آیه 141 سوره صافات

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<140 آیه 141 سوره صافات 142>>
سوره : سوره صافات (37)
جزء : 23
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(کشتی به خطر افتاد و اهل کشتی معتقد شدند که خطا کاری در میان آنهاست، خواستند قرعه زنند تا خطا کار را به قرعه تعیین کرده و غرق کنند) یونس قرعه زد و به نام خودش افتاد و از مغلوب شدگان (و غرق شوندگان) گردید.

و با سرنشینان کشتی قرعه انداخت [و قرعه به نامش افتاد] و از مغلوب شدگان شد [و او را به دریا انداختند.]

پس [سرنشينان‌] با هم قرعه انداختند و [يونس‌] از باختگان شد.

قرعه زدند و او در قرعه مغلوب شد.

و با آنها قرعه افکند، (و قرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

he drew lots with them and was the one to be condemned [as one to be thrown overboard].

So he shared (with them), but was of those who are cast off.

And then drew lots and was of those rejected;

He (agreed to) cast lots, and he was condemned:

معانی کلمات آیه

«سَاهَمَ»: در قرعه‌کشی شرکت کرد. «الْمُدْحَضِینَ»: مغلوبان. قرعه به نام ایشان درآمدگان. فرو انداختگان.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «139» إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ «140» فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ «141»

و همانا يونس از فرستادگان است. آن گاه كه (از قوم خود) فرار كرد (و) به سوى كشتى پر (از بار و مسافر شتافت. كشتى به خطر افتاد و بنا شد بر اساس قرعه، افرادى به دريا افكنده شوند). پس يونس با مسافران كشتى قرعه انداخت و از بازندگان شد.

فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ «142» فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ «143» لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ «144»

پس (او را به دريا افكندند و) ماهى بزرگى او را بلعيد. او خود را سرزنش مى‌كرد (و در شكم ماهى به تسبيح خداوند پرداخت). پس اگر از تسبيح گويان نبود، تا روز قيامت در شكم ماهى مى‌ماند.

نکته ها

عبدِ «آبق»، برده فرارى را گويند كه بدون اجازه مالكش فرار كند. حضرت يونس بدون اجازه خداوند، قومش را ترك كرد و سر به بيابان گذاشت.

«ساهم» از «سهم» به معناى قرعه‌كشى است، گويند: نهنگى مانع حركت كشتى شد و ديدند كه اگر يكى فدا نشود، خطر همه‌ى مسافران را تهديد مى‌كند. لذا با قرعه كشى، يونس را به دهان نهنگ انداختند تا خطر برطرف شود.

«مدحضين» از «ادحاض» به معناى لغزاندن و در اين مورد كنايه از شكست و مغلوبيّت در امر قرعه كشى است.

جلد 8 - صفحه 61

«حوت» به ماهى گفته مى‌شود، خواه بزرگ و خواه كوچك، ولى بيشتر در مورد ماهى بزرگ بكار مى‌رود.

اگر خداوند دستور خروج و دورى از مردم را به پيامبرش بدهد، دورى كردن يك ارزش است، همان گونه كه به لوط فرمود: فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ‌ ... «1» ولى اگر بدون اجازه خداوند، چنين حركتى شد، ضد ارزش و فرار حساب مى‌شود. «أَبَقَ»

داستان بايد كوتاه، متنوع و مفيد باشد. در اين سوره براى داستان هر پيامبرى چند آيه بيش‌تر نيامده است.

يونس به خاطر كم صبرى، از قوم خود فرار كرد و لذا الگوى پيامبران بعدى قرار نگرفت و خداوند به پيامبر اسلام مى‌فرمايد: مثل يونس مباش‌ «لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ». «2» در اين سوره نيز داستانش در آخر بيان شد.

