آیه 117 سوره بقره

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

مشاهده آیه در سوره


<<116 آیه 117 سوره بقره 118>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 1
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

او آفریننده آسمانها و زمین است و چون اراده آفریدن چیزی کند، به محض آنکه گوید: موجود باش، موجود خواهد شد.

[بی سابقه ماده، مدت و نقشه] پدیدآورنده آسمان ها و زمین است. وهنگامی که فرمان به وجود آمدن چیزی را صادر کند فقط به آن می گوید: «باش». پس بی درنگ می باشد.

[او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است‌]، و چون به كارى اراده فرمايد، فقط مى‌گويد: «[موجود] باش»؛ پس [فوراً موجود] مى‌شود.

آفريننده آسمانها و زمين است. چون اراده چيزى كند، مى‌گويد: موجود شو. و آن چيز موجود مى‌شود.

هستی بخش آسمانها و زمین اوست! و هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها می‌گوید: «موجود باش!» و آن، فوری موجود می‌شود.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

the Originator of the heavens and the earth. When He decides on a matter, He just says to it, ‘Be!’ and it is.

Wonderful Originator of the heavens and the earth, and when He decrees an affair, He only says to it, Be, so there it is.

The Originator of the heavens and the earth! When He decreeth a thing, He saith unto it only: Be! and it is.

To Him is due the primal origin of the heavens and the earth: When He decreeth a matter, He saith to it: "Be," and it is.

بديع: بدع و ابداع به معنى ايجاد ابتكارى است، بديع يعنى: آفريننده اى كه بدون سابقه و بدون تقليد از ديگران، آفريده است.

قضى: در اصل به معنى فيصله دادن و در آيه به معنى اراده است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«117» بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى‌ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌

پديد آورنده آسمان‌ها وزمين اوست وهنگامى كه فرمان (وجود) چيزى را صادر كند، فقط مى‌گويد: باش! پس (فوراً) موجود مى‌شود.

«1». توبه، 30.

«2». توبه، 30.

«3». نحل، 57.

جلد 1 - صفحه 189

نکته ها

او نه تنها مالك همه‌ى موجودات است، بلكه خالق آنها نيز هست، آن هم بطور بديع و بدون نقشه قبلى. پس او چه نيازى به فرزند دارد؟!

هرگاه وجود چيزى را اراده كند، به او مى‌گويد: باش! وفوراً خلق مى‌شود.

به تعبير امام رضا عليه السلام: «فارادة الله الفعل لا غير ذلك يقول له كن فيكون بلا لفظ و لا نطق و لا همة و لا تفكر» خداوند در كار خويش حتّى نيازمند گفتن كلمه «كُن» نيست، اراده‌ى او همان و آفريدن همان. «1»

در اين چند آيه، با قدرت الهى آشنا شديم:

- «لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» مشرق و مغرب براى اوست.

- «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» آسمان‌ها وزمين براى اوست.

- «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» همه براى او متواضع وفرمان بردار هستند.

- «بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» پديد آورنده ابتكارى آسمان‌ها وزمين اوست.

- «كُنْ فَيَكُونُ» به فرمان او هر چيز موجود مى‌شود.

همان‌گونه كه خداوند در يك آن مى‌آفريند، در مقام قهّاريّت نيز مى‌تواند در يك آن همه چيز را از بين ببرد. چنانكه در آيه 19 سوره ابراهيم مى‌فرمايد: «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ»

ايمان به چنين قدرتى، كه وجود و عدم همه چيز بدست اوست، به انسان توانايى فوق‌العاده مى‌دهد و او را از يأس و نااميدى باز مى‌دارد.

پیام ها

1- آفرينش خداوند، همواره بديع وابتكارى است. «بَدِيعُ»

2- خداوند مى‌تواند در يك لحظه همه هستى را بيافريند؛ «كُنْ فَيَكُونُ» هرچند حكمتش اقتضا مى‌كند كه سلسله علل در كار باشد وبه تدريج خلق شوند.

«1». كافى، ج 1، ص 109.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 190

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى‌ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (117)

بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌: از نو پديد آرنده و ظاهر كننده آسمانها و زمينها است كه معدوم بودند، حق تعالى آنها را بوجود آورده. اين فرمايش حجتى است بر نفى ولد از ذات سبحانى، زيرا والد عنصر ولد باشد كه منفصل است به انفصال ماده ولد از والد، و حق تعالى مبدع همه اشياء و خالق همه موجودات، و منزه از انفعال است. وَ إِذا قَضى‌ أَمْراً: و هر گاه اراده كند امرى را، يعنى خواهد كه چيزى موجود شود، فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌: پس اينست و جز اين نيست فرمايد آن چيزى را باش و حادث شو، پس وجود يابد و حادث شود.

