آیه 118 سوره بقره

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ ۗ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ ۘ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ ۗ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<117 آیه 118 سوره بقره 119>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 1
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

مردم نادان اعتراض کردند که چرا خداوند با ما سخن نگوید، یا معجزه‌ای (و کتابی مطابق میل ما) بر ما نمی‌آید؟ پیشینیان هم به مانند اینان (به نادانی) چنین سخنان می‌گفتند؛ دلهاشان (در نافهمی) به هم شبیه است. ما ادلّه رسالت را برای اهل یقین روشن گردانیدیم.

و کسانی که نادان و ناآگاهند، گفتند: چرا خدا با ما سخن نمی گوید یا نشانه و معجزه ای برای ما نمی آید؟ گذشتگان آنان نیز مانند گفته ایشان را گفتند؛ دل هایشان [در تعصّب، لجاجت، عناد و نادانی] شبیه هم است. تحقیقاً ما [به اندازه لازم] نشانه ها را برای اهل باور بیان کرده ایم.

افراد نادان گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمى‌گويد؟ يا براى ما معجزه‌اى نمى‌آيد؟» كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مى‌گفتند. دلها [و افكار]شان به هم مى‌ماند. ما نشانه‌ها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند، نيك روشن گردانيده‌ايم.

نادانان گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى‌گويد؟ يا معجزه‌اى بر ما نمى‌آيد؟ پيشينيانشان نيز چنين سخنانى مى‌گفتند. دلهايشان همانند يكديگر است. ما براى آنان كه به يقين رسيده‌اند، آيات را بيان كرده‌ايم.

افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمی‌گوید؟! و یا چرا آیه و نشانه‌ای برای خود ما نمی‌آید؟!» پیشینیان آنها نیز، همین گونه سخن می‌گفتند؛ دلها و افکارشان مشابه یکدیگر است؛ ولی ما (به اندازه کافی) آیات و نشانه‌ها را برای اهل یقین (و حقیقت‌جویان) روشن ساخته‌ایم.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Those who have no knowledge say, ‘Why does not Allah speak to us, or come to us a sign?’ So said those who were before them, [words] similar to what they say. Alike are their hearts. We have certainly made the signs clear for a people who have certainty.

And those who have no knowledge say: Why does not Allah speak to us or a sign come to us? Even thus said those before them, the like of what they say; their hearts are all alike. Indeed We have made the communications clear for a people who are sure.

And those who have no knowledge say: Why doth not Allah speak unto us, or some sign come unto us? Even thus, as they now speak, spake those (who were) before them. Their hearts are all alike. We have made clear the revelations for people who are sure.

Say those without knowledge: "Why speaketh not Allah unto us? or why cometh not unto us a Sign?" So said the people before them words of similar import. Their hearts are alike. We have indeed made clear the Signs unto any people who hold firmly to Faith (in their hearts).

معانی کلمات آیه

یكلمنا: تكليم و تكلم به معنى سخن گفتن است نه به سخن در آوردن.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

از طريق سعيد يا عكرمة او از ابن عباس چنين نقل نمايد: كه رافع بن خزيمه به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: اگر تو پيامبرى به خداوند بگو با ما تكلم نمايد تا سخنان او را بشنويم سپس اين آيه در مقابل آن گفتار نازل گرديد[۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«118» وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ‌

كسانى كه نمى‌دانند، گفتند: چرا خدا با خود ما سخن نمى‌گويد؟ يا آيه و نشانه‌اى بر خود ما نمى‌آيد؟ همچنين گروهى كه قبل از آنان بودند مثل گفته آنان را گفتند، دلها (وافكار) شان مشابه است، ولى ما (به اندازه‌ى كافى) آيات ونشانه‌ها را براى اهل يقين (وحقيقت‌جويان) روشن ساخته‌ايم.

نکته ها

باز هم تقاضاى نابجا از سوى گروهى ناآگاه از كفّار كه در برابر دعوت رسول‌خدا صلى الله عليه و آله چنين مى‌گويند: چرا خداوند مستقيماً با خود ما سخن نمى‌گويد؟ چرا بر خود ما آيه نازل نمى‌شود؟!