پیام ها

1- آشنايى با تاريخ انبيا، براى امروز ما درس است. «وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»

2- قرعه‌كشى ميان افراد، امرى مشروع و با سابقه است. «فَساهَمَ»

3- حيوانات، گاهى براى انجام يك كار، از طرف خداوند مأمور مى‌شوند. «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ»

4- فرار از مسئوليّت راه گشا نيست. (يونس از ميان قومش رفت ولى وضعش بدتر شد). «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ»

5- برخى مشكلات ما در زندگى، ناشى از كوتاهى در انجام مسئوليّت است. أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ‌ ... فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ‌

6- گاهى اولتيماتوم لازم است. فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ‌ ...

7- تغيير شرايط، ما را از خدا جدا نكند. «مِنَ الْمُسَبِّحِينَ»

8- تسبيح خداوند، عامل نجات از گرفتارى‌ها است. حضرت يونس در شكم‌

«1». هود، 81.

«2». قلم، 48.

جلد 8 - صفحه 62

ماهى مى‌گفت: «سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» «1»، «كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ»

9- سابقه‌ى درخشان، يكى از عوامل نجات است. (فرعون و يونس هر دو در دل آب اقرار كردند، ليكن فرعون غرق و يونس آزاد شد، چون او بد سابقه و اين خوش سابقه بود). «الْمُرْسَلِينَ‌- الْمُسَبِّحِينَ»

10- با اراده‌ى خداوند، انسان مى‌تواند در شكم ماهى تا قيامت زنده بماند. «لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» پس عمر طولانى همانند عمر حضرت مهدى از هر استبعادى به دور است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (141)

چون گفتگو زياد نمودند فرمود قرعه زنيد اگر به نام من آمد مرا به دريا اندازيد:

فَساهَمَ‌: پس قرعه زدند به اهل كشتى سه نوبت، به روايتى چهل نوبت،

جلد 11 - صفحه 158

فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ‌: پس گشت يونس از قرعه افتادگان، يعنى در جميع نوبت قرعه به نام يونس برآمد. اهل كشتى خواستند او را به دريا اندازند، حق تعالى امر فرمود به ماهى كه او را درياب و در شكم خود محافظت نما به طورى كه هيچ جراحتى به او وارد نيايد، من او را طعمه تو نساختم. ماهى به كنار دريا دهن باز كرد، ملاحان او را به طرف ديگر بردند، باز همانجا پديد آمد. به طرف ديگر بردند، باز ماهى پيدا شد. يونس دانست در اين حكمتى است، خود را به دريا انداخت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (133) إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (134) إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ (135) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (136) وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ (137)

وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (138) وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (140) فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ (142)

فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (143) لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ (145) وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ (146) وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (147)

فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى‌ حِينٍ (148)

ترجمه‌

و همانا لوط از پيمبران است‌

هنگاميكه نجات داديم او و اهلش را همگى‌

مگر پيرزنى را در بازماندگان‌

پس هلاك كرديم ديگران را

و همانا شما ميگذريد بر آنها با آنكه هستيد صبح‌كنندگان‌

و بشب آيا پس در نمى‌يابيد بعقل‌

و همانا يونس از پيمبرانست‌

هنگاميكه گريخت بسوى كشتى مملوّ

پس قرعه زد پس شد

جلد 4 صفحه 448

از قرعه بنام افتادگان‌

پس فرو بردش ماهى و او بود ملامت كننده خود

پس اگر نه اينكه او بود از تسبيح كنندگان‌

هر آينه ميماند در شكمش تا روزى كه برانگيخته ميشوند

پس انداختيم او را بزمينى بى‌گياه با آنكه او بيمار بود

و رويانديم بر سر او درختى از كدو

و فرستاديم او را بسوى صد هزار نفر يا زياده مى‌بودند

پس ايمان آوردند پس بهره‌مند نموديم ايشانرا تا زمان مرگ.

