزرگتر و امتيازاتى داشت و بر آنها فرمانفرما بود گفت اى موران داخل شويد در لانه‌هاى خودتان براى آنكه پايمال نكنند شما را سليمان و لشكريانش وقتى كه ملتفت شما نباشند و باد صوت آن مور را وقتى كه حضرت سليمان بر كرسى خود نشسته بود و در هوا سير ميكرد بگوش او رسانيد و حضرت اولا تعجب فرمود از ملاحظه كارى آن مور و تبسّم فرمود و بعدا خوشحال شد و خنديد از آنكه نسبت ظلم باو و لشكريانش نداد چون مقيّد نمود پايمال نمودن ايشان را بعدم توجه و التفات و اينكه نسبت پايمال نمودنرا باو و لشكريانش داد با آنكه آنحضرت بتوسط باد در هوا سير ميفرمود شايد بملاحظه آن باشد كه لشكريان بامر حضرت سير مينمودند و اسناد فعل بسبب اقوى از مباشر است و شايد براى آن باشد كه حضرت ميخواسته آنجا نزول فرمايد و آن مور متوجه شده و اين مراعات را نموده و لذا بعضى گفته‌اند عساكر آنحضرت هم با او در بساط زربفتى كه اجنّه براى آنحضرت تهيه نموده بودند كه يك فرسخ در يك فرسخ وسعت‌

جلد 4 صفحه 144

داشت جاى داشتند و باد آنرا حركت ميداد و در كنار آن وادى كه از اراضى شام يا طائف باختلاف اقوال بود ميخواستند پياده شوند و آن مور متوجه شد و اين سخن را گفت و حضرت شنيد و او را احضار كرد و فرمود مگر نميدانى من پيغمبرم و بموجودى ظلم نميكنم كه اين سخن را گفتى عرض كرد ميدانم ولى منهم پادشاه اينهايم بايد ملاحظه حال آنها را بنمايم كه بدون اختيار شما پايمال نشوند فرمود لشكريان من در هوا سير ميكردند و بر بساط خودشان جاى داشتند و بشما كارى نداشتند عرض كرد ميخواستم زينت و حشمت تو را نه بينند تا از ياد خدا غافل و بجمال دنيا مغرور نشوند بعد عرض كرد ميدانى خدا چرا باد را مأمور نقل بساط تو فرمود نه ملائكه را حضرت فرمود نميدانم مور عرضه داشت براى آنكه بدانى اعتبار بساط سلطنت تو بر باد است و مانند باد مى‌آيد و ميرود و در آنوقت حضرت متوجه بشكر خدا براى ادامه نعمت و اعمال صالحه براى آخرت گرديد و عرضه داشت بار الها بازدار مرا از هر امرى غير از شكر خود و وادار مرا تا شكر گزارى نمايم از نعمت علم و نبوت و سلطنت كه بمن و پدرم انعام فرمودى و نعمتهائى كه بمادرم كرم كردى كه نعمت بمن بوده و تا آنكه بجا آورم كار نيكى را كه مورد پسند و خوشنودى تو باشد چون توفيق بعمل خير هم بايد از جانب تو باشد و داخل كن برحمت خود مرا در زمره بندگان صالح خود مانند ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و داود پدرانم و ساير بزرگان و در بهشت با ايشان محشور فرما در حديث است كه نعمت وحشى و فرارى است آنرا بشكر خود در بند كنيد و نگهدارى نمائيد و در بصائر از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سليمان عليه السّلام داراى اسم اكبر خدا بود كه وقتى به آن اسم طلب مينمود عطا ميشد و چون دعا ميكرد باجابت ميرسيد و اگر او در چنين روزى بود محتاج بما ميشد و اخبار در فضيلت آن ذوات مقدّسه بر انبياء عظام غير از حضرت ختمى مرتبت بسيار است و آنكه آنها در مشكلات باهل بيت اطهار توسل ميجستند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَتَبَسَّم‌َ ضاحِكاً مِن‌ قَولِها وَ قال‌َ رَب‌ِّ أَوزِعنِي‌ أَن‌ أَشكُرَ نِعمَتَك‌َ الَّتِي‌ أَنعَمت‌َ عَلَي‌َّ وَ عَلي‌ والِدَي‌َّ وَ أَن‌ أَعمَل‌َ صالِحاً تَرضاه‌ُ وَ أَدخِلنِي‌ بِرَحمَتِك‌َ فِي‌ عِبادِك‌َ الصّالِحِين‌َ «19»