تبصره: در آيه شريفه سه مطلب باشد:

مطلب اول- اثبات الهيت ذات يگانه الهى، بدين تقرير كه: تفكر در آثار ربوبيه و آيات سبحانيه، هر آينه دلالت كند او را بر مبدع و خالق آسمان و زمين به جهاتى چند: 1- به اعتبار وجود. 2- به اعتبار طوارى حالات و حوادثات واقعه بر آنها. 3- به اعتبار خواص طبايع ذاتيه آنها.

4- به اعتبار صفات حاصله در آنها. 5- به اعتبار حكم و مصالح ملخوطه‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 240

در آنها.

مطلب دوم- معنى قضا- ابن بابويه روايت نموده در كتاب توحيد از حضرت رضا عليه السلام از پدران بزرگوار خود از حضرت صادق عليه السلام فرمود: «قضا» در قرآن به ده وجه ذكر شده: 1- به معنى امر و وصيت.

2- اخبار و اعلام. 3- به معنى فراغت. 4- به معنى فعل. 5- به معنى موت. 6- به معنى وجوب عذاب. 7- به معنى كتابت و تحرير. 8- به معنى اتمام. 9- به معنى حكم و قضا. 10- به معنى جعل و خلق‌ «1».

بنابراين در آيه شريفه «قضا» به معنى فعل باشد، يعنى زمانى كه اراده فرمايد امرى را. و اطلاق آن بر تعلق اراده الهيه به وجود شيئى، از حيث آن كه اراده الهى موجب آن مى‌باشد.

مطلب سوم- بيان «كن فيكون» اراده الهى همان ايجاد شيئى است از روى حكمت و مصلحت و اختيار، پس علت وجود اشياء همان اراده سبحانى است مر اشياء را كه همه موجودات مستندند به آن، و اراده نيست مگر ايجاد شيئى بدون آنكه موقوف و منوط به امرى و شرطى باشد. بنابراين فرمايش كن فيكون اشاره است به آن كه اراده و خلق هيچ انفكاك ندارد، بلكه امره مقدربين الكاف و النون يعنى امر او مقدر است بين «كاف» و «نون» چنانچه ميان «ك و ن» هيچ فاصله‌اى نيست، همچنين ميان اراده الهى و وجود شي‌ء هيچ فصلى نخواهد بود؛ و لذا حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در ذيل حديثى فرمايد: يقول كن فيكون بلا لفظ و لا نطق و لا همّة و لا تفكّر «2»: بدون لفظ و نطق و قصد و تفكر، بلكه همان اراده محضه موجد شي‌ء است.

«1» تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 100، حديث 333.

«2» تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 100، حديث 333.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 241


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى‌ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (117)

ترجمه‌

نو پديد آورنده آسمانها و زمين است و چون اراده كند امرى را پس جز اين نيست كه ميگويد مر او را بشو پس ميشود.

جلد 1 صفحه 165

تفسير

در كافى از حضرت باقر (ع) در تفسير اين آيه نقل فرموده كه خداوند تمامى اشياء را بعلم خود ايجاد فرموده بدون مثالى كه موجود باشد پيش از آن چنانچه آسمانها و زمين را ايجاد فرمود با آنكه نبود پيش از آنها آسمان و زمينى و عرش خدا بر آب استقرار داشت و در نهج البلاغه است كه چون خدا اراده فرمايد ايجاد چيزى را ميفرمايد بشو پس ميشود بدون صدائى كه بگوش برسد و ندائيكه شنيده شود جز اين نيست كه كلام خداوند فعلى از او است كه ايجاد نموده است آنرا در صورتى كه مثل او نبود است پيش از آن و اگر از قديم موجود باشد لازم آيد خداى ديگرى باشد و نيز در آن كتاب است كه خدا ميگويد و تلفظ نمى‌كند و اراده ميفرمايد و پنهان نمى‌كند و در توحيد و كافى از حضرت كاظم روايت نموده است كه اراده مخلوق در باطن است و آنچه ظاهر شود بعد از آن فعل است و اما اراده خداوند ايجاد او است فعل را نه غير آن چون خدا فكر و تأمل و نيت نمى‌كند و از اين اوصاف منزه ميباشد و اينها صفات مخلوقند اراده خداوند همان فعل او است نه غير آن ميگويد بشو ميشود بدون تلفظ و گفتن بزبان و بدون تفكر و اهتمام و براى اراده خداوند كيفيتى نيست كه عارضى باشد مانند آنكه ذاتش هم عارضى ندارد و در روايتى وارد شده كه كلمه كن از خداوند صنع است و آنچه موجود ميشود بآنكلمه مصنوع حقير عرض مى‌كنم بنابراين كن و يكون در خارج يكى است وفاء براى ترتيب عقلى است و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بَدِيع‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ وَ إِذا قَضي‌ أَمراً فَإِنَّما يَقُول‌ُ لَه‌ُ كُن‌ فَيَكُون‌ُ (117)

