آیه 14 سوره مجادله

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<13 آیه 14 سوره مجادله 15>>
سوره : سوره مجادله (58)
جزء : 28
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

آیا آن (منافق) مردمی را ندیدی که با (یهود) قومی که خدا بر آنها غضب کرده است دوستی کردند؟ آنها به حقیقت نه از شما مسلمین و نه از فرقه یهودند و به دروغ قسم یاد می‌کنند (که ما اهل ایمانیم) در صورتی که خود می‌دانند.

آیا به کسانی که قوم مورد خشم خدا را به دوستی گرفتند، ننگریستی؟ اینان نه از شمایند و نه از آنان، و به دروغ سوگند می خورند [که از شمایند] و خود آگاهند [که دروغ می گویند.]

آيا نديده‌اى كسانى را كه قومى را كه مورد خشم خدايند به دوستى گرفته‌اند؟ آنها نه از شمايند و نه از ايشان، و به دروغ سوگند ياد مى‌كنند و خودشان [هم‌] مى‌دانند.

آيا نديده‌اى آن كسان را كه با مردمى كه خدا بر آنها خشم گرفته بود، دوستى ورزيدند؟ اينان نه از شمايند و نه از ايشان. و خود مى‌دانند كه بر دروغ سوگند مى‌خوردند.

آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند ریختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ یاد می‌کنند (که از شما هستند) در حالی که خودشان می‌دانند (دروغ نمی‌گویند)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Have you not regarded those who befriend a people at whom Allah is wrathful? They neither belong to you, nor to them, and they swear false oaths [that they are with you] and they know.

Have you not seen those who befriend a people with whom Allah is wroth? They are neither of you nor of them, and they swear falsely while they know.

Hast thou not seen those who take for friends a folk with whom Allah is wroth? They are neither of you nor of them, and they swear a false oath knowingly.

Turnest thou not thy attention to those who turn (in friendship) to such as have the Wrath of Allah upon them? They are neither of you nor of them, and they swear to falsehood knowingly.

معانی کلمات آیه

«تَوَلَّوْا»: به دوستی گرفتند. مراد منافقان است. «هُمْ»: ایشان که منافقانند. «وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»: در حالی که می‌دانند که دروغ می‌گویند.

نزول

این آیه درباره سران و رؤساى منافقین مانند عبدالله بن ابى بن سلول و عبدالله بن سعد بن ابى‌سرح و عبدالله بن نبتل نازل شده که با یهودیان دوستى داشتند و اسرار مسلمین را به آن‌ها مى گفتند و درباره دشمنى با رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله با یهودیان عهد و پیمان مى بستند و خداوند درباره آن‌ها فرمود: «ما هُمْ مِنْکمْ وَلامِنْهُمْ» یعنى این منافقین نه بر دین شما هستند و نه بر دین یهود چنان که در جاى دیگر درباره آنان فرمود: «مُذَبْذَبِینَ بَینَ ذلِک لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ».[۱]

سدى گوید: این آیه درباره عبدالله بن نبتل نازل شده است[۲] و نیز گویند: درباره مرد منافقى که اخبار پیامبر و مسلمین را براى یهودیان مى نوشت نازل گردیده است.[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ «14»

آيا نديدى كسانى را كه با گروهى كه مورد غضب خداوند بودند، طرح دوستى ريختند؟ آنها نه از شما هستند و نه از آنان و با اين‌كه خود مى‌دانند به دروغ سوگند مى‌خورند (كه از شما هستند).

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «15»

خدا براى آنان عذاب سختى آماده ساخته، زيرا كارى انجام مى‌دهند كه بسيار بد است.

جلد 9 - صفحه 520

نکته ها

گرچه در قرآن، گروه‌هاى مختلفى مورد غضب الهى قرار گرفته‌اند، ولى شايد مراد از قوم غضب شده در اين آيه و آيات ديگر، يهوديان باشند، زيرا سه بار در قرآن با جمله‌ «باؤُ بِغَضَبٍ»* «1» از آنان ياد شده است.