تفسير

خداوند متعال متذكر شده قصّه حضرت لوط و نجات او و خانواده‌اش جز زن پيرش را كه باقى ماند در عذاب و هلاك شد با ساير اهل سدوم بنحو اجمال چون تفصيل آن در سور سابقه ذكر شده و گوشزد فرموده اهل مكّه را كه در مسافرت بشام همه ساله بر آنديار عبور مينمايند صبح و شام و مى‌بينند آثار باقيه آنشهر ويران را و تعقّل نميكنند تا متنبّه شوند كه در اثر معصيت خدا باين بلا گرفتار شدند و از روايتى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده استفاده ميشود كه مراد مرور بر احوال آنها است در قرآن چون قرائت نمايند آنرا صبح و شام و در هر حال تعجّب از عدم تعقل و عبرت آنها است از آنچه مى‌بينند و مى‌شنوند و فرموده كه حضرت يونس بن متّى كه شرح حال او در سوره خودش گذشت از پيغمبران مرسل بود و از قوم خودش مانند غلامى كه از مولاى خود بگريزد بدون اذن خدا گريخت و رفت بجانب كشتى مملوّ از متاع و مسافر و نشست در آن تا وسط دريا كه كشتى از رفتار بازماند و كشتيبانان گفتند هر وقت بنده‌اى از مولاى خود گريخته باشد اين پيش‌آمد براى كشتى ما روى ميدهد و بنا شد قرعه بكشند بنام هر كس بيايد او را در دريا بيندازند تا سايرين از خطر مرگ ايمن شوند و حضرت يونس داخل شد در كسانيكه قرعه بنام آنها كشيده ميشد و بنام او درآمد و چون آثار صلاح و تقوى از سيماى او ظاهر بود قرعه را تكرار نمودند تا سه مرتبه و در هر سه بار نام او بيرون آمد و حضرت متوجه بلب كشتى شد ديد ماهى بزرگى سر از آب بيرون آورده و دهانش را گشوده خود را بدهان او انداخت چنانچه در فقيه از امام باقر عليه السّلام نقل نموده پس آن ماهى او را مانند لقمه‌اى فرو برد و بلع كرد و او مورد ملامت مردم گرديد يا خود را ملامت نمود بر ترك اولائى كه از او صادر شد كه بى‌دستور الهى از ميان قوم خود بيرون رفته بود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون كشتى‌

جلد 4 صفحه 449

بوسط دريا رسيد خدا ماهى بزرگيرا فرستاد جلو كشتى را گرفت يونس باو نظر نمود از آن ترسيد خود را بآخر كشتى برد ماهى هم متوجه بجانب او گرديد و دور زد و دهانش را بروى او باز كرد و اهل كشتى گفتند در ميان ما گنه‌كارى است پس قرعه كشيدند و بنام يونس درآمد و او را در دريا انداختند و ماهى او را بلع نمود و در آب روان گرديد و نقل نموده‌اند كه خداوند بماهى وحى فرمود كه من شكم تو را زندان او قرار دادم نه او را خوراك تو بايد او را محفوظ بدارى يعنى قوّه هضم را از اندرون او سلب فرمود بقدرى كه آنحضرت در شكم ماهى سالم ماند تا سه روز كه در آن مدت مشغول بذكر خدا بود بنحويكه در سوره انبياء گذشت و اگر نبود اشتغال او بذكر و تسبيح خدا درنگ مينمود در شكم ماهى تا روز قيامت و بعد از سه روز خداوند بآنماهى امر فرمود كه او را بزمين بيگياهى بيندازد و انداخت و خداوند بر سر او سايبانى از درخت كدوئى رويانيد براى آنكه پوستش رقيق و بدنش ضعيف و مريض شده بود و چون قوى و سالم گرديد آندرخت خشك شد و او بزحمت افتاد و متأثر و ملول گرديد و بخدا از خشك شدن آندرخت شكايت نمود و خداوند جواب فرمود تو از خشك شدن درختى كه نكاشتى و آب ندادى و ديگر احتياج بآن ندارى چون خوب شدى غمگين ميشوى و محزون نميشوى براى اهل نينوا كه بيش از يكصد هزار نفرند و ميخواهى عذاب بر آنها نازل شود آنها ايمان آوردند و پرهيزكار شدند پس بر گرد بسوى ايشان و آنحضرت مراجعت فرمود و اهل نينوا بعد از معرفت بحال او مقدمش را گرامى داشتند و ايمان آوردند بخوبى و بخوشى زيستند تا باجل خود از دنيا رفتند چنانچه اين معانى از روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام استفاده ميشود و يقطين در لغت اشجار بى‌ساق كم دوام را گويند مانند كدو كه اينجا اراده شده است و كلمه او در او يزيدون محتمل است بمعناى واو باشد چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه و يزيدون قرائت فرموده است و در بعضى از روايات تصريح بزياده سى هزار شده و محتمل است بمعناى بل باشد و محتمل است براى ابهام باشد يعنى لازم نيست دانسته شود عدد آنها تحقيقا همين‌قدر كه بدانند زياد بودند كافى است و محتمل است براى تخيير باشد يعنى كسيكه آنها را از دور ميديد ميتوانست بصد هزار يا بيشتر تخمين بزند يا

جلد 4 صفحه 450

اگر اطفال را حساب نكنند چون پيغمبر بر آنها مبعوث نميشود صد هزار بودند و الّا بيشتر چون آنها هم به تبع بزرگترهاشان از اهل ايمان حساب ميشوند و در هر حال عدد آنها در علم الهى معيّن بود و ترديدى در آن مقام نبوده و نيست و اللّه تعالى اعلم بمراده.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَساهَم‌َ فَكان‌َ مِن‌َ المُدحَضِين‌َ (141)

‌پس‌ قرعه‌ زدند ‌پس‌ ‌بود‌ يونس‌ ‌از‌ انداخته‌ شدگان‌.

خطاب‌ رسيد بماهي‌ ‌که‌ ‌ما ‌او‌ ‌را‌ طعمه تو قرار نداده‌ايم‌ بلكه‌ شكم‌ تو ‌را‌ محبس‌ ‌او‌ قرار داديم‌ حضرت‌ يونس‌ ‌در‌ شكم‌ ماهي‌ مشغول‌ بتسبيح‌ و تمجيد حق‌ شد ‌که‌ ‌در‌ سه‌ ظلمت‌ گرفتار شد ظلمت‌ بطن‌ ماهي‌ ظلمت‌ زير آب‌ ظلمت‌ شب‌ ‌که‌ ميفرمايد وَ ذَا النُّون‌ِ إِذ ذَهَب‌َ مُغاضِباً فَظَن‌َّ أَن‌ لَن‌ نَقدِرَ عَلَيه‌ِ فَنادي‌ فِي‌ الظُّلُمات‌ِ أَن‌ لا إِله‌َ إِلّا أَنت‌َ سُبحانَك‌َ إِنِّي‌ كُنت‌ُ مِن‌َ الظّالِمِين‌َ انبياء آيه 87 و ‌اينکه‌ ذكر يونسيه‌ ‌است‌ و ‌در‌ خبر دارد ‌هر‌ ‌که‌ بخواند خداوند ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ هم‌ّ و غم‌ّ نجات‌ ميدهد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 141)- به هر حال یونس سوار بر کشتی شد، طبق روایات ماهی عظیمی سر راه را بر کشتی گرفت، دهان باز کرد گوئی غذائی می‌طلبد، سرنشینان کشتی گفتند: به نظر می‌رسد گناهکاری در میان ماست!- که باید طعمه این ماهی شود، و چاره‌ای جز استفاده از قرعه نیست- در اینجا قرعه افکندند قرعه به نام یونس درآمد! قرآن در اینجا با یک جمله کوتاه به این ماجرا اشاره کرده، می‌گوید: «و با آنها قرعه افکند (و قرعه به نام او افتاد) پس مغلوب شد»! (فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ)

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع