آیه 12 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<11 آیه 12 سوره قصص 13>>
سوره : سوره قصص (28)
جزء : 20
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و ما پیش از آن، شیر هر دایه‌ای را بر او حرام کردیم، و خواهر موسی گفت: آیا مایلید که من شما را بر خانواده‌ای که دایه و پرستار این طفل شوند و در کمال محبت و مهربانی تربیت کنند رهنمایی کنم؟

و ما پیش از آن [خوردن شیر] همه زنان شیردهنده را بر او حرام کردیم [تا پستان هیچ زنی را نگیرد،] پس [خواهرش پیش آمد و] گفت: آیا می خواهید شما را به خانواده ای راهنمایی کنم که سرپرستی او را برای شما به عهده گیرند و خیرخواه او باشند؟

و از پيش، شير دايگان را بر او حرام گردانيده بوديم. پس [خواهرش آمد و] گفت: «آيا شما را بر خانواده‌اى راهنمايى كنم كه براى شما از وى سرپرستى كنند و خيرخواه او باشند؟»

پستان همه دايگان را از پيش بر او حرام كرده بوديم. آن زن گفت: آيا مى‌خواهيد شما را به خانواده‌اى راهنمايى كنم كه او را برايتان نگه دارند و نيكخواهش باشند؟

ما همه زنان شیرده را از پیش بر او حرام کردیم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد)؛ و خواهرش (که بیتابی مأموران را برای پیدا کردن دایه مشاهده کرد) گفت: «آیا شما را به خانواده‌ای راهنمایی کنم که می‌توانند این نوزاد را برای شما کفالت کنند و خیرخواه او باشند؟!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Since before We had forbidden him to be suckled by any nurse. So she said, ‘Shall I show you a household that will take care of him for you and they will be his well-wishers?’

And We ordained that he refused to suck any foster mother before, so she said: Shall I point out to you the people of a house who will take care of him for you, and they will be benevolent to him?

And We had before forbidden foster-mothers for him, so she said: Shall I show you a household who will rear him for you and take care of him?

And we ordained that he refused suck at first, until (His sister came up and) said: "Shall I point out to you the people of a house that will nourish and bring him up for you and be sincerely attached to him?"...

معانی کلمات آیه

  • مراضع: زنان شيرده، مفرد آن مرضعه است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‌ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ «12»

و ما (به دهان گرفتن سينه‌ى) زنان شيرده را از پيش بر او ممنوع كرديم، پس (خواهر موسى كه مأموران را در جستجوى دايه ديد) گفت: آيا مى‌خواهيد شما را بر خانواده‌اى راهنمايى كنم كه سرپرستى او را براى شما بپذيرند و براى او خيرخواه باشند؟

نکته ها

«مراضع» جمع «مرضع»، يعنى زنان شيرده و دايه.

پیام ها

1- اگر خداوند نخواهد، تشكيلات عريض و طويلى همچون دستگاه فرعون نيز از تأمين غذاى يك كودك عاجز مى‌ماند. «حَرَّمْنا»

2- ابتدايى‌ترين كارها مثل مكيدن نوزاد نيز با اراده‌ى الهى است و اگر او نخواهد، اتّفاق نخواهد افتاد. «حَرَّمْنا»

3- رضاع و سپردن نوزاد به دايه براى شيردادن، سابقه‌اى تاريخى و طولانى دارد.

«الْمَراضِعَ»

4- وقتى سر انسان متكبّر به سنگ خورد، راهنمايى و پيشنهاد ديگران، حتّى يك فرد ناشناس را نيز به راحتى مى‌پذيرد. «فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ»

5- پيشنهادات خود را در رابطه با چيزى كه حساسيّت برانگيز است، به طور عادّى مطرح كنيم. «هَلْ أَدُلُّكُمْ»

6- در برابر دشمن بايد زيرك بود. (خواهر موسى، نامى از مادر به ميان نياورد و نگفت: «على امه»، بلكه آن را به صورت ناشناس ذكر كرد.) «عَلى‌ أَهْلِ بَيْتٍ»