مراد از كسانى كه با گروه مورد غضب واقع شده، طرح دوستى ريختند، منافقان هستند.

پیام ها

1- پذيرفتن ولايت و سرپرستى كسانى كه مورد غضب خداوند قرار گرفته‌اند، امرى قابل توبيخ است. أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ‌ ...

2- كسى كه دست خود را از دست پيامبر رحمت جدا كند، در دست غضب‌شدگان تاريخ مى‌گذارد. تَوَلَّوْا ... غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ‌

3- جدا كردن خودى از غير خودى و شناخت دشمن و منافق، لازم است. «ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ»

4- عادت و روش منافقان، توسّل به سوگند دروغ است. «يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ»

5- منافقان، پيوسته از مقدّسات سوء استفاده مى‌كنند. «يَحْلِفُونَ»

6- منافقان، آگاهانه دست به خلاف مى‌زنند. «وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»

7- عذاب و كيفر الهى، به خاطر عملكرد بد انسان‌ها است. «ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ «14»

شأن نزول: عادت منافقان بود كه با جهودان دوستى كردندى و اسرار مؤمنان را افشا نمودى. و عبد اللّه بن نبتل منافق با رسول مجالست، و سخن آن حضرت را با يهود گفتى. روزى حضرت در حجره‌اى از حجرات با جمعى از صحابه بود، فرمود: حال، مردى بر شما وارد شود كه دل او مانند دل متكبران و

جلد 13 - صفحه 76

سركشان باشد و به نظر شيطان نگاه كند. ناگاه ابن نبتل وارد شد، و ازرق بود.

حضرت فرمود: چرا تو و اصحاب تو مرا دشنام مى‌دهيد؟ او سوگند خورد و ياران خود را آورد، سوگند خوردند كه هرگز اين بى‌ادبى نكرده‌ايم؛ آيه شريفه نازل شد:

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا: آيا نمى‌نگرى به سوى كسانى كه دوست گرفتند، يعنى منافقان دوستى كردند، قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ‌: گروهى را كه غضب نموده خداى تعالى بر ايشان، يعنى يهود كه در باره آنها فرموده: من لعنه اللّه و غضب عليه. ما هُمْ مِنْكُمْ‌: نيستند آن منافقان از شما، كه مؤمنانيد، وَ لا مِنْهُمْ‌: و نه از ايشان كه يهودانند، چنانچه فرمايد: مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى‌ هؤُلاءِ وَ لا إِلى‌ هؤُلاءِ ... وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ‌: و سوگند مى‌خورند به دروغ در دعوى اسلام و احترام سيّد انام، وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‌: و حال آنكه ايشان مى‌دانند كه منافق هستند و آنچه سوگند خورند دروغ است، يعنى سوگند به دروغ خورند از روى علم و عمد.

نكته: تقييد حلف به اين جمله حاليه، دليل است بر آنكه دروغ آنست كه موافق مخبر عنه نباشد، خواه مخبر عالم باشد به آن يا نباشد، پس تهديد ايشان فرمايد كه:

(آية 15)


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «11» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «12» أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «13» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ «14» أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «15»

ترجمه‌

اى كسانى كه ايمان آورديد هر گاه گفته شود بشما كه وسعت دهيد در مجالس پس وسعت دهيد تا وسعت دهد خدا براى شما و چون گفته شود برخيزيد پس برخيزيد كه بلند ميگرداند خدا آنان را كه ايمان آوردند از شما و آنان را كه داده شدند علم را مرتبه‌ها و خدا بآنچه ميكنيد آگاه است‌

اى كسانى كه ايمان آورديد وقتى سخن سرّى گوئيد با پيغمبر پس مقدّم داريد پيش از سخن سرّيتان صدقه‌اى را اين بهتر است براى شما و پاكيزه‌تر پس اگر واجد نباشيد پس همانا خدا آمرزنده مهربانست‌

آيا ترسيديد كه مقدّم داريد پيش از سخن سرّيتان صدقه‌هائى را پس چون بجا نياورديد و درگذشت خدا از شما پس بپا داريد نماز را و بدهيد زكوة را و فرمان بريد خدا و پيغمبر او را و خدا آگاه است بآنچه ميكنيد

آيا نظر نكردى بآنان كه دوست گرفتند گروهى را كه غضب كرد خدا بر آنها نيستند آنان از شما و نه از آنها و سوگند ميخورند بدروغ با آن كه آنها ميدانند

مهيّا فرمود خدا براى آنها عذابى سخت را همانا آنان بد بود آنچه بودند كه مى‌كردند.

تفسير

يكى از آداب و اخلاق پسنديده و بسيار بجا و مناسب آنستكه جمعى كه در مجلسى نشسته‌اند وقتى اشخاص تازه واردى را ببينند آمده‌اند در صورتى كه در مجلس جا تنگ باشد خودشان را جمع نمايند و وسعت دهند در مكان يا برخيزند و جا بدهند خصوصا اگر وارد يا واردين از اهل علم و تقوى و برجستگان دينى باشند كه بعيد نيست واجب باشد چون ترك آن توهين و بى‌احترامى است و ظاهرا و بر حسب نقل بعضى از مفسرين در صدر اسلام اين ادب در مجلس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم‌

جلد 5 صفحه 164

مراعات نميشده خصوصا از اشخاصى كه در جوار و نزديك به آنحضرت نشسته بودند چنانچه فعلا هم بين عوام معمول است و بنابراين شايد مراد آن باشد كه وقتى بزبان حال يا مقال باهل ايمان گفته شود وسعت دهيد در مجالس خودتان خوب است وسعت دهند تا خدا هم وسعت دهد بآنها در مكان و روزى و دانش و غيرها از آنچه وسعت آن مطلوب باشد و وقتى گفته شود برخيزيد براى توسعه برخيزند و بروند يا بمانند و نگويند چه مزيّتى دارند واردين بر ما خداوند بلند ميكند مقام اهل ايمان را بقدر ايمانشان و مقام علما و دانشمندان را بدرجاتى بر آنها و خدا از اعمال بندگان آگاه است و بوظيفه‌شناسان اجر ميدهد و بى‌ادبان را تأديب خواهد فرمود اين معنى بنظر حقير رسيده ولى قمّى ره نقل نموده كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد مسجد ميشد مردم براى احترام آن حضرت برميخاستند پس خدا آنها را نهى فرمود از آنكه برخيزيد براى او پس فرمود توسعه دهيد در مجلس براى او و وقتى او فرمود برخيزيد پس برخيزيد و بنابراين شايد مقصود جلوه بى‌هوائى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در انظار دانشمندان و جا دادن اهل ايمان باشد بكسانيكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اشاره بجا دادن آنها ميفرموده از اهل تقوى و علم و مزيّتهاى ديگر دينى از قبيل اصحاب بدر بودن كه نقل شده پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها بيشتر احترام ميفرموده و روزى در مجلس با آنها اين معامله را فرمود كه بساير اصحاب دستور داد كه برخيزيد و آنها را جا دهيد و اخبار در فضيلت اهل علم بر شهيد و بر عابد و بر ساير خلق غير از انبيا و اوصيا و ترجيح مداد ايشان بر دماء شهداء و غير اين از فضائلى كه اثبات رفعت مقام ايشانرا بدرجات و مراتبى مينمايد بقدرى زياد است كه قابل احصاء و تعداد نيست و ظاهرا و بر حسب نقل بعضى از مفسّرين اشخاص ثروتمند و ارباب حوائج دنيوى زياد خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميرسيدند و با او محرمانه صحبت ميكردند و اين عمل هم براى آن حضرت اسباب زحمت و دردسر ميشد و هم بطبع حاضرين گران ميآمد لذا خداوند دستور فرمود كه هر كس بخواهد با پيغمبر صحبت محرمانه كند بايد قبلا صدقه‌اى بفقرا بدهد و بعد از اين حكم ديگر كسى با آن حضرت صحبت نكرد يا كرد و صدقه نداد جز امير المؤمنين عليه السّلام‌