‌پس‌ حضرت‌ سليمان‌ تبسم‌ كرد خنده ضعيفي‌ ‌از‌ قول‌ ‌آن‌ نمله‌ و عرض‌ كرد:

پروردگار ‌من‌ توفيق‌ ده‌ اينكه‌ شكر كنم‌ نعمت‌ تو ‌را‌ ‌آن‌ نعمتي‌ ‌که‌ بمن‌ انعام‌ فرموده‌اي‌ و ‌بر‌ والدين‌ ‌من‌ و اينكه‌ عمل‌ صالح‌ ‌که‌ موجب‌ رضا و خشنودي‌ تو ‌باشد‌ بجا آورم‌ و مرا برحمت‌ ‌خود‌ داخل‌ فرما ‌در‌ بندگان‌ صالح‌ ‌خود‌ و مرا جزو ‌آنها‌ قرار ده‌.

سؤال‌: مسلم‌ ‌بين‌ تمام‌ مسلمين‌ و نصوص‌ قرآن‌ ‌است‌ ‌که‌ پيغمبر اسلام‌ ‌در‌ جميع‌ شئون‌ افضل‌ ‌از‌ تمام‌ انبياء ‌بود‌ و همچنين‌ مسلم‌ ‌بين‌ شيعه‌ و نصوص‌ اخبار متواتره‌ ‌است‌ ‌که‌ ائمه‌ اطهار ‌بعد‌ ‌از‌ ‌رسول‌ محترم‌ افضل‌ ‌از‌ جميع‌ انبياء بودند چرا همچه‌ مقام‌ و سلطنتي‌ بآنها عنايت‌ نشده‌!

جلد 14 - صفحه 123

جواب‌: فرق‌ ‌اينکه‌ مقام‌ بآنها عنايت‌ ‌شده‌ لكن‌ چون‌ مأمور بدعوت‌ بودند و مخصوصا ضعفاء قوم‌، و دنيا ‌در‌ نظر ‌آنها‌ پست‌تر ‌از‌ گوشت‌ گنديده‌ ‌بود‌ قبول‌ نميكردند و اظهار نمينمودند لكن‌ گاهگاهي‌ نشان‌ ميدادند. ‌اگر‌ حضرت‌ سليمان‌ غدوها شهر و رواحها شهر پيغمبر ‌در‌ ليلة المعراج‌ ‌تا‌ قاب‌ قوسين‌ ‌او‌ ادني‌ رفت‌ و مراجعت‌ كرد شايد يك‌ ساعت‌ بيش‌ طول‌ نكشيد. ‌اگر‌ جنود سليمان‌، جن‌ و انس‌ و طير بودند جنود حضرت‌ رسالت‌ ملائكه‌ بودند، ‌که‌ ميفرمايد وَ أَنزَل‌َ جُنُوداً لَم‌ تَرَوها (توبه‌ ‌آيه‌ 26) سنگ‌ ريزه‌ ‌در‌ كف‌ مباركش‌ شهادت‌ ميداد سوسمار شهادت‌ داد شتر شاهزاده‌ خراساني‌ ‌با‌ پيغمبر تكلم‌ كرد و خبر قتل‌ صاحبش‌ ‌را‌ داد و تمام‌ اشجار و جمادات‌ ‌در‌ تحت‌ فرمانش‌ بودند و ائمه‌ اطهار ‌در‌ طرفة العين‌ حضرت‌ رضا ‌از‌ مدينه‌ ‌در‌ زندان‌ بغداد آمد حضرت‌ جواد طرفة العين‌ ‌از‌ مدينه‌ بخراسان‌ آمد امروز حضرت‌ بقية اللّه‌ ‌در‌ تمام‌ مجالس‌ حاضر و ناظر ‌است‌. حضرت‌ ابا ‌عبد‌ اللّه‌ ‌از‌ مدينه‌ دست‌ دراز ميكند قبضه‌ خاكي‌ ‌از‌ گودال‌ قتلگاه‌ بدست‌ ام‌ السلمه‌ ميدهد خبر ‌از‌ آينده‌ ميدهد. امير المؤمنين‌ ‌تا‌ زير عرش‌ ‌را‌ مي‌بيند ‌که‌ جبرئيل‌ نيست‌ ميفرمايد تو جبرئيلي‌ و صدها ديگر ‌از‌ امثال‌ اينها.

(فَتَبَسَّم‌َ ضاحِكاً مِن‌ قَولِها) خنده‌ قهقهه‌ و بلند مذموم‌ ‌است‌ لكن‌ تبسم‌ ممدوح‌ ‌است‌ بخصوص‌ ‌در‌ صورت‌ مؤمنين‌ بايد ‌با‌ چهره باز و حال‌ تبسم‌ و خرمي‌ نگاه‌ كرد.

(وَ قال‌َ رَب‌ِّ أَوزِعنِي‌ أَن‌ أَشكُرَ نِعمَتَك‌َ) الهام‌ و توفيق‌ شكر گذاري‌ بمن‌ عنايت‌ فرما ‌که‌ فرمود اعمَلُوا آل‌َ داوُدَ شُكراً وَ قَلِيل‌ٌ مِن‌ عِبادِي‌َ الشَّكُورُ (سبأ ‌آيه‌ 13) و شكر نعمت‌ وجوب‌ عقلي‌ دارد و كفران‌ نعمت‌ مورث‌ عذاب‌ ‌است‌ لَئِن‌ شَكَرتُم‌ لَأَزِيدَنَّكُم‌ وَ لَئِن‌ كَفَرتُم‌ إِن‌َّ عَذابِي‌ لَشَدِيدٌ (ابراهيم‌ ‌آيه‌ 7).

(الَّتِي‌ أَنعَمت‌َ عَلَي‌َّ) مقام‌ نبوت‌ و سلطنت‌ و ساير نعم‌ مذكوره‌.

(وَ عَلي‌ والِدَي‌َّ) اما ‌علي‌ والده‌ داود معلوم‌ چنان‌ ‌که‌ گذشت‌ و اما ‌علي‌ والدته‌ همچه‌ شوهري‌ مثل‌ داود و همچه‌ فرزندي‌ مثل‌ سليمان‌ و چه‌ بسيار ‌از‌ انبياء ‌در‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌از‌ نسل‌ ‌او‌ بودند‌-‌ البته‌ شكرگزار ميشود و سليمان‌ همچه‌ پدر و مادري‌ دارد بايد شكر الهي‌ بجا آورد.

جلد 14 - صفحه 124

(وَ أَن‌ أَعمَل‌َ صالِحاً تَرضاه‌ُ) عمل‌ صالحي‌ ‌که‌ موجب‌ رضاي‌ الهي‌ ‌باشد‌ ‌هر‌ عبادتي‌ ‌که‌ جميع‌ شرائط قبول‌ ‌را‌ دارا ‌باشد‌ موجب‌ رضاي‌ الهي‌ ميشود و صاحب‌ نفس‌ مطمئنه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ميفرمايد:

يا أَيَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ ارجِعِي‌ إِلي‌ رَبِّك‌ِ راضِيَةً مَرضِيَّةً فَادخُلِي‌ فِي‌ عِبادِي‌ وَ ادخُلِي‌ جَنَّتِي‌ (فجر ‌آيه‌ 28).

(وَ أَدخِلنِي‌ بِرَحمَتِك‌َ فِي‌ عِبادِك‌َ الصّالِحِين‌َ) گفتند مراد انبياء بودند لكن‌ مسلما حضرت‌ سليمان‌ داخل‌ انبياء ‌بود‌ ‌اينکه‌ دعا ‌بعد‌ ‌از‌ مقام‌ نبوت‌ ‌است‌ و ميتوان‌ ‌گفت‌ منظورش‌ حشر ‌با‌ ‌محمّد‌ و آل‌ ‌باشد‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليهم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 19)- «سلیمان از شنیدن این سخن مورچه تبسم کرد و خندید» (فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها).

در اینجا سلیمان رو به درگاه خدا کرد و چند تقاضا نمود.

نخست این که: «عرضه داشت: پروردگارا! راه و رسم شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای به من الهام فرما» (وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ).

تا بتوانم با بسیج همه نیروهایم این همه نعمتهای عظیم را در راهی که تو فرمان داده‌ای و مایه خشنودی توست به کار گیرم و از مسیر حق منحرف نگردم.

دیگر این که مرا موفق دار «تا عمل صالحی به جای آورم که تو از آن خشنود می‌شوی» (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).

و بالاخره سومین تقاضایش این بود که عرضه داشت: پروردگارا! «مرا به رحمتت در زمره بندگان صالحت داخل گردان» (وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ).

یعنی هدف نهایی به دست آوردن قدرت، انجام عمل صالح است و عمل صالح نیز مقدمه‌ای است برای جلب خشنودی و رضای خدا که هدف نهایی است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص441

منابع