7- نيازمندى‌هاى نوزاد، منحصر در غذا نيست، بلكه او به خانواده و كانون محبّت نيز احتياج دارد؛ لذا خواهر موسى سخن از سرپرستى همه‌جانبه كرد، نه تنها

جلد 7 - صفحه 26

تغذيه. «يَكْفُلُونَهُ»

8- پيش نهادهاى خود را به گونه‌اى مطرح كنيم كه مخاطب، آن را به نفع خود بداند. «يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ»

9- كفالتى ارزشمند است كه با خيرخواهى و محبّت همراه باشد. «يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‌ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ «12»

وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ‌: و حرام فرموديم بر موسى شير دهندگان را، مِنْ قَبْلُ‌: پيش از آمدن خواهر او، يعنى شير دهنده‌ها و شيردادنها يا پستانها را كه محل شير است بر موسى حرام نموديم پيش از آمدن خواهر او و او را از آن باز داشتيم تا اعضاى او با شير اهل كفر تربيت نيابد. چون كلثوم دانست كه آسيه براى دايه به غايت مضطرب است پيش آمد، فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ‌: پس گفت كه آيا دلالت كنم شما را، عَلى‌ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ‌: بر اهل خانه‌اى كه از روى‌

«1» بحار الانوار، ج 13، باب 2، روايت 9، ص 38 بنقل از كمال الدين.

«2» بحار الانوار، ج 13، باب 2، روايت 9، ص 38 بنقل از كمال الدين.

جلد 10 - صفحه 109

شفقت كفالت كنند اين كودك را براى شما، وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ‌: و آن اهل بيت مر او را نيكو خواهان باشند و در شير دادن و تربيت او تقصير نكنند.

چون هامان وزير فرعون اين كلمه بشنيد گفت: اين زن را بگيريد كه او مى‌داند اين فرزند از كيست و از كدام خانواده است. كلثوم دريافت، گفت: من بدين معنى گفتم كه ايشان خير خواه فرعون باشند نه آن كودك. پس او را دلدارى داده گفتند: برو و آن كس را كه گفتى بياور. كلثوم برفت و صورت حال با مادر گفته او را آورد، آسيه پرسيد: از چه طايفه هستى؟ گفت: از بنى اسرائيل. گفت:

برو كه ما را به شما كارى نيست. زنان گفتند: ملاحظه كن كه پستان را قبول مى‌كند يا خير. آسيه گفت: فرعون هرگز راضى نشود كه طفل از بنى اسرائيل و دايه هم از آنها باشد. چون موسى را در دامنش گذاشتند پستان را قبول نمود، آسيه بى‌تاب شده دويد طرف فرعون كه دايه يافتم، پرسيد از چه طايفه؟ گفت: از بنى اسرائيل. فرعون امتناع، آسيه اصرار، خداوند قلب او را محبت انداخته تا قبول نمود، وعده الهى منجّز شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ «7» فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ «8» وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «9» وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى‌ فارِغاً إِنْ كادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى‌ قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «10» وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «11»

وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‌ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ «12» فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «13»

ترجمه‌

و وحى كرديم بمادر موسى كه شير ده او را پس چون بترسى بر او پس بيندازش در دريا و مترس و اندوهگين مشو همانا ما باز گرداننده‌ايم او را بسوى تو و گرداننده‌ايم او را از فرستادگان‌

پس بر گرفتند او را كسان فرعون تا باشد براى آنها دشمن و اندوه همانا فرعون و هامان و لشگريان آن دو بودند خطاكاران‌

و گفت زن فرعون او روشنى چشم است براى من و تو نكشيد او را بسا باشد كه سود دهد ما را يا برگيريمش بفرزندى و آنها درك نميكردند

و گرديد دل مادر موسى بيتاب همانا نزديك بود كه آشكار كند او را اگر نه آن بود كه بند نهاده بوديم بر دل او تا باشد از گروندگان‌

و گفت بخواهر او كه برو از پى او پس ديدش از دور و آنها درك نميكردند

و حرام كرديم بر او شير دهنده‌ها را از پيش پس گفت خواهرش آيا دلالت كنم شما را بر خانواده‌ئى كه نگهدارى و تربيت كنند او را براى شما و ايشان باشند براى او خير خواهان‌

پس باز گردانديم او را بسوى مادرش تا روشن شود چشم او و اندوهگين نباشد و بداند كه وعده خدا راست است ولى آنها بيشترشان نميدانستند.