قرآن براى جلوگيرى از اثرات نادرست احتمالى اين‌گونه سخن‌هاى ياوه وبى‌جا بر ساير مسلمانان و دلدارى به رسول خدا صلى الله عليه و آله، سؤال و خواست آنها را خيلى عادّى تلقّى مى‌كند كه اين سؤالات حرف تازه‌اى نيست و كفارِ قبل از اينها نيز از انبياى پيشين چنين توقّعات نابجا را داشته‌اند.

سپس مى‌فرمايد: طرز تفكّر هر دو گروه به يكديگر شباهت دارد، ولى ما براى اينگونه درخواست‌ها اعتبار و ارزشى قائل نيستيم. چرا كه آيات خودمان را به قدر كفايت براى طالبان حقيقت بيان كرده‌ايم.

توقّعات نابجا، يا به خاطر روحيّه استكبار و خودبرتربينى است و يا به خاطر جهل و نادانى.

آنكه جاهل است، نمى‌داند نزول فرشته وحى بر هر دلى ممكن نيست و حكيم، شربت زلال و گوارا را در هر ظرفى نمى‌ريزد.

در قرآن مى‌خوانيم: اگر پاكدل و درست كردار بوديد، فرقان و قوه تميز به شما مى‌داديم. «1»

«1». «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» انفال، 29.

جلد 1 - صفحه 191

پیام ها

1- اصالت به تلاش و لياقت است، نه تقاضا و توقّع. گروهى هستند كه به جاى تلاش و بروز لياقت، هميشه توقّعات نابجاى خود را مطرح مى‌كنند. «لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ»

2- سنّت خداوند اتمام حجّت و بيان دليل است، نه پاسخگويى به خواسته‌ها وتمايلات نفسانى هر كس. «قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (118)

بعد از بيان حال كفار در انكار توحيد و ادعاى اتخاذ ولد در عقب آن، مخالفت ايشان را در خصوص نبوت بيان مى‌فرمايد:

وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ‌: و گفتند آنانكه نمى‌دانند از جهال مشركان و متجاهلان اهل كتاب، لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ‌: چرا سخنى نمى‌گويد خدا با ما به معاينه، چنانچه با ملائكه تكلم فرمايد. يا چرا وحى به ما ننمايد كه تو پيغمبرى، أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ: يا چرا نمى‌آيد ما را حجتى بر صدق قول تو. قول اول را به جهت استنكاف مى‌گفتند، و دوم را به سبب انكار آيات بينه داله بر صدق نبوت آن حضرت. كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‌: همچنين گفتند كسانى كه پيش از آنها بودند از امتهاى گذشته، مِثْلَ قَوْلِهِمْ‌: مثل قول ايشان را، يعنى آنها نيز با وجود آيات داله بر صدق نبوت انبياى خود، اقتراح آيات ديگر مى‌كردند از آن جمله يهود به حضرت موسى عليه السلام گفتند: خدا را آشكار به ما بنماى، و نصارى از حضرت عيسى عليه السلام نزول مائده را طلبيدند. تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ‌: مشابهت دارد و مساوى است قلبهاى اينها و آنها در عناد و انكار و گمراهى. قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ‌: بتحقيق واضح و روشن ساختيم آيات و دلايل توحيد و نبوت را، لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ‌: براى گروهى كه طلب يقين مى‌كنند، نه آنانكه عناد دارند. يا براى قومى كه متقين شوند به حقايق و شبهه عناد طارى نشود قلوب آنها را.

تبصره: آيه شريفه اشاره است به آنكه كفار آنچه مى‌گفتند نه به جهت خفاى آيات بود يا براى مزيد طلب يقين، بلكه آن را محض سركشى و انكار مى‌گفتند. و علت عدم اتيان آيات مقترحه به آنها البته حكمت و مصلحتى باشد، از جمله فرموده‌اند: چون عادت خداوندى جارى شده كه هر امتى از پيغمبر خود آيات مقترحه (دلبخواهى) خواهند و پس از اتيان ايمان نياورند، عذاب استيصال بر آنها نازل شود، مانند قوم ثمود كه شتر

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 242

سرخ مو خواستند و ايمان نياوردند، به عذاب صيحه مبتلا گرديدند. و چون خداى تعالى به جهت شرافت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ‌: تا مادامى كه آن حضرت ميان قوم باشد عذاب نازل نفرمايد؛ و حق تعالى مى‌دانست كه ايمان نمى‌آورند چنانچه آيات بيّنه را مشاهده نمودند و انكار كردند، بدين جهت آيات مقترحه عطا نشد تا لازمه عدم ايمان آنها كه نزول عذاب است طارى نگردد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (118)

ترجمه‌

و گفتند آنانكه نميدانند چرا سخن نميگويد با ما خدايا نميآيد ما را نشانه چنين گفتند آنانكه بودند پيش از ايشان مانند گفتار آنها شباهت دارد بيكديگر دلهاشان بتحقيق بيان نموديم آيات را براى قوميكه يقين ميدارند.

تفسير

آنانكه نميدانند اهل شرك نادان و اهل كتابى هستند كه بعلم خود عمل نميكنند و خواهشهاى آنها مانند بنى اسرائيل است كه ميخواستند خدا را آشكار به بينند و مائده از آسمان بر آنها نازل شود دلهاى اينها شبيه بدلهاى آنها است در كورى و عناد والا دلى كه خالى باشد از امراض و بديده بصيرت از روى انصاف نظر نمايد در صفحه كائنات در هر موجودى بقدرى آثار صنع الهى را مشاهده خواهد نمود

جلد 1 صفحه 166

كه از حد وصف خارج است بلكه حق معرفت آنستكه غير خداوند را بحق بشناسند و حق را بخودى خود هر كس آن لياقت و تمكن را ندارد كه كلام الهى را بشنود پيغمبر اكرم (ص) با آن مقام و عظمت روحى در موقع نزول وحى حالش ديگرگون ميشد وردا بر سر مبارك ميكشيد و چهره مقدسش برافروخته ميگرديد مانند كسى كه تب شديد عارضش شده باشد و بعد از تماميت وحى تا مدتى آثار خستگى در وجود مباركش ظاهر بود و در دنيا صلاح نيست حقائق بكلى مكشوف شود بايد مزيتى در انكشاف براى آخرت باقى بماند و در عين تماميت حجت بايد پرده هم در كار باشد تا جبر نشود و اختيار ثابت گردد و اختبار بعمل آيد و سعيد و شقى ممتاز شوند و محلى از براى نفوذ شياطين باقى بماند و هر كس باستحقاق بنهايت اصليه خود برسد و شايد اشاره باين امور باشد كه اخيرا فرموده است آيات را براى اهل يقين بيان فرموديم چون ادراك اين حقائق و اسرار براى عامه ممكن نيست اگرچه ظاهرا مراد همان وضوح ادله توحيد يا نبوت خاصه است كه بيان گرديده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قال‌َ الَّذِين‌َ لا يَعلَمُون‌َ لَو لا يُكَلِّمُنَا اللّه‌ُ أَو تَأتِينا آيَةٌ كَذلِك‌َ قال‌َ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ مِثل‌َ قَولِهِم‌ تَشابَهَت‌ قُلُوبُهُم‌ قَد بَيَّنَّا الآيات‌ِ لِقَوم‌ٍ يُوقِنُون‌َ (118)

و گفتند كساني‌ ‌که‌ نميدانند چرا ‌خدا‌ ‌با‌ ‌ما تكلم‌ نميكند و ‌ يا ‌ آيتي‌ ‌بر‌ ‌ما نمي‌آيد، مانند ‌اينکه‌ سخن‌ گفتند كساني‌ ‌که‌ پيش‌ ‌از‌ اينها بودند دلهاي‌ اينان‌ شبيه‌ و نظير يكديگر ‌است‌، ‌ما آيات‌ ‌را‌ ‌براي‌ گروهي‌ ‌که‌ يقين‌ پيدا مي‌كنند بيان‌ نموديم‌ وَ قال‌َ الَّذِين‌َ لا يَعلَمُون‌َ مراد ‌از‌ الَّذِين‌َ لا يَعلَمُون‌َ جهّال‌ ‌از‌ عوام‌ ميباشند ‌که‌ موازين‌ نبوت‌ و اقامه‌ معجزه‌ و دليل‌ ‌را‌ نميدانند و تصور ميكنند ‌که‌ معجزه‌ ‌در‌ تحت‌ اختيار پيغمبر ‌ يا ‌ اقتراح‌ امت‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ امت‌ بخواهند پيغمبر بتواند اقامه‌ كند ‌در‌ صورتي‌ ‌که‌ آنچه‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ لازم‌ ‌است‌ ‌در‌ اقامه‌ حجت‌ و اتمام‌ ‌آن‌ ‌که‌ ديگر ‌بر‌ مردم‌ راه‌ عذري‌ باقي‌ نباشد و همين‌ مقدار ‌که‌ معلوم‌ شود ‌که‌ ‌اينکه‌ مدعاي‌ نبوت‌ ‌از‌ جانب‌ حق‌ ‌است‌ كافي‌ ‌است‌ ‌اگر‌ چه‌ بآوردن‌ يك‌ معجزه‌ ‌باشد‌ بلكه‌ بسا احتياج‌ بمعجزه‌ ‌هم‌ نيست‌ مثل‌ اينكه‌ پيغمبر ثابت‌ النبوة و ‌ يا ‌ معصوم‌ ثابت‌ العصمة خبر دهد ‌که‌ فلان‌ شخص‌ معين‌ پيغمبر ‌است‌ چنانچه‌ ‌ما مسلمين‌ نبوت‌ انبياء سلف‌ ‌را‌ ‌از‌ روي‌ اخبار پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و قرآن‌ مجيد و اخبار قطعيه‌ ‌از‌ ائمه‌ معصومين‌ معتقديم‌ و احتياج‌ باثبات‌ صدور معجزه‌ ‌از‌ ‌آنها‌ نداريم‌ و چنانچه‌ گذشت‌ معجزه‌ بدست‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و ‌هر‌ جا موافق‌ حكمت‌ و صلاح‌ امت‌ ‌باشد‌ بدست‌ پيغمبر جاري‌ ميسازد و ملعبه‌ دست‌ مردم‌ نيست‌ ‌که‌ ‌هر‌ ساعت‌ ‌هر‌ كس‌ ‌هر‌ چه‌ بخواهد پيغمبر انجام‌ دهد بويژه‌ اموري‌ ‌که‌ خلاف‌ عقل‌ و موازين‌ عقلي‌ ‌باشد‌.

جلد 2 - صفحه 168

لَو لا يُكَلِّمُنَا اللّه‌ُ لولا ‌از‌ اداة تخصيص‌ و بمعني‌ هلا ‌است‌ ‌يعني‌ چرا ‌خدا‌ ‌با‌ ‌ما تكلم‌ نميكند، ‌اينکه‌ افراد نادان‌ توهم‌ ميكردند ‌که‌ ‌هر‌ كس‌ قابليت‌ دارد ‌که‌ ‌خدا‌ ‌با‌ ‌او‌ تكلم‌ نمايد لذا مي‌گفتند ‌اينکه‌ خدايي‌ ‌که‌ تو پيغمبر و ‌رسول‌ اويي‌ چرا خودش‌ ‌با‌ ‌ما سخن‌ نميگويد! غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ بسياري‌ ‌از‌ انبياء ‌هم‌ داراي‌ ‌اينکه‌ موهبت‌ نبودند و ‌اينکه‌ خصيصه‌ حضرت‌ موسي‌ (ع‌) ‌بود‌ چنانچه‌ ميفرمايد.

إِنّا أَوحَينا إِلَيك‌َ كَما أَوحَينا إِلي‌ نُوح‌ٍ وَ النَّبِيِّين‌َ مِن‌ بَعدِه‌ِ وَ أَوحَينا إِلي‌ إِبراهِيم‌َ وَ إِسماعِيل‌َ وَ إِسحاق‌َ وَ يَعقُوب‌َ وَ الأَسباطِ وَ عِيسي‌ وَ أَيُّوب‌َ وَ يُونُس‌َ وَ هارُون‌َ وَ سُلَيمان‌َ وَ آتَينا داوُدَ زَبُوراً وَ رُسُلًا قَد قَصَصناهُم‌ عَلَيك‌َ مِن‌ قَبل‌ُ وَ رُسُلًا لَم‌ نَقصُصهُم‌ عَلَيك‌َ وَ كَلَّم‌َ اللّه‌ُ مُوسي‌ تَكلِيماً«1».

و ‌اينکه‌ موهبت‌ بحضرت‌ ‌رسول‌ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌در‌ شب‌ معراج‌ ‌هم‌ اعطاء شد و شايد ‌در‌ موارد ديگر ‌هم‌ بوده‌ چنانچه‌ ‌در‌ مقدمه‌ ‌در‌ اقسام‌ وحي‌ ذكر شد.

و بالجمله‌ تقاضاي‌ تكلم‌ ‌خدا‌ ‌با‌ بشر ‌اگر‌ ‌از‌ قبيل‌ تكلم‌ ‌او‌ ‌با‌ انبياء ‌باشد‌ ‌هر‌ كسي‌ قابل‌ و لايق‌ ‌اينکه‌ معني‌ نيست‌ و ‌اگر‌ ‌از‌ طريق‌ عادي‌ ‌باشد‌، ‌آن‌ ‌هم‌ محال‌ ‌است‌ چنانچه‌ واضح‌ ‌است‌ و كلام‌ ‌خدا‌ بمعني‌ ايجاد صوت‌ ‌است‌ و چون‌ صوت‌ امر عرضيست‌ محتاج‌ بمعروض‌ ‌است‌ بايد ‌در‌ جسمي‌ مثل‌ هوي‌ ‌ يا ‌ درخت‌ ايجاد شود و ‌بر‌ فرض‌ اينكه‌ ايجاد فرمايد ‌در‌ جسمي‌ ‌از‌ كجا مي‌توان‌ فهميد ‌که‌ ‌اينکه‌ كلام‌ ‌خدا‌ ‌است‌.

أَو تَأتِينا آيَةٌ مفسرين‌ گفتند مراد ‌از‌ آية، معجزه‌ اقتراحي‌ آنهاست‌ مثل‌ اينكه‌ مي‌گفتند كوه‌ صفا ‌را‌ طلا بگردان‌ و امثال‌ اينها و گرنه‌ آيات‌ معجزات‌ بسيار ‌از‌ پيغمبر ‌خدا‌ صادر ‌شده‌ و مشاهده‌ نموده‌ بودند، ولي‌ بنظر ميرسيد ‌که‌ سؤال‌ ‌آنها‌ ‌اينکه‌ بوده‌ ‌که‌ خداوند آيتي‌ بآنان‌ عنايت‌ فرمايد ‌يعني‌ ‌هم‌ چنان‌ ‌که‌ ‌به‌ پيغمبر

1‌-‌ سوره‌ النساء ‌آيه‌ 161

جلد 2 - صفحه 169

معجزه‌ عنايت‌ فرموده‌ بآنان‌ ‌هم‌ آيتي‌ عنايت‌ فرمايد ‌که‌ سبب‌ شود پيغمبر ‌او‌ ‌را‌ تصديق‌ كنند، زيرا آية فاعل‌ تَأتِينا و ضمير متكلم‌ نا مفعول‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌ما ‌را‌ آيتي‌ بيايد چنانچه‌ ‌اينکه‌ معني‌ مناسب‌ قسمت‌ اول‌ ‌است‌ ‌که‌ لَو لا يُكَلِّمُنَا اللّه‌ُ ‌باشد‌.

كَذلِك‌َ قال‌َ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ ظاهرا ‌اينکه‌ قسمت‌ اشاره‌ بمقالات‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌است‌ ‌که‌ بحضرت‌ موسي‌ گفتند لَن‌ نُؤمِن‌َ لَك‌َ حَتّي‌ نَرَي‌ اللّه‌َ جَهرَةً«1» و امثال‌ اينها ‌از‌ توقعات‌ جاهلانه‌ احمقانه‌.

تَشابَهَت‌ قُلُوبُهُم‌ دلهاي‌ ‌ايشان‌ ‌در‌ قساوت‌ و عناد و حماقت‌ و جهل‌ و ديگر صفات‌ رذيله‌ شبيه‌ بهم‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود منشأ ‌اينکه‌ نوع‌ توقعات‌ و سؤالات‌ عناد و عصبيت‌ و فساد اخلاق‌ و زير بار حق‌ نرفتن‌ ‌است‌ نه‌ اينكه‌ بخواهند حقيقت‌ ‌را‌ كشف‌ نموده‌ و حقانيت‌ پيغمبري‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ثابت‌ شود.

و قَد بَيَّنَّا الآيات‌ِ لِقَوم‌ٍ يُوقِنُون‌َ ‌يعني‌ ‌ما بمقدار كافي‌ و وافي‌ آيات‌ ‌را‌ بيان‌ نموده‌ و معجزه‌ بدست‌ پيغمبرانمان‌ جاري‌ ساخته‌ايم‌ ‌که‌ ‌هر‌ كس‌ بخواهد ‌به‌ مقام‌ يقين‌ نائل‌ شود و حقيقت‌ ‌را‌ درك‌ كند بتواند و ‌اينکه‌ مؤيد و شاهد ‌بر‌ همان‌ مطلب‌ سابق‌ ‌است‌ ‌که‌ سؤالات‌ آنان‌ ‌از‌ روي‌ حقيقت‌ نبوده‌ و صرفا جنبه‌ بهانه‌ جويي‌ داشته‌ ‌است‌.

و يقين‌ بالاترين‌ مراتب‌ ايمان‌ ‌است‌ و كساني‌ ‌که‌ باين‌ مقام‌ نائل‌ شوند بسيار كمند چنانچه‌ ‌از‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرمود:

2» ‌من‌ اقل‌ ‌ما اوتيتم‌ اليقين‌ و عزيمة الصبر و ‌من‌ اوتي‌ حظه‌ منهما ‌لم‌ يبال‌ ‌ما فاته‌ ‌من‌ صيام‌ نهار و قيام‌ ليل‌«

و فرمود:

3» اليقين‌ الايمان‌ كله‌«

1‌-‌ سوره‌ بقره‌ ‌آيه‌ 52

2‌-‌ جامع‌ السعادات‌ صفحه‌ 69

3‌-‌ جامع‌ السعادات‌ صفحه‌ 69

جلد 2 - صفحه 170

و ‌غير‌ اينها ‌از‌ اخبار ديگري‌ ‌که‌ ‌در‌ جامع‌ السعادات‌ ذكر نموده‌، و ‌از‌ ‌براي‌ يقين‌ سه‌ مرتبه‌ ‌است‌: علم‌ اليقين‌ و عين‌ اليقين‌ و حق‌ اليقين‌، و بيان‌ ‌اينکه‌ مراتب‌ ‌را‌ قبلا متذكر شده‌ايم‌«1».

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 118)- بهانه دیگر: چرا خدا با ما سخن نمی‌گوید؟! به تناسب بهانه جوییهای یهود، در این آیه سخن از گروه دیگری از بهانه جویان است که ظاهرا همان مشرکان عرب بودند، می‌گوید: «افراد بی‌اطلاع گفتند: چرا خدا با ما سخن نمی‌گوید؟ و چرا آیه و نشانه‌ای بر خود ما نازل نمی‌شود»؟ (وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِینا آیَةٌ).

قرآن در پاسخ این ادّعاهای لجوجانه و خودخواهانه می‌گوید: «پیشینیان آنها نیز همین گونه سخنان داشتند، دلها و افکارشان مشابه است، ولی ما آیات و نشانه‌ها را (به مقدار کافی) برای آنها که حقیقت جو و اهل یقین هستند روشن ساختیم» (کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).

اگر به راستی منظور آنها درک حقیقت و واقعیت است، همین آیات را که بر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله نازل کردیم نشانه روشنی بر صدق گفتار او است، چه لزومی دارد که بر هر یک یک از افراد مستقیما و مستقلا آیاتی نازل شود؟ و چه معنی دارد که من اصرار کنم باید خدا مستقیما با خود من سخن بگوید؟!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌1، ص 111.
  3. تفسير جامع البيان و تفسير ابن ابى‌حاتم.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 33.

منابع