جلد 5 صفحه 165

كه يك دينار را بده درهم فروخت و ده مرتبه با پيغمبر صحبت محرمانه نمود و در هر نوبت يك درهم بفقير صدقه داده بود و چقدر مناسب است اين بيت در اين مقام كه نميشود از آن گذشت.

«دوست بدنيا و آخرت نتوان داد* صحبت يوسف به از دراهم معدود» و در اين حكم تعظيم پيغمبر و انفاق بر فقراء و جلوگيرى از صحبتهاى بيجا و امتياز بين منفق و منافق و سخىّ و ممسك و محبّ دنيا و آخرت و غيرها ملحوظ شده بود و باين معانى اشاره شده بخيريّت و اطهريّت اين تصدّق و براى كسانيكه متمكّن از تصدّق نيستند مناجات بدون سبق تصدّق تجويز شده و وعده مغفرت و رحمت شاهد اين مدّعى است و قول خداوند بين يدى نجويكم استعاره است از كسيكه دو دست داشته باشد و مقصود پيشتر از نجوى است و در بعضى از روايات اين مقام كه نقل ده مرتبه صدقه دادن و نجوى نمودن امير المؤمنين عليه السّلام با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده مذكور است كه بعد از آن اين آيه نسخ شد بآيه بعد كه خدا ميفرمايد آيا ترسيديد كه اگر قبل از نجواى خودتان صدقه دهيد فقير شويد و اينكه صدقات فرموده براى آنست كه مخاطبين و نجوى كنندگان زياد بودند و گفته‌اند دليل نسخ آنست كه خدا فرموده پس چون صدقه نداديد و خدا از سر تقصير شما گذشت پس بساير وظايف دينى خودتان از اقامه نماز و دادن زكوة و اطاعت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ساير امور عمل نمائيد تا كفّاره اين عملتان باشد و خدا از ظاهر و باطن اعمال و نيّات شما آگاه و مطّلع است و بحسب آن بشما پاداش خواهد داد و بنظر حقير آيه اوّل كه فرموده‌اند نسخ شد ظهورى در وجوب ندارد چون امر در كتاب و سنّت اگر ظاهر در طلب حتمى باشد بقدرى ضعيف است كه بكمتر قرينه‌اى از بين ميرود و اينجا قول خداوند ذالك خير لكم و اطهر قرينه بر استحباب است چون ظاهر از آن نيل بثواب انفاق و تطهير نفس از رذيله بخل است كه مذموم اخلاقى است نه حرام شرعى و آيه دوم باعتبار بيان عفو الهى و امر بتدارك بيش از اين دلالت ندارد كه خدا از سر تقصير آنها كه نجوى نموده‌اند و قبلا صدقه نداده‌اند گذشته است و اين موجب اباحه آن در آتيه نخواهد بود بلى لفظ توبه كه مناسب با گناه است ممكن است‌

جلد 5 صفحه 166

قرينه براى وجوب حكم سابق باشد و مراد از گذشت خدا رفع آن حكم در آتيه چنانچه مفسّرين فرموده‌اند و از بعضى روايات استفاده ميشود ولى بايد اين معنى مؤيّد شود بنقل خارجى كه اين حكم بر اصحاب گران آمد و خداوند از آنها رفع فرمود و الّا ممكن است قبول توبه را حمل نمود بر عفو از ابراز بخل كه گناه اخلاقى است بعد از توبيخ و ملامت بر ترس از انفاق مختصرى و صحبت با خاتم انبيا كه مستفاد از آيه دوم است در هر حال آنچه از معادن علم صادر شده معتمد و متّبع خواهد بود و نيز بر اهل سنّت كه در روايات اين مقام با اصحاب ما موافقت نمودند فضل مواليانشان از اصحاب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه اغنياء بودند مكشوف خواهد گشت و در آيه اخيره خدا براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم توصيف فرموده منافقين اين امّت را كه با يهود مغضوب خدا همدست و همداستان و همراز و همرمز بودند بتذبذب كه نه از مسلمانانند و نه از كفّار و عمدا قسم دروغ ميخورند كه ما با يهود پيوندى نداريم و اسرار مسلمانان را نزد آنها فاش نميكنيم با آنكه ميدانند دروغ ميگويند و كارشان اين است و بآنها وعده عذاب شديد فرموده در آخرت و قبح عمل آنها را برخشان كشيده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ تَوَلَّوا قَوماً غَضِب‌َ اللّه‌ُ عَلَيهِم‌ ما هُم‌ مِنكُم‌ وَ لا مِنهُم‌ وَ يَحلِفُون‌َ عَلَي‌ الكَذِب‌ِ وَ هُم‌ يَعلَمُون‌َ «14»

آيا نمي‌بيني‌ و نظر نمي‌كني‌ بسوي‌ قومي‌ ‌که‌ دوستي‌ مي‌كنند قومي‌ ‌را‌ ‌که‌ خداوند ‌بر‌ ‌آنها‌ غضب‌ كرده‌ نيستند اينها ‌از‌ ‌شما‌ و نه‌ ‌از‌ ‌آنها‌ و قسم‌ ياد مي‌كنند دروغ‌ و ‌خود‌ ‌آنها‌ مي‌دانند.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ مذمّت‌ يك‌ دسته‌ منافقين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ زبان‌ ‌ما كبوتر دو ‌بر‌ چه‌ هستند

جلد 16 - صفحه 459

نزد مسلمان‌ها مي‌گويند ‌ما مسلمانيم‌ ‌با‌ ‌شما‌ موافقيم‌ ‌در‌ جماعت‌ ‌شما‌ حاضر مي‌شويم‌ ‌در‌ جهاد ‌با‌ كفّار همراهي‌ مي‌كنيم‌، ‌در‌ مساجد ‌شما‌ حاضر مي‌شويم‌ و ‌با‌ يهود مي‌گويند ‌ما ‌با‌ ‌شما‌ همراهيم‌ و بشما كمك‌ مي‌دهيم‌ و جلوگيري‌ مي‌كنيم‌ مسلمين‌ ‌را‌ ‌که‌ نتوانند ‌بر‌ ‌شما‌ غالب‌ شوند اينها نه‌ مسلمان‌ هستند نه‌ يهود نه‌ مسلمانان‌ ‌را‌ ياري‌ مي‌كنند و نه‌ ‌به‌ يهود كمك‌ مي‌دهند و همراهي‌ مي‌كنند.

أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ منافقين‌ دورو.

تَوَلَّوا قَوماً غَضِب‌َ اللّه‌ُ عَلَيهِم‌ ‌که‌ يهود باشند ‌که‌ مورد غضب‌ الهي‌ وارد شدند چنانچه‌ مي‌فرمايد: قُل‌ هَل‌ أُنَبِّئُكُم‌ بِشَرٍّ مِن‌ ذلِك‌َ مَثُوبَةً عِندَ اللّه‌ِ مَن‌ لَعَنَه‌ُ اللّه‌ُ وَ غَضِب‌َ عَلَيه‌ِ وَ جَعَل‌َ مِنهُم‌ُ القِرَدَةَ وَ الخَنازِيرَ مائده‌ آيه 65 و اشاره‌ بآيه شريفه‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود فَلَمّا عَتَوا عَن‌ ما نُهُوا عَنه‌ُ قُلنا لَهُم‌ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِين‌َ اعراف‌ آيه 166 ‌که‌ رفتند نزد يهود و گفتند چنانچه‌ مي‌فرمايد:

أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِين‌َ نافَقُوا يَقُولُون‌َ لِإِخوانِهِم‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ لَئِن‌ أُخرِجتُم‌ لَنَخرُجَن‌َّ مَعَكُم‌ وَ لا نُطِيع‌ُ فِيكُم‌ أَحَداً أَبَداً وَ إِن‌ قُوتِلتُم‌ لَنَنصُرَنَّكُم‌ وَ اللّه‌ُ يَشهَدُ إِنَّهُم‌ لَكاذِبُون‌َ لَئِن‌ أُخرِجُوا لا يَخرُجُون‌َ مَعَهُم‌ وَ لَئِن‌ قُوتِلُوا لا يَنصُرُونَهُم‌ وَ لَئِن‌ نَصَرُوهُم‌ لَيُوَلُّن‌َّ الأَدبارَ ثُم‌َّ لا يُنصَرُون‌َ حشر آيه 11 و 12.

ما هُم‌ مِنكُم‌ وَ لا مِنهُم‌ نه‌ مسلمان‌ هستند نه‌ يهود، نه‌ ياري‌ مسلمانان‌ مي‌كنند و نه‌ ياري‌ يهود نه‌ ‌به‌ اسلام‌ عقيده‌ دارند و نه‌ ‌به‌ يهود و نصاري‌.

وَ يَحلِفُون‌َ عَلَي‌ الكَذِب‌ِ همين‌ غموس‌ قسم‌ دروغ‌ ‌است‌ نزد مسلمانان‌ قسم‌ ياد مي‌كنند ‌که‌ ‌ما ‌با‌ ‌شما‌ هستيم‌ و نزد يهود ‌که‌ ‌ما ‌با‌ ‌شما‌ و ‌هر‌ دو دروغ‌ ‌است‌.

وَ هُم‌ يَعلَمُون‌َ ‌که‌ منافق‌ هستند نه‌ ‌اينکه‌ طرفي‌ و نه‌ ‌آن‌ طرفي‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 14)- حزب شیطان! در اینجا بخشی از توطئه‌های منافقان را بر ملا می‌سازد، و آنها را با نشانه‌هایشان به مسلمانان معرفی می‌کند، و ذکر این معنی بعد از آیات نجوا شاید به این مناسبت است که در میان نجوا کنندگان با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله افراد منافقی نیز وجود داشتند که از این کار به عنوان پوششی برای توطئه‌های خود و اظهار نزدیکی به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله استفاده می‌کردند همین امر سبب شد که قرآن به صورت یک امر کلی با آن برخورد کند.

نخست می‌فرماید: «آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند ریختند»؟! (ا لم تر الی الذین تولوا قوما غضب الله علیهم).

سپس می‌افزاید: «آنها نه از شما هستند و نه از آنان» یهود (ما هم منکم و لا منهم).

نه در مشکلات و گرفتاریها یاور شما هستند، و نه دوست صمیمی آنها، بلکه منافقانی هستند که هر روز چهره عوض می‌کنند، و هر لمحه به شکلی در می‌آیند.

باز در ادامه همین سخن می‌افزاید: «سوگند دروغ یاد می‌کنند (که از شما

ج5، ص129

هستند) در حالی که خودشان می‌دانند» دروغ می‌گویند (و یحلفون علی الکذب و هم یعلمون).

این راه و رسم منافقان است که پیوسته برای پوشانیدن چهره زشت و منفور خود به سوگندهای دروغ پناه می‌برند، در حالی که عملشان بهترین معرف آنهاست.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر کشف الاسرار.
  2. تفسیر ابن ابى حاتم.
  3. تفسیر على بن ابراهیم.

منابع