تفسير

در آيات سابقه گوشزد شد كه فرعون شنيده بود از بنى اسرائيل پسرى بوجود مى‌آيد كه زوال سلطنتش بدست او خواهد بود و لذا پسران نوزاد آنها را ميگرفت و ميكشت براى آنكه در مقابل تقدير الهى تدبيرى نمايد و خداوند در اين مقام ميفرمايد كه ما الهام نموديم بمادر موسى عليه السّلام كه تا ميتوانى امر او را مخفى بدارى او را شير ده و چون بترسى از ظهور امر او و آشكار شدن وجودش پس او را در صندوقى بگذار و در رود نيل بينداز و نترس از غرق شدن‌

جلد 4 صفحه 174

و بزحمت افتادن او و محزون مشو از فراق و دورى او همانا ما او را بزودى بتو برميگردانيم و بعدا بمقام رسالت او را فائز خواهيم نمود و اوامر الهى را امتثال كرد و گرفتند صندوق را كسان فرعون و نتيجه و عاقبت كار آنها اين بود كه موسى عليه السّلام بوده باشد براى آنها دشمن و موجب حزن و اندوه چون فرعون و وزيرش هامان و لشگريان آنان مردمان خطاكارى بودند كه معصيت خدا را مينمودند و خدا ميخواست آنها را تنبيه فرمايد و حزن بضمّ حاء و سكون زاء نيز قرائت شده و هر دو يك معنى دارد و لام در ليكون ظاهرا براى تعليل و واقعا براى بيان عاقبت است مثل آنكه ميگويند بزائيد براى مردن و بسازيد براى خراب شدن لذا آنرا لام عاقبت ناميده‌اند خداوند ميخواهد بفرمايد گرفتن آنها او را از آب مانند آن بود كه براى چنين غرضى انجام گرفته باشد و چون كسان فرعون صندوق را گرفتند و نزد او آوردند و طفل آشكار شد آسيه عيال او گفت اين كودك مايه دلخوشى و روشنى ديده ما است او را نكشيد چون علائم يمن و سعادت از چهره او مشهود و اميد بهره و نفع براى مادر او موجود است و اگر او را با ولادى براى خودمان قبول نمائيم سزاوار است چون ما اولاد نداريم و اين خوب طفلى است و آنها نميدانستند كه او چه خواهد كرد و دودمان آنها بدست او منقرض خواهد شد و خداوند محبّت او را بدل فرعون و آسيه انداخت و او را نگهدارى كردند در مجمع از ابن عباس ره نقل نموده كه چون آسيه گفت او مايه سرور ما است فرعون گفت مايه سرور تو است نه من و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود قسم بآنكس كه باو قسم ياد كرده ميشود اگر فرعون اقرار ميكرد كه مايه سرور او است چنانچه زنش اقرار كرد خداوند هدايت مينمود او را بوسيله او چنانچه هدايت نمود زنش را بآن وسيله ولى او اباء نمود براى شقاوتى كه خدا برايش مقدر فرموده بود و چون مادر حضرت موسى صندوق را شبانه در آب انداخت و امواج نيل آنرا از نظرش دور نمود يكمرتبه دلش خالى از همه چيز جز مهر موسى عليه السّلام شد و ميخواست صيحه بزند و سرّ خود را آشكار كند كه عنايت الهى شامل حال او گشت و محكم فرمود دل او را بياد وعده خود و بند كرد آنرا بريسمان وثوق و ايمان بانجاز آن تا از مؤمنين و مصدّقين و واثقين بصدق مواعيد الهى باشد چنانچه در اكمال‌

جلد 4 صفحه 175

از امام باقر عليه السّلام به اين معنى در ضمن بيان اين قصه تذكر داده شده است و بخواهر حضرت موسى دستور داد كه دنبال صندوق برود و خبر آنرا بياورد و او رفت و از دور يا كنار نگاه ميكرد بآن و كسان فرعون او را نمى‌شناختند و متوجه بمقصودش نبودند و خداوند پيش از اين واقعه ممنوع فرموده بود بر حضرت موسى شير خوردن از پستان زنان شيرده را چون مراضع جمع مرضعه يا جمع مرضع بمعناى رضاع است و مراد ممنوعيّت ارتضاع از مرضعات است نه حرمت تكليفى كه متظاهر است و لذا زنانى را كه اطفال آنها را فرعون كشته بود چون حاضر نمودند براى شير دادن پستان هيچ يك را حضرت قبول نفرمود پس خواهرش گفت آيا دلالت نمايم شما را بخانواده‌ئى كه كفالت نمايند او را براى شما يعنى ميخواهيد دايه‌ئى بشما نشان دهم كه او را شير دهد از خانواده‌ئى كه بخوبى از عهده نگهدارى و تربيت او برآيند و آنها قبول كردند و مادر حضرت آمد و او پستانش را بخوبى گرفت و آنها خوشحال شدند و او را با حقوق كافى بمادرش مسترد داشتند كه شير دهد و براى آنها نگهدارى نمايد و او خوشحال شد بديدار فرزند و از حزن و الم فراق بيرون آمد و مشاهده نمود صدق وعده حق را و از علم اليقين بعين اليقين رسيد ولى بيشتر قبطيان يا مردم اين معرفت و علم را نداشتند و ندارند در جوامع روايت نموده كه چون خواهر حضرت گفت آن خانواده ناصح و مشفق باويند هامان گفت اين زن اين طفل و خانواده او را مى‌شناسد پس خواهرش گفت مرادم خير خواهان پادشاه بود و در سوره طه ضمن اين قصه حديث مفصلى از امام باقر عليه السّلام نقل شد كه مراجعه بآن موجب مزيد توضيح و تبيين اين آيات است.

جلد 4 صفحه 176

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ حَرَّمنا عَلَيه‌ِ المَراضِع‌َ مِن‌ قَبل‌ُ فَقالَت‌ هَل‌ أَدُلُّكُم‌ عَلي‌ أَهل‌ِ بَيت‌ٍ يَكفُلُونَه‌ُ لَكُم‌ وَ هُم‌ لَه‌ُ ناصِحُون‌َ «12»

و حرام‌ كرديم‌ ‌ما ‌بر‌ ‌او‌ شير شير دهنده‌گان‌ ‌را‌ ‌از‌ قبل‌ ‌از‌ آنكه‌ بمادرش‌ برگردد ‌پس‌ ‌گفت‌ خواهر موسي‌ ميخواهيد ‌شما‌ ‌را‌ دلالت‌ كنم‌ ‌بر‌ خانداني‌ ‌که‌ تكفل‌ حال‌ ‌اينکه‌ بچه‌ ‌را‌ بكنند ‌براي‌ ‌شما‌ و ‌آنها‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ ناصح‌ هستند.

‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ موسي‌ ‌را‌ بنا گذاردند ‌که‌ اولاد فرعون‌ و آسيه‌ ‌باشد‌ فرستادند ‌در‌ بني‌ اسرائيل‌ زنهاي‌ شيرده‌ ‌را‌ بياورند چون‌ فرعون‌ بچه‌هاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كشته‌ ‌بود‌ مادرهاي‌ ‌آنها‌ شير فراواني‌ داشتند ‌هر‌ زن‌ شيرده‌ آوردند موسي‌ پستان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نگرفت‌ و ‌با‌ دست‌ ‌خود‌ دور ميكرد ‌که‌ مفاد:

جلد 14 - صفحه 212

وَ حَرَّمنا عَلَيه‌ِ المَراضِع‌َ مِن‌ قَبل‌ُ ‌است‌ بسيار فرعون‌ و آسيه‌ محزون‌ شدند خواهر موسي‌ ‌که‌ نامش‌ كلثوم‌ ‌بود‌ آمد ‌گفت‌ منهم‌ يك‌ شيرده‌ سراغ‌ دارم‌ ‌اگر‌ اجازه‌ ميدهيد ‌او‌ ‌را‌ خبر كنم‌ بيايد شايد پستان‌ ‌او‌ ‌را‌ بگيرد ‌که‌ معناي‌:

فَقالَت‌ هَل‌ أَدُلُّكُم‌ عَلي‌ أَهل‌ِ بَيت‌ٍ يَكفُلُونَه‌ُ لَكُم‌ ‌که‌ قطع‌ نظر ‌از‌ شير ‌اگر‌ پستان‌ ‌او‌ ‌را‌ گرفت‌ ‌آنها‌ تكفل‌ حال‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌هم‌ ميكنند ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ تر و خشك‌ كنند و مراقب‌ حال‌ ‌او‌ باشند فرعون‌ و آسيه‌ بسيار خوشوقت‌ شدند ‌گفت‌:

وَ هُم‌ لَه‌ُ ناصِحُون‌َ نميگذارند مريض‌ شود ‌ يا ‌ چايش‌ پيدا كند ‌ يا ‌ كثيف‌ شود ‌او‌ ‌را‌ تربيت‌ ميكنند و بشما تحويل‌ ميدهند قبول‌ كردند ‌او‌ آمد و مادر موسي‌ ‌را‌ برداشت‌ و برد و بمجرد اينكه‌ پستان‌ دهان‌ ‌آن‌ گذاشت‌ چنان‌ مكيد ‌که‌ شير ‌از‌ اطراف‌ دهانش‌ ميريخت‌ حقوق‌ زيادي‌ ‌بر‌ ‌او‌ مقرر داشتند و موسي‌ ‌را‌ بدست‌ ‌او‌ سپردند ‌که‌ ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 12)- به هر حال اراده خداوند به این تعلق گرفته بود که این نوزاد به

ج3، ص451

زودی به مادرش بر گردد و قلب او را آرام بخشد، لذا می‌فرماید: «ما همه زنان شیرده را از قبل بر او تحریم کردیم» (وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ).

طبیعی است نوزاد شیر خوار چند ساعت که می‌گذرد، گرسنه می‌شود، مأموران حرکت کردند و دربدر دنبال دایه می‌گردند، اما عجیب این که پستان هیچ دایه‌ای را نمی‌گیرد.

این همان تحریم تکوینی الهی بود که همه دایه‌ها را بر او حرام کرده بود.

کودک پی در پی گریه می‌کند و سر و صدای او درون قصر فرعون می‌پیچد و قلب ملکه را به لرزه در می‌آورد.

مأموران بر تلاش خود می‌افزایند ناگهان در فاصله نه چندان دور به دختری بر خورد می‌کنند که «می‌گوید: من خانواده‌ای را می‌شناسم که می‌توانند این نوزاد را کفالت کنند و خیر خواه او هستند آیا می‌خواهید شما را راهنمایی کنم»؟ (فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ).

من زنی از بنی اسرائیل را می‌شناسم که پستانی پر شیر و قلبی پر محبت دارد مأموران خوشحال شدند و مادر موسی را به قصر فرعون بردند، نوزاد هنگامی که بوی مادر را شنید سخت پستانش را در دهان فشرد، برق خوشحالی از چشمها جستن کرد.

وقتی موسی پستان مادر را قبول کرد هامان، وزیر فرعون گفت من فکر می‌کنم تو مادر واقعی او هستی، چرا در میان این همه زن تنها پستان تو را پذیرفت! مادر گفت: ای پادشاه! به خاطر این است که من زنی خوشبو هستم، و شیرم بسیار شیرین است.

حاضران این سخن را تصدیق کردند و هر کدام هدیه و تحفه گران قیمتی به او دادند.

آری! او باید از شیر پاکی همچون شیر مادرش تغذیه کند تا بتواند بر ضد ناپاکیها قیام کند و با ناپاکان بستیزد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏8، ص: 9

منابع