(‌او‌ آفريننده‌ و مبدع‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ و ‌هر‌ گاه‌ بخواهد چيزي‌ ‌را‌ ايجاد كند همانا مر ‌او‌ ‌را‌ ميگويد باش‌، ‌پس‌ موجود ميشود)

1‌-‌ سوره‌ مريم‌ ‌آيه‌ 94

جلد 2 - صفحه 165

بديع‌ بمعني‌ مبدع‌ ‌است‌ مانند نذير بمعني‌ منذر و ابداع‌ بمعني‌ ايجاد چيزي‌ ‌است‌ بدون‌ سابقه‌ و نقشه و مثال‌، و بدعت‌ ‌در‌ دين‌ بمعني‌ احداث‌ چيزي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ دين‌ نبوده‌ و بدع‌ بمعني‌ تازه‌ و بي‌سابقه‌ ‌است‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ما كُنت‌ُ بِدعاً مِن‌َ الرُّسُل‌ِ ‌يعني‌ ‌من‌ اول‌ ‌رسول‌ و بي‌ سابقه‌ نيستم‌، انبياء بسياري‌ قبل‌ ‌از‌ ‌من‌ آمده‌اند، و بديع‌ بمعني‌ شيئي‌ جديد و صفت‌ تازه‌ نيز آمده‌ ‌است‌ مانند و ادم‌ بديع‌ فطرتك‌ ‌در‌ دعاي‌ استفتاح‌.

وَ إِذا قَضي‌ أَمراً قضاء ‌در‌ قرآن‌ ‌بر‌ معاني‌ متعددي‌ اطلاق‌ ‌شده‌:

1‌-‌ اراده‌ و مشيّت‌ چنانچه‌ بعيد نيست‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ همين‌ معني‌ مراد ‌باشد‌ بقرينه‌ نظير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ إِنَّما قَولُنا لِشَي‌ءٍ إِذا أَرَدناه‌ُ أَن‌ نَقُول‌َ لَه‌ُ كُن‌ فَيَكُون‌ُ«1».

2‌-‌ بمعني‌ اتمام‌ و بپايان‌ رسانيدن‌ ‌است‌ مانند: فَلَمّا قَضي‌ مُوسَي‌ الأَجَل‌َ«2» ‌يعني‌ اتم‌ّ.

3‌-‌ بمعني‌ فعل‌ مانند: فَاقض‌ِ ما أَنت‌َ قاض‌ٍ«3» ‌يعني‌ فافعل‌ ‌ما انت‌ فاعله‌.

4‌-‌ بمعني‌ حكم‌ مانند: وَ اللّه‌ُ يَقضِي‌ بِالحَق‌ِّ«4» ‌يعني‌ يحكم‌ و ‌از‌ همين‌ باب‌ ‌است‌ قضاوت‌ بمعني‌ فصل‌ خصومت‌.

5‌-‌ بمعني‌ اعلام‌ مانند وَ قَضَينا إِلي‌ بَنِي‌ إِسرائِيل‌َ«5» ‌يعني‌ اعلمناهم‌ 6‌-‌ بمعني‌ امر مانند وَ قَضي‌ رَبُّك‌َ أَلّا تَعبُدُوا إِلّا إِيّاه‌ُ«6» ‌يعني‌ امر ربك‌ 7‌-‌ بمعني‌ خلق‌ و صنع‌ مانند فَقَضاهُن‌َّ سَبع‌َ سَماوات‌ٍ«7» ‌يعني‌ خلقهن‌

1‌-‌ سوره‌ النحل‌ ‌آيه‌ 42

[.....]

2‌-‌ سوره‌ القصص‌ ‌آيه‌ 29

3‌-‌ سوره‌ طه‌ ‌آيه‌ 75

4‌-‌ سوره‌ المؤمن‌ ‌آيه‌ 21

5‌-‌ سوره‌ اسري‌ ‌آيه‌ 4

6‌-‌ سوره‌ اسري‌ ‌آيه‌ 24

7‌-‌ سوره‌ فصلت‌ ‌آيه‌ 11

جلد 2 - صفحه 166

و قضا ‌در‌ مسئله‌ قضا و قدر بحث‌ طويل‌ الذيلي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ محل‌ انسبي‌ متعرض‌ خواهيم‌ شد انشاء اللّه‌ و ‌در‌ كلم‌ الطيب‌ مجلّد اول‌ صفحه‌ 171 ‌تا‌ 178 متذكر شده‌ايم‌.

فَإِنَّما يَقُول‌ُ لَه‌ُ كُن‌ فَيَكُون‌ُ مراد ‌از‌ قول‌ گفتار لفظي‌ نيست‌ ‌تا‌ اينكه‌ گفته‌ شود خطاب‌ بمعدوم‌ ‌است‌ بلكه‌ كلام‌ الهي‌ فعل‌ ‌او‌ ‌يعني‌ انشاء و ايجاد اوست‌ ‌که‌ بآن‌ همه‌ موجودات‌ موجود ميشوند و توضيح‌ ‌اينکه‌ كلام‌ اينست‌ ‌که‌ افعال‌ الهي‌ مانند افعال‌ بندگان‌ نيست‌ ‌که‌ احتياج‌ بتصور و تصديق‌ و عزم‌ و جزم‌ و حركت‌ عضلات‌ داشته‌ ‌باشد‌ بلكه‌ ‌در‌ آنجا جز ايجاد و موجود شدن‌ چيز ديگري‌ تعقل‌ نميكنيم‌، ايجاد همان‌ فعل‌ بمعناي‌ مصدري‌ ‌است‌ ‌که‌ ربط ‌بين‌ موجد (بكسر) و موجد (بفتح‌) بنفس‌ ‌خود‌ موجود مي‌شود و معني‌ مشيّت‌ ‌در‌ حديث‌:

(خلقت‌ الاشياء بالمشيّة و المشيّة بنفسها)

همين‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ ‌از‌ صفات‌ فعل‌ ‌است‌ و متكلمين‌ اراده‌ ‌را‌ عبارت‌ ‌از‌ همين‌ ايجاد ميدانند و لذا اراده‌ ‌را‌ ‌از‌ صفات‌ فعل‌ مي‌شمارند ولي‌ تحقيق‌ اينست‌ ‌که‌ اراده‌ ‌از‌ صفات‌ ذات‌ و بمعني‌ علم‌ بصلاح‌ ‌است‌ ‌که‌ منشأ ايجاد مي‌گردد چنانچه‌ حكمت‌ بمعني‌ علم‌ بمصلحت‌ ‌است‌ ‌که‌ موجب‌ صلاحيت‌ فعل‌ ميشود.

167

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

(آیه 117)- او نه تنها مالک همه موجودات عالم هستی است، بلکه «ایجاد کننده همه آسمانها و زمین اوست» (بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

و حتی بدون نقشه قبلی و بدون احتیاج به وجود ماده، همه آنها را ابداع فرموده است.

او چه نیازی به فرزند دارد در حالی که: «هر گاه فرمان وجود چیزی را صادر کند به او می‌گوید: موجود باش، و آن فورا موجود می‌شود»! (وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).

این جمله از حاکمیّت خداوند در امر خلقت سخن می‌گوید.

دلایل نفی فرزند

این سخن که خداوند فرزندی دارد بدون شک زاییده افکار ناتوان انسانهایی است که خدا را در همه چیز با وجود محدود خودشان مقایسه می‌کردند.

انسان به دلایل مختلفی نیاز به وجود فرزند دارد: از یکسو عمرش محدود است و برای ادامه نسل تولد فرزند لازم است.

از سوی دیگر قدرت او محدود است، و مخصوصا به هنگام پیری و ناتوانی نیاز به معاونی دارد که به او در کارهایش کمک کند.

از سوی سوم جنبه‌های عاطفی، و روحیه انس طلبی، ایجاب می‌کند که انسان

ج1، ص115

مونسی در محیط زندگی خود داشته باشد که آن هم به وسیله فرزندان تأمین می‌گردد.

بدیهی است هیچ یک از این امور در مورد خداوندی که آفریننده عالم هستی و قادر بر همه چیز و ازلی و ابدی است مفهوم ندارد.

به علاوه داشتن فرزند لازمه‌اش جسم بودن است که خدا از آن نیز منزّه می‌باشد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع